🎥ترامپ : به ما چه که برای حجاب و پوشش در کشورای مسلمان دخالت کنیم ۱۰۰۰ ساله آنها دوست دارند حجاب داشته باشند. چرا باید دخالت کنیم؟! من اگر زن بودم، نمی‌خواستم آرایش کنم، حجاب میذاشتم، راحت.😂😂 ➕تغیر موضع ترامپ نسبت به ۵ سال قبل نشان میدهد وی برای پیروزی در انتخابات روی مسلمانان و کشورهای اسلامی حساب باز کرده است! @fereshtehrouhafza https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e 🔅دخترحوا

روایتی حقیقی از روزگار زنان فلسطینی/۱ #خانواده کنار هم بودند و در حال خوردن صبحانه که جمعی با ریش های بلند و کلاه هایی کوچک وارد خانه شدند و وسائل خانه را بیرون ریختند. بی آنکه اذن ورود از صاحب خانه بگیرند. آن طرف نظامیانی ایستاده بودن، گویا برای محافظت امده بودند. اما نه محافظت ساکنان خانه ، آن خانواده تنها تر از این بودند....... پدر و پسر خشمگین شدند و اعتراض کردند، اما جواب اعتراضشان دستگیری کل خانواده بود.... دستان #زن را بستند و با دست های بسته از خیابان عبورش دادند و #یهودیان سنگ و فحش و آب دهان نثارش کردند.... به کدامین دلیل؟؟؟!!! بر ماشین سوارشان کردند و در آن حال چشمان #مادر خانواده سوی خانه ای بود که بلدوزر به سمتش میرفت..... از خانه خود دفاع کردند اما زندانی شدند و راهی زندان...... ادامه دارد.... #القدس_لنا #مرگ_بر_اسرائیل. #روز_قدس https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e 🔅دخترحوا

روایتی حقیقی از روزگار زنان فلسطین/۲ #زنان بسیاری در زندان بودند و نظامیان اسرائیلی عادت داشتند و مجوز #خاخام های بزرگ یهود را هم داشتند تا با #برهنه کردن یا تهدید به #برهنگی ، #تجاوز و #آزار_جنسی نیروی #مقاومت زنان را خاموش کنند.... آنها میدانستند#حیا و #عفت #زنان_مسلمان برایشان ارزشمند است و #غیرت مردان مسلمان ارزشمند تر. پس در دل خود خوشحال بودند که با این کارها هم اذیت میکنند و هم قطع نسل پس از آزادی کابوس شب های زندان بی خیال زنان نبود و زنان نه جایی برای شکایت داشتند و نه جراتی برای گفتن.. مادر خانواده که آزاد شد با وجود زخم های برتنش سوی خانه اش رفت . اما جای خانه ای انها خانه ای زیبا و پر زرق و برق جا خوش کرده بود و یکی از کلاه کوچک برسر ها صاحب خانه شده بود. و از پدر و پسر خانه هم اثری جز خون شهادت نبود. او زن بود مثل همه زن ها ولی حق آرامش.مادری #آزادی در کنار خانواده را نداشت #القدس_لنا #روز_قدس #مرگ_بر_اسرائیل https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e 🔅دخترحوا

سعیده نصیری برابر نماینده رژیم صهیونیستی حاضر نشد 🔷 سعیده نصیری تکواندوکار جوان ایران در جدول اصلی مسابقات تکواندو گرند اسلم ووشی چین به نماینده رژیم صهیونیستی برخورد کرد و در میدان حاضر نشد. https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e 🔅دخترحوا

داستان دختری که حجابش با تجربه مرگ موقت و توصییه حضرت زینب تغییر کرد. در قسمت هفدهم زندگی پس از زندگی ببیند عنوان: خودسوزی مهمان: خانم راحله خمسه شبکه چهار، شنبه 19 فروردین ساعت 17:30 بازپخش: ساعت 1 بامداد و 12:30 https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e

🔰 ماجرای شنیدنی باحجاب شدن یک دختر بسیار بدحجاب بعد از مرگ موقت https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e

ابتکار این مراسم جشن تکلیف را ببینید در این جشن به سر دختران تازه مکلف شده، مراسم چادر گذاری دارند این جشن برای دختران عراقی است و از سوى آستان قدس حسینی، در شب ولادت امام حسن برگزار شده است. https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e

حمله به تجربه گران مرگ موقت و تحول یافته در موضوع حجاب. منصف باشید! توضیحات عباس موزون(مجری و تهیه کننده زندگی پس از زندگی) از بی انصافی ها و‌ حملاتی که به راویان حجاب برنامه زندگی پس از زندگی صورت گرفته است https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e

و چه دعای مجیرهایی که هر زمان *مادر* قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد علم کرد و آن را به ساعتی دیگر موکول کرد... ایام البیض رمضان بود... مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را... سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب... مادر زیر لب گفت یادم نرود دعای مجیر را! کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند... و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده! سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر... حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید... مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ اصلا تمام عمر مادرها *ایام البیض* است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه... خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادرانمان: اجرنا من النار یا مجیر! ✍آينــــــــــﮫ https://eitaa.com/joinchat/683212834C1feea8e12e