•••❀•••
فقطبــآڪـاࢪِ #انقـلابۍ و جـھادے
میشہ از ایـن بـحࢪان عـبۅࢪ ڪࢪد...
مـشڪلاٺزیـاد و ڪاࢪها سـنگینہ
قفل هـاےِاین دࢪدهـا
بـا ڪلید بعضےهــا
بـاز نشـد...
انتـظاࢪمـا از شـما ڪاࢪشبـانھࢪوزیہ...
••مٌوفق باشےحـاجۍ🤚♥️••
پ.ن:
••مـࢪاسمتنفیذࢪیـاستجمہوࢪی۱۲/۵/۱۴۰۰••
-•-•-•-•-•-•-•-•-•-•
#سیاسی_گراف🇮🇷͜᷍🗞
چوبلاۍ
ٖچرخشعرمکردھفرهنگلغـات
بیخیالقافیہ،مندوستتدارم
‹حُسِیْنْ..!•
#بیخیـالقافیـہمندوسـتدارم :)🌱
#اندکۍتفکࢪ
اگࢪفقطبهاینفکࢪکنیمکه
دوربینخداهمیشهࢪوشنه
وࢪویِماهمزومشده،
شایدیهجوࢪدیگهزندگۍکنیم( :🤞🏻
#أَلَمْيَعْلَمْبِأَنَّاللَّهَيَرَى
بزرگواران رمان جدید فالی در آغوش فرشته از امشب به بعد در کانال قرار میگیرد امیدواریم که خوشتون بیاید !🌸🕊
💚🍃💚
🍃💚
بِھنامِآفرینندهیجآنانَم🌱! '
📗🖇رمـان فالی در آغوش فرشتہ 🕊🌾
✍🏻به قلم : "آيناز غفارے نژاد"
ویراستار :حمیدے بانو🌙
🔗ژانر:مذهبی_عاشقانہ❤☺
🖍عاشقانه ای متفاوت و مذهبۍ...
#پیشنهاد_مطالعہ
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
«♡بـسـم رب العشق ♡»
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_اول
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده...
هوووف،بازم خواب موندم ...
این آلارم گوشی هم که هروقت عشقش کشید بیدارم میکنه هر وقت نکشید میزاره تا بهار سال آینده بخوام .
گوشیمو روشن میکنم اولین چیزی که توی صفحه ی گوشی نظرمو جلب میکنه سه تماس بی پاسخ از آنالی هست باهاش تماس میگیرم...
طبق معمول زود جواب میده ...
+الو،سلام به مروای خودم چه طوری جون دل؟ سر کیفی! زنگ زدم جواب ندادی زشتو؟!
_سلام آنالی خوبی ؟،خواب بودم ...
+توهم که همش مث خرس قطبی خوابی، آماده شو بریم بیرون یه دوری بزنیم یه بادی به کلت بخوره ...
_بیرون!وای نه خیلی کِسلم تو مگه بیکاری همش میری بیرون، بشین یکم درس بخون این ترم میفتیا!
+ای بابا تو که مثل مامانبزرگم همش غر میزنی تا یک ساعت دیگه آماده شو گیریزلی جون ...
بای بای !...
_باشه از دست تو آنالی ،فعلا...
از پله ها پایین اومدم با صدایی که بر اثر خواب زیاد به وجود اومده بود،دادزدم:مااااااماااان...ماااامییییی
نوچ بازم کسی خونه نیست .
البته من دیگه عادت کردم، اینهمه سال تنها بودم، اینم روش ...
به سمت آشپزخونه رفتم و درب یخچالو باز کردم ...
از شیر مرغ تا جون آدمیزاد توی این یخچال وجود داره ولی دیگه اشتها ندارم ...
برای اینکه بعدا معده درد منو تا حد مرگ نبره ،به ناچار یکمی پنکیک از یخچال در آوردم و به زور کردم تو حلقم ...
اووف... هنوز دست و صورتمو نشستم...به طرف روشویی رفتم و آبی به دست و صورتم زدم...
ادامه دارد ...
🌸🌿@dokhtaranzeinabi00
🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
#فالی_در_آغوش_فرشته
#قسمت_دوم
به قلم آیناز غفاری نژاد
کپی به شرط گذاشتن نام نویسنده...
به سمت اتاقم رفتم تا قبل از ساعت ده باید آماده بشم . روی کاناپه جلوی آینه نشستم توی آینه چشمم به خودم افتاد مژه های بلندم که از مادرم به ارث برده بودم و چشم و ابروی مشکی و کشیده ...
بینی قلمی و لب های متوسط و صورتی ...
در کل از صورتم راضیم ...
کشوی میز رو باز میکنم لاک سیاهی در میارم و به ناخن های بلندم میزنم با این لاک زیبایی انگشت هام دوچندان میشه ...
به سمت کمد لباسام میرم امروز میخوام یه تیپ لی بزنم ، کفش های خاکستریمو در میارم ...شلوار لی دمپا گشادی رو به پا میکنم و بالا میکشم تا مچ پاهام به درستی دیده بشه ...
زیر سارافونی خاکستری و مانتوی کوتای لی میپوشم ...
تیپم تو مایه های لی و خاکستری هست ...
شال یا روسری ؟!... بین این دوتا موندم اِمم ،نه روسری تو دست و پامه ، شال رو، سر میکنم یه تیکه از موهای مشکیمو از زیر شالم لجوجانه بیرون میندازم ...
گوشی رو برمیدارم و شماره ی آنالی رو میگیرم:
آهنگ پیشوازش شروع میکنه به خوندن :
من که میدونم یه روز عمرم نمیشه
عشقت از یادم بره واسه همیشه
حتی میدونم فراموشی بگیرم...
آهنگ دوست دارم از ستین هست ...بالاخره جواب میده ...
+الو،الو،جانم مری .
_الو و زهر مار بعدشم مری و کوفت !مروا ! بگو دهنت عادت کنه.
+باشه بابا عصبی نشو واسه پوستت خوب نیست جون دل ، آماده شدی حالا ؟
_آره جون دل،آدرس بده نیم ساعت دیگه اونجام.
+جوون بابا چی شنیدم مروا میگه جون دل،بابا ایول !آدرس رو برات اس ام اس میکنم ...
تماس رو قطع کردم یکبار دیگه خودمو تو آینه برانداز کردم ...
ای وای نه!!!...
ادامه دارد ...
🌸🌿@dokhtaranzeinabi00
🍃💚🍃💚🍃