-
-
ازھـرڪارپنھـٰانۍکہاز
آشڪـٰارشـدنشخجـٰالتمیشۍ
پـرهیـزڪن...☝️🏻🌿!'
'امِیـرالمُـومِنِیـن'؏'.🌙'
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
#ریحانهـ
دخترانہ پاے مکتبٺ
ایستادهایمـ✌️🇮🇷
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
1612069240-107571-760.mp3
3.62M
#قرار_عاشقی 💞
تو را می خوانم ای صاحب زمین و زمان!🤲🏻
با هم دعای فرج را زمزمه می کنیم...
الهی عظم البلاء😭😭
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
🍃🌸ماجرای 👛صورتی خاکستری🎩🌸🍃
🖌قسمت پنجم: چشمک 😉صورتی
از لحظهای که پایش را گذاشت داخل حیاط مدرسه🏫 منتظر خانم اسکندری بود. آماده بود که سر برسد و ماجرای نامه💌 دیروز را بگوید و بعد هم توصیه کند چند جلسهای را با مشاور مدرسه حرف بزند.
اما نه، این کارها به نامه دیروزش نمیآمد. نامه دیروز یکطور روشنی صمیمی بود که سارا دوستش❤️ داشت. آنقدر که صبح، وقت چیدن کیف مدرسه، خودکار صورتی از روی میز چشمک زده بود که من را هم بگذار توی جامدادی.
هرچند که سارا بیمحلی کرده بود و تِم خاکستری مشکی وسایلش را به هم نزده بود، چشمک زدن یک شیء صورتی🖍 به او، در نوع خودش اتفاق نادری بود.
صبحگاه تمام شد و خانم اسکندری آنقدر مشغول توضیحات جشن🎉 و برنامه هفته آینده بود که سارا را کاملا از یاد برده بود.
زنگ تفریح🔔 اول هم خبری نشد. زنگ تفریح بعد همانطور که پشت شاخ و برگهای غارش نشسته بود و حیاط را نگاه میکرد، هر لحظه منتظر بود با بلندگو 📢اسمش را بخوانند که به اتاق پرورشی برود. نخواندند.
زنگ نماز 📿دیگر به شک افتاده بود که شاید خانم اسکندری میخواهد همچنان به این بازی ادامه بدهد.
من به روی خودم نیاورم، او هم به روی خودش نیاورد... آخرش چه؟🤔
اصلا بهش نمیآید که اهل این کارهای مرموز باشد.
فکر کرد احتمالا نامه را چند روز پیش به پست داده و تا به دست سارا برسد دیگر فراموشش کرده است.
برای همین یکبار سعی کرد خیلی طبیعی از جلویش رد شود شاید ماجرا یادش بیاید، اما جز یک «چطوری سارا؟»ی معمولی خبری نشد.
سارا که دیگر ناامید شده بود با خودش فکر کرد فعلا که دارد خوب فیلم بازی میکند و سعی کرد ذهنش را از نویسنده نامه آزاد کند.
از دیروز، هربار کارآگاه🕵♀ بازی از سرش میافتاد، به حرفهای توی نامه فکر میکرد. به زمین بازی خودش، به شکل خودش، خواستهها و آرزوهایش.😇
دوست داشت با یکی دربارهاش صحبت کند. حرفهای توی نامه آنقدر برایش تازگی داشت که سرش پر از سؤال ❓شده بود.
احساس میکرد تنهایی از عهدهاش برنمیآید. چرا فیروزه دست از این رفع اشکالهایش برنمیداشت که دوتایی بنشینند مفصل حرف بزنند؟
حالا دیگر دلش میخواست رازش را به یک نفر بگوید.
ادامه دارد....
دختران زینبی
🦋 ↺ #متن #دعای_عهد ↯❦.• ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» 📗اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْ
خدایا!🤲🏻
سرزمینهایت را با (آمدن) او، آباد کن!
و بندگانت را به واسطهی او، زنده گردان!
متن و صوت #دعای_عهد
❣#سلام_امام_زمانم❣
من که از عشق شما مست و هوادار شدم
عاشقی در به در و زار و گرفتار شدم
چه بگویم که ز عشق تو چه امد به سرم
به تمنّای نگاهی ز تو بیمار شدم
تو عزیزی و جهان از برِ احساس تو شاد
از همان کودکی ام طالب دیدار شدم
🤲الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559
#نماز جماعت📿
🔰 مستحب است انسان صبر کند که نماز را به جماعت بخواند و نماز جماعت از نماز اول وقت فرادی، یعنی تنها خوانده شود بهتر است، و نیز نماز جماعتی را که مختصر بخوانند، از نماز فرادی که آن را طول بدهند بهتر میباشد.
منبع :روح الله موسوی خمینی،،توضیح المسائل،ص۱۹۰ ،مساله۱۴۰۲
ڪانال 💕دختران زینبی💕👇
https://eitaa.com/joinchat/1909522488Ccdc5dfd559