به غیبت ڪردن خیلی حساس بود،،
میگفت هر صبح در جیبتان مقداری سنگ بگذارید،
برای هر غیبت یڪ سنگ بردارید
و در جیب دیگرتان بگذارید.
شب این سنگ ها را بشمارید،
این طوری تعداد غیبتها یادمان نمیرود،
و سعی میڪنیم تعداد سنگ ها را ڪم ڪنیم ..
•.
#شھیدعلیاڪبرجوادی🌱
•♥️🕊•
دوستدارم...
بہاندازهکبوتࢪۍ
کہدنبالگمشدهخود
توۍحࢪممۍگشت♥️:))
حسینجاטּکۍمیشود
غلامحࢪمتباشم..
هࢪچندحࢪمجاۍ
گناهکارهانیست🚶🏻♂💔''
------------•؛❁؛•------------
🕊⃟⃟♥️¦⇠ #اربابمحسین
🕊⃟⃟♥️¦⇠ #محتآج_حࢪم
🤲دعای آقاوحید در لحظه عقد همسر💑
🌷پاسدار شهید وحید زمانینیا از محافظین سردار شهید حاج قاسم سلیمانی:🌱
💞«در روز عقد، من به آقاوحید گفتم:
👈«در لحظه جاری شدن خطبه عقد هر دعایی کنی مستجاب میشود.»😌
🌸آقا وحید خوشحال شد😃 و لحظهای به فکر رفت🧐 و پرسید:
⁉«هر دعایی؟!» گفتم: «بله.»😇
☘بعد از شهادت آقا وحید مطمئن شدم که او برای شهادتش دعا کرده بود و دو ماه بعد از عقدمان دعایش به اجابت رسید.😭😭
✴آقا وحید سه هفته قبل از شهادتش به من گفت:
«یک چیزی در دلم است، میخواهم به تو بگویم.»😍
🧐من خیلی کنجکاو شدم و از او خواستم که بگوید؛ او گفت: «دوست دارم به شهادت برسم و در رختخواب از دنیا نروم.»🌍
😫من با شنیدن این حرف خیلی گریه کردم؛ وقتی آقا وحید بیتابی من را دید دیگر در این باره صحبت نکرد.😔
🍂هر جا میرفتیم در زیارتگاهها و هیئتها مطمئن بودم که یکی از دعاهای آقا وحید، رسیدن به شهادت بود.»😭😭😭
🌾یاد شهدا با صلوات🌾
#اَللهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
سر سفره عقد نشستہ بوديم
عاقد کہ خطبہ را خواند
صداے اذان بلند شد
حسين برخاست
وضو گرفت و بہ نماز ايستاد💙
دوستم کنارم ايستاد و گفت :
اين مرد براے تو شوهر نمے شود
متعجب و نگران پرسيدم : چرا ؟!
گفت : کسے کہ اين قدر
بہ نماز و مسائل
عبادے اش مقيد باشد
جايش توے اين دنيا نيست🙃
شهید حسین دولتے
عراقی ها وقتی خرمشهر را تصرف کردند به روی دیوارها نوشتند «جعنا لنقبی : آمده ایم که بمانیم»
۲سال بعد وقتی خرمشهر آزاد شد شهید بهروز مرادی زیر همان نوشت: «آمدیم اما نبودید!»
چه قهرمانانی رفتند....
دعای وقت خواب در سنگر
تازه چشممان گرم شده بود که یکی از بچهها، از آن بچههایی که اصلاً این حرفها بهش نمیآید، پتو را از روی صورتمان کنار زد و گفت: بلند شید، بلند شید، میخوایم دسته جمعی دعای وقت خواب بخوانیم.
هر چی گفتیم: « بابا پدرت خوب، مادرت خوب، بگذار برای یک شب دیگر، دست از سر ما بردار، حال و حوصلهاش را نداریم.»
اصرار میکرد که: «فقط یک دقیقه، فقط یک دقیقه. همه به هر ترتیبی بود، یکی یکی بلند شدند و نشستند.»
شاید فکر میکردند حالا میخواهد سورهی واقعهای، تلفیقی و آدابی که معمول بود بخواند و به جا بیاورد، که با یک قیافهی عابدانهای شروع کرد: بسم اللـ....ه الرحمـ....ن الرحیـ....م همه تکرار کردند بسم الله الرحمن الرحیم... و با تردید منتظر بقیهی عبارت شدند، اما بعد از بسم الله، بلافاصله اضافه کرد: «همه با هم میخوابیم»😂🤲بعد پتو را کشید سرش.
بچهها هم که حسابی کفری شده بودند، بلند شدند و افتادند به جانش و با یک جشن پتو حسابی از خجالتش در آمدند.😅😂
¦🗞📎¦⇜ #طنز_جبهه↝••
#حضرتمهدیعلیهالسلام :
"ما به امورِزندگیِشما بیتوجه نیستیم
وَ شمارا #هیچوقت فراموشنمیکنیم♥️:)
احتجاج،ج۲، ص۴۹۷
#جوونیمنذرعشقتامامزمـانم✋🏻
#اللهمعجللولیكالفرجبهحقعمهسادات
┄┅══✼🏮✼══┅┄
#شهید_احمد_محمد_مشلب🌷
یکی از کارهایی که هر روز به
انجامش مبادرت می ورزیدی،
خواندن #زیارت_عاشورا بود.
می گفتی: «باید هر کدام از شما عنصر
فعالی باشید تا پایان زندگی دنیایی شما
#شهادت باشد.»
پولدار بودی...
«بی ام دبلیو» سوار!
ولی:
آن روز که میبستی بار سفرت را
گفتی به پدر هر که #هنر داشته باشد
باید برود هرچه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده #خطر داشته باشد
باید بپرد هر که در این پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
#کوه است دل مرد، ولی کوه، نه هر کوه
آن کوه که آتش به جگر داشته باشد
کوهی که بنوشد، بمکد، شیره ی خورشید
کوهی که ستاره که #سحر داشته باشد
دردا اگر از خوشه ی این شاخه ی سرشار
بیگانه ثمر چیده و بر، داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
این نیست بلایی که سپر داشته باشد
بهشمیگمعزیزمحجابترورعایتڪن(:
میگهبهتوچه/:
آرهحقیقتابهمنربطینداره...
ولیبهاونبچههاییمنیکہهرروز بیشتردردمیکشنبهخاطرتعویق ظھورربطداره(:
ڪاشروزیبهایندرڪبرسیم...
هریڪگناھمن
ثانیهبهثانیه
ظھور،راعقبمیاندازد...💔