eitaa logo
دختران آفتاب
216 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
113 ویدیو
15 فایل
بهانه جمع صمیمی مان فرزندان معصومی هستند که آینده دنیا در دستان کوچکشان موج می زند... راه های ارتباطی با کانون: ۰۹۱۳۵۱۶۴۳۵۸ @armankhah313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 استفاده از عبارات منفی، اثر منفی در ذهن کودک بجای می‌گذارد. بجای دروغ نگو، بگوییم: وقتی راست میگویی من خوشحال‌تر می‌شوم. 🌸 @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امکان ضریح مقدس امام حسین(ع) در اولین فراهم شد. ✨✨✨✨✨✨✨✨ الحمدلله اقدامات لازم جهت زیارت به نیابت از تمامی کسانی که در صفحه «زیارت به نیابت» ثبت نام کنند، صورت گرفته است و پس از اتمام زیارت، تمامی اسامی در داخل ضریح مطهر سید الشهداء (علیه السلام) قرار خواهد گرفت. محدودیتی در درخواست زیارت به نیابت وجود ندارد و هر شخصی می تواند از طریق این صفحه برای اموات و بستگان خود نیز درخواست زیارت کند. 🕥ساعت ده و نیم امشب یکشنبه آخرین مهلت جهت درخواست زیارت به نیابتی است و پس از آن، تمامی اسامی به واحد خادمان سادات حرم منتقل شده تا زیارت به نیابت آغاز شود. آدرس صفحه زیارت به نیابت: https://imamhussain.org/persian/enaba/ این فرصت بی نظیر رو از دست ندهید 👌فقط تا ساعت 10 ونیم امشب فرصت ثبت نام باقی است. 💌@dokhtaranyazd💌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 داستان شماره ۶⬅️ فرشته ها لبخند زدند. 🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋 فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ رو به پسرش کرد و برای چندمین بار نگاهش کرد. حس کرد چه قدر او را دوست دارد... پس از سال ها آرزو و انتظار، خداوند این پسر را به او داده بود. دست بر شانه اش گذاشت و گفت: پسرم. اسماعیل به چهره پدر نگاه کرد. در چشمانش چیزی را دید. انگار از او چیزی می خواست. گفت: بله پدر. ابراهیم (ع) خوابی را که سه شب سر هم دیده بود به یاد آورد. دست و پای اسماعیل را بسته بود، کارد بر گلویش گذاشته بود و ... گفت: پسرم، خواب دیدم کاردی در دست دارم، آن را روی بر گلوی تو می گذارم و ... ابراهیم (ع) ادامه خواب را با سختی برای پسر تعریف کرد. اسماعیل می دانست خواب های پیامبران همه راست است. پدرش پیامبر بود و آن چه را در خواب دیده بود باید انجام می داد. ولی این چه خوابی بود؟ چرا باید کارد را بر گلوی اسماعیل می گذاشت؟ و ... آیا می توانست این کار را بکند؟ اسماعیل گفت: پدر، آن چه را خداوند فرمان داده انجام بده، خواهی دید که به خواست او صبر خواهم کرد... هر چه کارد را می کشید، نمی بُرید. انگار به جای گلوی اسناعیل بر سنگی سخت گذاشته بود. نفس زنان سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا... فرشته ها لبخند زدند. خدا خشنود شد و گفت: تو فرمان مرا انجام دادی. اکنون به آن طرف نگاه کن. میشی را دید. میشی که تا آن روز ندیده بود. انگار از زمین بیرون آمده و یا از آسمان رسیده بود. خداوند فرمود: این میش فدای اسماعیل توست. پدر و پسر یک دیگر را در آغوش گرفتند و خدا از هر دوی آن ها راضی بود. از آن روز خداوند به همه کسانی که به مکه می روند فرمان داد تا در روز عید قربان پا جای پای ابراهیم (ع) بگذارند، یاد او را گرامی بدارند و برای کمک به گرسنگان و بینوایان گوسفند قربانی کنند. سوره صافات (آیه 101 تا 110) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ همیشه دلم می‌خواست یکی از آن‌ها باشم. آن‌هایی که توی آشپزخانه‌اند. آن‌هایی که گوش‌شان منتظر صدایی‌ست که بگوید: دو تا چایی می‌دین برای خانم‌ها؟ دستمال کاغذی برای مردونه یکی کمه! آن وقت مثل فنر از جا می‌پرند تا زودتر با یک سینی چایی یا جعبه‌ی دستمال، کمر را خم کنند جلوی عزادار اهل بیت. چشم می‌گردانند ببینند کدام کفش‌ها جفت نشده، تا دست‌هایشان را بیالایند به خاک پای مرد یا زنی که مشرّف شده به درگاه حضرت ابوتراب. با سینی پر از چای خم می‌شوند جلوی بچه‌ی چند ساله، تا او یکی یکی استکان‌ها را بشمارد و آخر سر بگوید چای نمی‌خواهد، بعد لبخند می‌زنند و جلوی نفر بعدی خم می‌شوند. وقتی همه دارند هم‌صدا ناله می‌کنند "الغوث الغوث خلّصنا من النّار یا ربّ!" زیرلب با صدای آرام زمزمه می‌کنند و اشک‌هایشان را در جا پاک می‌کنند مبادا بریزد روی استکان‌ها. صدای بلندگو را از دور می‌شنوند و ساکتند، اما دل‌شان وسط مجلس دارد های های گریه می‌کند. دلم می‌خواست یکی از آن‌ها باشم. از آن سایه‌هایی که کسی صدای گریه‌شان را نمی‌شنود... جز همان که باید بشنود. ما ولی هیچ‌وقت صاحب مجلس نبودیم... تا امسال. امسال من در آشپزخانه‌ی خانه‌ی خودمانم. چای می‌ریزم و می‌گیرم جلوی این عزادارهای ابوتراب... خدا را شکر. ‌ خدمتی لایقم از دست نیاید چه کنم سر نه چیزی‌ست که در پای عزیزان بازم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 توجه! ... 🇸🇩✌️🇮🇷 🇮🇷✊ بچه ها شما قراره برای «روز قدس» چی کار کنید؟ 🇸🇩✊ توی این روزها , برای نشون دادن دوستیمون با بچه های فلسطینی به نظرتون باید چی کار کنیم؟ 🌀شما چه پیشنهادی برای این کار دارین؟ ما چند تا پیشنهاد براتون داریم😉👇: ۱.سفره های افطارتون رو با نماد های انقلابی تزیین کنید.☕️ ۲.یه نمایش ساده و قشنگ درباره یک کودک فلسطینی اجرا کنید.🎭 ۳.همدردی خودتون رو با کودکان فلسطینی در قالب نقاشی، نامه، کاردستی و...نشون بدید.💌 ۴. و... 🌀ویژه ۴ تا ۱۱ سال یاوران آقا! 🙂 آثار خودتون رو در قالب عکس {📸}، فیلم {🎥} یا صوت {🎙} تا تاریخ ۹۹/۳/۱ برای ما به این آدرس ارسال کنید: 🌸@Mahdolaemmehyazd🌸 منتظرتونیم🦋 کانال رسمی هیئت انصارالائمه ع --->@AhleBeitAthar 🇮🇷 @Farhangyazd
مادر!آسمان آبی آزادی رابرای کودکان رنجدیده ی سرزمینم بباف! ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دختران آفتاب
🌱 ✍دلنوشته 🌹فاطمه خانم جعفریان🌹 پایه سوم دبستان به مناسبت آفرین فاطمه جان👏متن قشنگ و خط زیبا👌 @dokhtaranyazd
🌱 ✍️دلنوشته 🌹ریحانه خانم قربی🌹 به مناسبت آفرین ریحانه جان👏به امید اینکه بتونیم هرچه زودتر فلسطین رو آزاد کنیم و قدس شریف رو نجات بدیم @dokhtaranyazd
آش خوشمزه.mp3
6.43M
۲۸ آش خــوشمزه نویسنده؛ عطیه محقق🖋 قصه‌گو؛ محمدعلی(۱۰ساله) 🎤 تدوین‌‌وصداگذاری؛ پارساکمالی 🎧 طرح گرافیکی؛ سمانه صدیقی🎨 @ostad_shojae
🌱 ✍️دلنوشته 🌹نازنین خانم شیرمحمدی🌹 به مناسبت آفرین نازنین زهرا جان👏به امید خواندن نماز جماعت در مسجد الاقصی @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اقتدار یعنی قدرت و لطافت. احساس گناه یکی از عوامل کاهش اقتدار والدین است. اقتدار، خشونت نیست. بچه ها اقتدار را دوست دارند ولی از خشونت بیزارند. اقتدار عامل مهمی در رشد و تعالی شخصیت کودک است. @dokhtaranyazd
چه انتظاری از فرزندتان دارید؟ متاسفانه بسياري از والدين از فرزندان شان انتظار دارند ... ساكت باشند و تسليم والدين،به خصوص زماني كه خارج از منزل هستند.اما به يك باره در حدود سن ٢٠ سالگي از آن ها انتظار دارند،كه اجتماعي باشندو ارتباط خوبي با ديگران برقرار كنند . اجتماعي‌ شدن ، يك فرآيند تدريجي است که آغاز آن از دوران کودکی است.انتظاراتمان را در حد سن و توانایی فرزندمان بالا ببریم. @dokhtaranyazd
💟 هرگز تصور نکنید کم رویی و خجالتی بودن نشانه ادب و متانت است ✡️ کودک باید بتواند در مواقع لزوم از حق خود دفاع کند. جواب بدهد، مخالفت کند، مبارزه کند... ☸️ این که کودک هميشه حرف گوش كند نشانه سلامتش نیست، اگر فرزند سالم ميخواهيد انتظار نداشته باشيد از شما حساب ببرد و هميشه حرف گوش كند. ⚛️ فرزندي تربيت كنيد كه به خاطر عشق و اعتماد به شما با شما همكاري كند.. @dokhtaranyazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋سلام 🌺هدیه به بچه های گلتون 💠به سایت زیر برید nooralhoda.razavi.ir/ 💠و بعد اونجا بچه های 7 تا 19 سال رو ثبت نام کنید 💠بعدش براشون به صورت رایگان از حرم امام رضا علیه السلام مجله و گاهی اوقات کتاب میفرستند. 💠وقتی از حرم بسته پستی به دستتون میرسه خیلی لذت بخشه آخه از حرم آقا میاد و در ضمن مطالب خیلی مفیدی برا بچه ها دارد. 💠راستی برای هر کودک به طور جداگانه ثبت نام کنید چون نسبت به سنشون مجله میفرستند. 🌺 التماس دعا ╭┄┅═••✾❀✾••═┅┄╮ 💠@dokhtaranyazd ╰┄┅═••✾❀✾••═┅┄╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ------- در فکر و قلب ما چه میگذرد وقتهایی که آخر روضه‌ها از بوی اسپند و گلاب مست‌یم و تند و تند استکان میشوریم؟ بدون اینکه بخواهیم کسی ببیندمان، خم میشویم و دستمالهای کثیف را از زمین جمع میکنیم و بدون اینکه حتی ذره ای متوقع باشیم کسی بگوید متشکرم، جارو به دست میگیریم؟؟ والحق که هیچ! جز و و لبخند بی توقع! بی فرسودگی! این خستگی ها، برعکس، باخود انرژی دارد و ترمیم روحیه! **** وقتهایی که در خانه کم می آورم و کلافه میشوم از امورات خانه و کارهای بچه‌ها از خم شدن ها، شستن ها، رُفتن ها، پختن ها به خود میگویم : کجااایی؟! هم اکنون! دقیقاً… ؟ من… در بیت مقدسی مشغول به کارم؛ خانه چند فرشته زمینی و حرم امن چند معصوم پرنور! حس میکنم در خانه ام روی بال ملائک راه میروم و سر سفره با کودکانم نور بهشتی تناول میکنم. هر تکه زباله ای که از زمین برمیدارم، حس جاروکشی بیت الله را دارم و هر غذایی که میپزم حس آشپزی برای آل الله…! . . من به مثابه امیرالمؤمنین علی برای ایتام کوفه، ام؛ وقتی کودکان کوچک من، به جز من کسی و دست نوازشی ندارند و من واسطه رزق و حمایت خدا برای آنان هستم! حس میکنم کنار قامت بی رمق و خاک گرفته قمر بنی هاشم، برای آب آوری اطفال، دامن کشان به سمت علقمه میروم؛ وقتی نیمه شب ها در سکوت شیرین خواب، صدای "آب، آب" دخترک ها می آید، و من ژولیده مو و بی رمق و خواب زده، خودم را به سمت آشپزخانه میکشم… خود را گاه ایستاده و گاه خمیده، در کنار زینب کبری میبینم وقتی برای حفظ امانت‌های امامم، یاوران آینده دینم، فرزندانم، خود را جلوی تازیانه‌های دنیا می اندازم و زیرلب میگویم: ما رأیتُ إلّا جَمیلاً! . . خانه خود را *"بیت النور"* نامیده ام تا هربار به خانه وارد میشوم، به خود یادآوری کنم که خانه ام از "حضور فرزندان معصومم" نورانی است؛ یادم باشد که ریحانه‌های آبگینه ای بی پناهی را، پناهم؛ و اجر تک تک لبخندهای تلخ و شیرین من، خم شدن و راست شدن من، دردهای من، لحظه لحظه بی خوابی من، شستن ها و پختن ها و دویدن ها و خستگی‌ها و حتی آدمک کشیدن ها و سطرسطر خواندن‌های من فقط و فقط با خود خداست! . مادری سخت است سنگین است اما به شکلی دلچسب، پذیرفتنی است! چرا که هَوَّنَ عَلَیّ ما نَزَلَ بي لأنّه بعَینِ الله! * شُربی مدام و حضوری همیشگی است* . . پی‌نوشت : فرزندانم سید نیستند اما حتما فرزندان ائمه اطهارند/منظور از من، والد نوعی است 🖋هـجرٺــــ ایتا @hejrat_kon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا