eitaa logo
دختران مادر پهلو شکسته 🇵🇸
100 دنبال‌کننده
723 عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
•{﷽}• ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم🥀 چت ناشناس👇 https://harfeto.timefriend.net/17332826812137                                                                                            
مشاهده در ایتا
دانلود
💞بسم الله الرحمن الرحیم💞
...✋🏻 ‌ ˼ بِسۡـم‌ِرَب‌ِالْحُ‌ـسِی‍ـنۡ...˹♥️ ‌ «اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یـااَباعَبْـدِاللَّهِ‌وَعَلَـی‌الاَْرْواحِ‌ الَّتـی‌حَلَّتْ‌بِفِنائِکَ‌عَلَیْکَ‌مِنّی‌سَلامُ‌اللَّهِ‌اَبَـداً مابَقیتُ‌وَبَقِیَ‌اللَّیْلُ‌وَالنَّهارُوَلاجَعَلَهُ‌اللَّهُ‌آخِرَ الْعَهْدِمِنّی‌لِزِیارَتِکُمْ‌اَلسَّلامُ‌عَلَـی‌الْحُـسَیْـنِ‌وَ عَلی‌عَلِیِّ‌بْنِ‌الْحُسَیْنِ‌وَعَلی‌اَوْلادِالْحُـسَیْـنِ‌وَ عَلـی‌اَصْحابِ‌الْحُسَیْـنِ♥️🖐🏻 __ یه‌سلامم‌بدیم‌خدمت‌آقاجانمون؛ اَلسَلام‌ُعَلَیك‌یاصاحِب‌اَلعَصروَالزَمان..(:💚 السَّلامُ‌علیک‌یابقیَّةَ‌اللّٰہ یااباصالحَ‌المَهدی‌یاخلیفةَالرَّحمن ویاشریکَ‌القرآن ایُّهاالاِمامَ‌الاِنسُ‌والجّانّ‌سیِّدی ومَولایالاَمان‌الاَمان . . . 🌱
❤️ ❍↲صُبح دَمیـــــد... و مٰا دوبـــــآره ؛ ⇦دَرهیـــــآهو؎ دُنیـــــآ قَدم مےگذٰاریم۔۔۔ نمےدٰانَـــــم اِمروز؛ ⇆چَندبٰار،یـــــآد تـــُᰔــو أز خآطرم..؛ ؏ُـــبور مےکُنـــــد! _أمّا مےدٰانـــــم، تو هَنـــــوز، مِثلِ دیـــــروز...↓↓↓ ◇_تَنـــــهآیے!❍➛ ↶﴿سَلآم مُولٰا؎ تَنـهآ؎زَمیـــن۔۔۔𔘓﴾↷ _الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَج
خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست تمام دار و ندار من از دعای رضاست قسم به نغمهٔ نقاره و صدای اذان دلم مجاور آن گنبدِ طلای رضاست...
🏴مراسم تشییع پیکر رئیس جمهور شهید و سایر شهدای خدمت ▫️صبح سه‌شنبه : تبریز ▫️عصر سه‌شنبه : قم ▫️چهارشنبه : تهران . اقامه نماز توسط رهبر معظم انقلاب ▫️پنجشنبه : مشهد . مراسم تدفین •••┈🏴💔🏴✾┈••• ‌‌‎‎‎‎‌‌‎‎‎ ‎ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دوستان عزیز همراهان گرامی لطفا این پیام رو پخش کنین: اصلاح طلبهایی که تا دیروز زخم و زجر بسیار به سید مظلومانِ ما زدند، الان شدند گرگِ غسل کرده و یا پیام تسلیتهای داغتر از آش میفرستن یا مجلس درس تعطیل میکنن یا دارن تندتند توی تلویزیون دعوت میشن و لغوز میخونن لطف کنین منت بذارین با پخش این پیام، دسیسه پست و پلید این منافقان رو بریزید روی آب؛ جاده صاف کردن برای سوار شدنِ دوباره روی دوش مردم مظلوم ما، و مهره کاشتن توی دولت اونم جای اقای رئیسی، ممنوع❌🚫✋🏾 توبه‌ی گرگ، مرگه و ملت غیور و بصیر ما، گولِ اشک تمساح رو نمیخوره و نباید بخوره❌ ۵۰ روز وقت دارن که از دریایِ امکاناتشون برای تحت فشار گذاشتن رهبری و شستن ذهن مردم و به خیابان و پای صندوق کشیدنِ حزب سیاه و خاکستریشون استفاده کنند. نذارید پایِ خون سید وسطه... با روشنگری مانع بشید بزنید تلویزیون رو سوراخ کنید با اعتراضاتتون: ۱۶۲ کمپین کانالها و گروه هاتون خانواده و فامیل و همکارا و.... سیدابراهیم که از خواب و آسایشش و خونش برای ما زد ؛ به اشک ریختنِ خالیِ ما نیاز؟؟؟ نداره. عمل باید....😭 هرکی سوال و بحث داشت بگید بیاد اینجا کارشناسای ما در خدمتشن: https://eitaa.com/bia_ta_begooyamat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج مهدی رسولی؛ الهی دورت بگردم برای درد مردم کجا رفته بودی که پیدات نمی‌کردن😭 🍃أللَّھُمَ عـجِّــلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🍃
دختران مادر پهلو شکسته 🇵🇸
#قصه_دلبری #قسمت_بیست_و_ششم اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بله‌بگی!» حتی گفت :
برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد . آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب میکردی می دادم هیئت ؟» سرجلسه امتحان ، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند . صبرشان نبود بیاییم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام ‌‌....‌ جیغی کشیدند ، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت :« محمد خانی آمده خواستگاری ات!» گفتند :«مارو دست انداختی ؟» هرچه قسم و آیه خوردم ، باورشان نشد . به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه . پشت سرم آمدند که ببینند راست می گویم یا شوخی میکنم نزدیک در دانشگاه گفتم :« ایناها! باور کردین؟اون جا منتظرمه!» گفتند :« نه !تا سوار موتورش نشی ، باور نمی‌کنیم!» وقتی نشستم پشت موتورش پرسید : « این همه لشکر کشی برای چیه؟» همین طوری که به چشم های بابا قوری بچه ها می خندیدم ، گفتم :«اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه!» البته آن موتور تریل معروفش را نداشت . کلا آن موتور وقف هیئت بود . عاشق موتور سواری بودم ، ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور خانم های هیئت یادم دادند راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم . فقط چند بار با اصرار ، دایی ام مجبور شدم بشینم ترک موتور ، همین ... باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیر زمینی که باور نمی کردی خانه دانشجویی باشد ، بیشتر به حسینه ای نقلی شبیه بود .. ولی از حق نگذریم ، خیلی کثیف بود آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از درو دیوارش لکه و چرک می بارید.. تازه می گفت :«به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!» گوشه یکی از اتاق ها ، یک عالمه جوراب تلنبار شده بود... معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است ، فکر کنم اشتراکی میپوشیدند اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا . از این کارش خوشم می آمد ‌ بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی ، خیلی پایین کرد . خیلی از کارت ها را دیدیم . پسندش نمی شد .. نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان...
بسم الله الرحمن الرحیم همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست ، صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم . سید علی خامنه ای دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی انتخابمان برای مغازه دار جالب بود . گفت :« من به رهبر ارادت دارم ، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسی ش چاپ کنه!» از طرفی هم پافشاری می کرد که از متن های حاضر ، یکی را انتخاب کنیم . اما محمد حسین در این کارها سر رشته داشت، به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ ، این کارت را با این مشخصات ، طراحی و چاپ کرد . قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود . بعضی ها می گفتند قشنگ است ، بعضی ها هم خوششان نیامد . نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امام زاده برگزار کنند از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود . می گفت :«این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟ از هر دردی سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم. موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که بجایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل می‌دادیم و آقا را قانع می کردیم بهش گفتم:« انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم» حلقه را خرید، ولی اولین بار که رفتیم مشهد ، انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند. کاری به رسم و رسوم نداشت هرچه دلش می‌گفت همان راه را می‌رفت از حرکات و سکنات خانواده‌اش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟ روزی موقع خریدن جهیزیه ،خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کردند و پرسید این عکس کدوم شهیده خندیدم که این هنوز شهید نشده و شوهرمه کم‌کم با رفت و آمد و بگو و بخند هایش توجه همه را جلب کرد. آدم یخی نبود سریع با همه‌ گرم می‌گرفت و سر رفاقت باز می‌کرد. با مادربزرگم هم اخت شد و برو و بیا پیدا کرد.