#سلامبدیمبهارباب...✋🏻
˼ بِسۡـمِرَبِالْحُـسِیـنۡ...˹♥️
«اَلسَّلامُعَلَیْکَیـااَباعَبْـدِاللَّهِوَعَلَـیالاَْرْواحِ
الَّتـیحَلَّتْبِفِنائِکَعَلَیْکَمِنّیسَلامُاللَّهِاَبَـداً
مابَقیتُوَبَقِیَاللَّیْلُوَالنَّهارُوَلاجَعَلَهُاللَّهُآخِرَ
الْعَهْدِمِنّیلِزِیارَتِکُمْاَلسَّلامُعَلَـیالْحُـسَیْـنِوَ
عَلیعَلِیِّبْنِالْحُسَیْنِوَعَلیاَوْلادِالْحُـسَیْـنِوَ
عَلـیاَصْحابِالْحُسَیْـنِ♥️🖐🏻
__
یهسلاممبدیمخدمتآقاجانمون؛
اَلسَلامُعَلَیكیاصاحِباَلعَصروَالزَمان..(:💚
السَّلامُعلیکیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدییاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریکَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدی
ومَولایالاَمانالاَمان . . . 🌱
#سلام_امام_زمانم❤️
❍↲صُبح دَمیـــــد...
و مٰا دوبـــــآره ؛
⇦دَرهیـــــآهو؎ دُنیـــــآ قَدم مےگذٰاریم۔۔۔
نمےدٰانَـــــم اِمروز؛
⇆چَندبٰار،یـــــآد تـــُᰔــو أز خآطرم..؛
؏ُـــبور مےکُنـــــد!
_أمّا مےدٰانـــــم،
تو هَنـــــوز، مِثلِ دیـــــروز...↓↓↓
◇_تَنـــــهآیے!❍➛
↶﴿سَلآم مُولٰا؎ تَنـهآ؎زَمیـــن۔۔۔𔘓﴾↷
_الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَج
#امام_زمان
#حال_خوب_بندگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید تسکینی باشه برای این لحظات سخت😢
#تامل
خوشا به حال هر آنکس که مبتلای رضاست
تمام دار و ندار من از دعای رضاست
قسم
به
نغمهٔ نقاره و
صدای اذان
دلم مجاور آن گنبدِ طلای رضاست...
#یااباالحسن_یاعلی_بن_موسی_الرضا
دوستان عزیز
همراهان گرامی
لطفا این پیام رو پخش کنین:
اصلاح طلبهایی که تا دیروز زخم و زجر بسیار به سید مظلومانِ ما زدند،
الان شدند گرگِ غسل کرده
و یا پیام تسلیتهای داغتر از آش میفرستن
یا مجلس درس تعطیل میکنن
یا دارن تندتند توی تلویزیون دعوت میشن و لغوز میخونن
لطف کنین
منت بذارین
با پخش این پیام، دسیسه پست و پلید این منافقان رو بریزید روی آب؛
جاده صاف کردن برای سوار شدنِ دوباره روی دوش مردم مظلوم ما، و مهره کاشتن توی دولت اونم جای اقای رئیسی، ممنوع❌🚫✋🏾
توبهی گرگ، مرگه
و ملت غیور و بصیر ما، گولِ اشک تمساح رو نمیخوره و نباید بخوره❌
۵۰ روز وقت دارن که از دریایِ امکاناتشون برای تحت فشار گذاشتن رهبری و شستن ذهن مردم و به خیابان و پای صندوق کشیدنِ حزب سیاه و خاکستریشون استفاده کنند.
نذارید
پایِ خون سید وسطه...
با روشنگری مانع بشید
بزنید تلویزیون رو سوراخ کنید با اعتراضاتتون: ۱۶۲
کمپین
کانالها و گروه هاتون
خانواده و فامیل و همکارا و....
سیدابراهیم که از خواب و آسایشش و خونش برای ما زد ؛ به اشک ریختنِ خالیِ ما نیاز؟؟؟ نداره. عمل باید....😭
هرکی سوال و بحث داشت بگید بیاد اینجا کارشناسای ما در خدمتشن:
https://eitaa.com/bia_ta_begooyamat
#خادم_الرضا #شهید_جمهور #خادم_مردم
#نشر_بینهایتوحداکثری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج مهدی رسولی؛
الهی دورت بگردم
برای درد مردم کجا رفته بودی که پیدات نمیکردن😭
#اللهم_ارزقنا_شهادت_بحق_الحسین_ع
🍃أللَّھُمَ عـجِّــلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🍃
دختران مادر پهلو شکسته 🇵🇸
#قصه_دلبری #قسمت_بیست_و_ششم اگه هم می گفتم برای خودم می خوام که معلوم نبود تو بلهبگی!» حتی گفت :
#قصه_دلبری
#قسمت_بیستوهفتم
برای کمربند چرم دو رو هم حرفی نزد .
آخر سر خندید که «بهتر نبود خشکه حساب میکردی می دادم هیئت ؟»
سرجلسه امتحان ، بچه ها با چشم و ابرو به من تبریک می گفتند .
صبرشان نبود بیاییم بیرون تا ببینند با چه کسی ازدواج کرده ام ....
جیغی کشیدند ، شبیه همان جیغ خودم وقتی که خانم ابویی گفت :« محمد خانی آمده خواستگاری ات!»
گفتند :«مارو دست انداختی ؟»
هرچه قسم و آیه خوردم ، باورشان نشد .
به من زنگ زد آمده نزدیک دانشگاه .
پشت سرم آمدند که ببینند راست می گویم یا شوخی میکنم
نزدیک در دانشگاه گفتم :« ایناها! باور کردین؟اون جا منتظرمه!»
گفتند :« نه !تا سوار موتورش نشی ، باور نمیکنیم!»
وقتی نشستم پشت موتورش پرسید :
« این همه لشکر کشی برای چیه؟»
همین طوری که به چشم های بابا قوری بچه ها می خندیدم ، گفتم :«اومدن ببینن واقعا تو شوهرمی یا نه!»
البته آن موتور تریل معروفش را نداشت .
کلا آن موتور وقف هیئت بود . عاشق موتور سواری بودم ، ولی بلد نبودم چطور باید با حجاب کامل بشینم روی موتور
خانم های هیئت یادم دادند
راستش تا قبل از ازدواج سوار نشده بودم . فقط چند بار با اصرار ، دایی ام مجبور شدم بشینم ترک موتور ، همین ...
باهم رفتیم خانه دانشجویی اش در یک زیر زمینی که باور نمی کردی خانه دانشجویی باشد ، بیشتر به حسینه ای نقلی شبیه بود ..
ولی از حق نگذریم ، خیلی کثیف بود
آنقدر آنجا هیئت گرفته بودند و غذا پخته بودند که از درو دیوارش لکه و چرک می بارید..
تازه می گفت :«به خاطر تو اینجا رو تمیز کرده م!»
گوشه یکی از اتاق ها ، یک عالمه جوراب تلنبار شده بود...
معلوم نبود کدام لنگه برای کدام است ، فکر کنم اشتراکی میپوشیدند
اتاق ها پر بود از کتیبه های محرم و عکس شهدا .
از این کارش خوشم می آمد
بابت شکل و شمایل و متن کارت عروسی ، خیلی پایین کرد .
خیلی از کارت ها را دیدیم . پسندش نمی شد ..
نهایتا رسید به یک جمله از حضرت آقا با دستخط خودشان...
#رمان_شهید_محمد_خانی
#قصه_دلبری
#قسمت_بیستوهشتم
بسم الله الرحمن الرحیم
همسری شما جوانان عزیزم را که پیوند دل ها و جسم ها و سرنوشت هاست ، صمیمانه به همه شما فرزندان عزیزم تبریک می گویم .
سید علی خامنه ای
دستخط را دانلود کرد و ریخت روی گوشی
انتخابمان برای مغازه دار جالب بود .
گفت :« من به رهبر ارادت دارم ، ولی تا به حال ندیدم کسی خط ایشون رو داخل کارت عروسی ش چاپ کنه!»
از طرفی هم پافشاری می کرد که از متن های حاضر ، یکی را انتخاب کنیم .
اما محمد حسین در این کارها سر رشته داشت، به طرف قبولاند که می شود در فتوشاپ ، این کارت را با این مشخصات ، طراحی و چاپ کرد .
قضاوت دیگران هم درباره کارت متفاوت بود .
بعضی ها می گفتند قشنگ است ، بعضی ها هم خوششان نیامد .
نمی دانم کسی بعد از ما از این نوع کارت استفاده کرد یا نه ، ولی بابش باز شد تا چند نفر از بچه های فامیل عقدشان را داخل امام زاده برگزار کنند
از همان اول با اسباب و اثاثیه زیاد موافق نبود .
می گفت :«این همه تیر و تخته به چه کارمون میاد؟
از هر دردی سخنی گفتم و چند تا منبر رفتم برایش تا راضی اش کنم.
موقع خرید حلقه پایش را کرده بود در یک کفش که بجایش انگشتر عقیق بخریم. باز باید میز مذاکره تشکیل میدادیم و آقا را قانع می کردیم
بهش گفتم:« انگشتر عقیق باشه برای بعد الان باید حلقه بخریم»
حلقه را خرید، ولی اولین بار که رفتیم مشهد ، انگشتر عقیقی انتخاب کرد و دادیم همانجا برایش ساختند.
کاری به رسم و رسوم نداشت هرچه دلش میگفت همان راه را میرفت
از حرکات و سکنات خانوادهاش کاملا مشخص بود هنوز در حیرت اند که آیا این همان محمد حسینی است که هزار رقم شرط و شروط داشت؟
روزی موقع خریدن جهیزیه ،خانم فروشنده به عکس صفحه گوشیم اشاره کردند و پرسید این عکس کدوم شهیده خندیدم که این هنوز شهید نشده و شوهرمه
کمکم با رفت و آمد و بگو و بخند هایش توجه همه را جلب کرد.
آدم یخی نبود سریع با همه گرم میگرفت و سر رفاقت باز میکرد.
با مادربزرگم هم اخت شد و برو و بیا پیدا کرد.
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨