eitaa logo
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
430 فایل
بسم‌تعالے^^ [شھدآ،مآروبه‌اون‌خلوتتون‌راهےبدین!💔:) ـ خاک‌پاۍنوکراۍمادر! مجنـون‌شده.. عاشق‌اهل‌بیت¡ ‌سایبرۍکانال↯ @sayberi_313 پشت‌جبهہ↯ @jebhe00 متحدمونہ️‌↯ @Nokar759 @Banoyi_dameshgh @mim_mobtalaa کپے! ‌صلوات‌براآقامون‌ ودعابراۍبنده‌حقیر
مشاهده در ایتا
دانلود
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
:)🕊..!
هیس ! کمی‌آرام‌ترازکربلارفتنتان‌بگویید :) اینجاجامانده‌اۍ‌‌دردِ‌لَش‌‌داغِ‌کربلامانده !
••♥️•• دیدۍ‌یه‌وقتایۍ‌بی‌خودۍدݪت‌می‌گیره؟! هیچی‌هم‌نشده‌ها.... فقط‌دلت‌میخواد‌گریه‌ڪنی... اما‌یه‌وقت‌بچگی‌نکنی‌و‌اشکاتو‌همینجوری الکی‌خرج‌کنۍ... به‌اشڪ‌هات‌جهت‌بده، دݪۍڪه‌گرفته؛نور‌می‌خواد دݪۍڪه‌گرفته‌فقط‌ ..
چشمت‌به‌نامحرم‌میافتہ ؛ اگہ‌خوشت‌نیاد‌ مریضی ! ولی‌اگہ‌خوشت‌اومد ؛ همون‌موقع چشمتوببندسرتو‌بندازپایین ؛ بگو . . (:🌸'-! یعنی‌داری‌به‌خدامیگی ؛ خدایا (: من‌تورومیخام ؛ ایناچیہ ؟! اینادوست‌داشتنی‌نیستن . . - شیخ‌رجبعلے‌خیاط🌿!
||••🥀⛓ـــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ خیلی‌ها‌دست‌وپاهاشونو👣 دادن‌تامنوشماراحت‌✌️🏻 زندگی‌کنیم‌حواست‌باشه‌ رفیق‌دار؎چیکار‌میکنی🍂 ||••🗣ـــــــــــــــ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ••| ••|
[♥️💌] - - مـوآنـع‌روازݕیـن‌ببـرو ازدل‌ِسختی‌هـآبیـرون‌بیـآ ودر‌آخـرپیـروزشـو درسـت‌مثل‌یڪ‌ملڪھ.🍓
سلام علیکم . بزرگواران شخصی است که قران میخواند و ختم عاشورا ختم ازدواج هر ختمی که بخواین و نماز وروزه هم میگیرند گفتم شما هم اگر خواستین یا کسی رو میشناسین که احتیاج داشته باشند لطفا اعلام کنید به پیوی بنده تا آیدیشون رو در اختیارتون بگذارم واقعا احتیاج دارند وگرنه اطلاع رسانی نمیکردم یه همتی کنید اگر خداهی نکرده پدراتون یا مادراتون فوت کردند و نماز یا روزه یا قرآن به گردنشون هست براتون میخونن ان شاءالله باهاتون راه میان 🍂 @Talabeh77 تشکر . یا علی
『 دختࢪاݩ زینبـے 』
ببخشید کسی میدونه اسم این فیلم چیست ؟ ممنون میشم پاسخ بدید @Talabeh77
اباعبدالله الحسین سید الشهدا ❤️ پس بازگشت گفتگو های مکرر حضرت حسین با بان سعد 3 یا 4 بار تکرار شد به گفته ی برخی منابع در پایان یکی از این گفتگو ها عمربن سعد نامه ایی خطاب به ابن زیاد نوشت: انچه می خواستی شد حسین میگوید مرز ها را باز کنید تا از همان جا که آمدم بازگردم یا به یکی از سرزمین های مسلمین بروم. چون ابن زیاد این نامه را خواند گفت: به درستی که این مرد (امام حسین) اندرزگویی امیر خویش و مشفق قوم خویش است. ( او در صدد این بود که این پیشنهاد را بپذیرد) شمربن ذی الجوشن که در ان مجلس بود برخاست و مانع شد .خدا کند که ما مانع ظهور امام زمان خود نشویم. انگاه ابن زیاد را پیش خواند و گفت: این نامه را پیش عمر بن سعد ببر تا به حسین و یارانش بگوید به حکم من تسلیم شوند اگر پذیرفتند انها را سلامت پیش من بفرستد و اگر نپذیرفتند با انان بجنگ ، اگر عمر بن سعد جنگید ، شنوا و مطیع باش و اگر از جنگیدن خودداری کرد تو با حسین بجنگ که سالار قوم تویی ، سپس گردن پسر سعد را بزن و سرش را پیش من بفرست. در ان نامه چنین بود: من تو را نزد حسین نفرستادم که با او با مساحمه رفتار کنی و برای او ارزوی سلامت داشته باشی و شفیع او پیش من باشی. بنگر اگر حسین و همراهانش به حکم من گردن نهادند و با یزید بیعت کردند ایشان را به سلامت نزد من بفرست و اگر نپذیرفتند بر انان هجوم اور و خونشان را بریز و بدن هایشان را مثله کن چرا که مستحق چنین کاری هستند. چون حسین کشته شد اسب بر سینه و پشت وی بتاز که او سرکش است و ستمکار و من گمان ندارم که این کار پس از مرگ زیانی برساند ولی با خود عهد کردم که اگر او را کشتم با وی چنین کنم. پس اگر تو به این دستور عمل کردی پاداش مردی فرمانبردار و مطیع را به تو خواهم داد و اگر ان را نپذیری دست از کار ما و لشکر بکش و لشکر را به شمربن ذی الجوشن واگذار کن زیرا ما او را امیر بر کار خود کرده ایم. ادامه دارد..... به قلم: پگاه آریان📝🇮🇷
🎀✨🎀 ✨ 🎀 🦋 💞 بہ‌خانم‌ما‌میگہ‌بقچہ 😏 حاج آقای کافے نقل مے ڪردند✨ 👈🏻ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﻗﻢ🕌، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎے ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﯾﻢ 🚌 یہ ﺧﺎﻧﻤے ﻫﻢ ﺟﻠﻮے ﻣﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،👱🏻‍♀ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻢ ڪہ ﺭﻭسرے ﺳﺮﺷﻮﻥ نمے ڪرﺩﻥ !😟 هے ﺩقیقہ ﺍے یڪباﺭ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ تڪوﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ ﺗڪﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻦ .😑 هے ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻨﺸﺴﺖ، ﻫے ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ڪرد.🙇🏻‍♀ ﻣے ﺧﻮﺍﺳﺖ یہ ﺟﻮﺭے ﺟﻠﺐ ﺗﻮجہ ﻋﻤﻮمے ڪنہ😒 ﺑﺮﮔﺸﺖ، یہ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﮕﺎﻩ ڪرﺩ بہ ﻣﻨﻮ ﺧﺎﻧﻤﻢ ڪہ ڪنار ﺩﺳﺖ ﻣﻦ نشستہ ‏( ﺧﺐ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮشیہ ﻫﻢ ﺯﺩھ ﺑﻮﺩ بہ ﺻﻮﺭﺗﺶ‏)😌💖 ﮔﻔﺖ : 🗣ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻥ بقچہ چیہ ﮔﺬﺍشتے ڪناﺭﺕ؟😤 ﺑﺮﺩﺍﺭ یڪے بشینہ. ﻧﮕﺎھ ڪرﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ بہ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎ میگہ بقچہ!😓 ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎﺳﺖ .😡 ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭے ﭘﯿﭽﯿﺪﯾﺶ؟ همہ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.😂 ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍﯾﺎ ڪمڪمون ڪن ﻧﺬﺍﺭ مضحڪہ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﺸﯿﻢ ...😔 ﯾﻬﻮ یہ ﭼﯿﺰﯼ بہ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ.💬 ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : 🗣ﺁﻗﺎے ﺭﺍﻧﻨﺪھ! ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ .😳 ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ چیہ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ❓ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﺟﻮﻥ، ﻣﺎشینہ !🚗 ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪے ﺗﻮ، ﺁﺧﻮﻧﺪ؟ !😳😐 ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ؟ ! ﺩﯾﺪﻡ . ﻭلے ﺍﯾﻦ چیہ ﺭﻭﺵ ڪشیدن؟🤔 ﮔﻔﺖ : ﭼﺎﺩﺭھ ﺭﻭﺵ ڪشیدن ﺩﯾﮕﻪ!😑 ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ڪشیدھ؟ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺗﺮﻣﺰ ڪنم ، چہ مے ﺩﻭﻧﻢ !? ڪشیدن ڪسے ، ﺧﻂ ﻧﻨﺪﺍزھ ﺭﻭش ...👀 ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ نمے ڪشے ﺭﻭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟ ﮔﻔﺖ ﺣﺎجے ﺟﻮﻥ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﺮﺁﻥ .😩 ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻤﻮمیہ!🚍 کسے ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﯽ ڪشہ! ﺍﻭﻥ ﺧﺼﻮصیہ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ڪشیدن❗️ "ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺯنہ ﮔﻔﺘﻢ🙋🏻‍♂: ﺍﯾﻦ ﺧﺼﻮصیہ، ﻣﺎ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ڪشیدیم ☺️💕 ❣دختران زینبی❣ ↬🌸🌿@dokhtaranzeinabi00