🌸 تو دیگه آخرشی
👈 برشی از کتاب «سرباز روز نهم»
🔖 #مثل_مصطفی
❤️ @khamenei_reyhaneh
🎙 گفتگو با همسر شهید مصطفی صدرزاده
❤️ تمام زندگیام مصطفی بود
(قسمت پنجم)
🔻 به نظر شما چه اتفاقی افتاد که حضرت آقا از شهید صدرزاده یاد کردند. در تقریظ از شما هم تقدیر شده است. میدانید که اتفاق بزرگی است و خیلی پیش نمیآید. دلیل این توجه را چه میدانید؟
🔹 من وقتی که آقا مصطفی داشتند سوریه میرفتند، به ایشان گفتم محضر حضرت زینب بفرمایید من همهی هستی ام را دادم. همهی دارایی دنیایم را دادم. بعد آقا مصطفی گفتند که دارایی دنیای پدر و مادر، بچههایشان هستند. گفتم بچهها هر کدام میروند سر خانه و زندگی خودشان. من و شماییم که پیش همدیگر میمانیم. من برای آن روز که با شما دوباره تنها بشوم، وقتی که بچهها ازدواج میکنند، کلی نقشه داشتم. شاید این نگاه، آن عنایت حضرت زینب (سلام الله علیها) باشد.
🔻 برخلاف تصور بعضیها که فکر میکنند خانوادههای شهدا دلبستگی به یکدیگر ندارند، شما خیلی سنگین و باوقار از عاشقانههایتان تعریف کردید.
🔹 ای کاش یک گروهی بودند که میتوانستند روی بحث همسرداری آقا مصطفی کار کنند. بحث همسرداری آقا مصطفی یک مکتب بزرگ برای خودش است. هشت سال است از شهادت آقا مصطفی میگذرد، همه جا نگاه میکنم، زندگی اطرافیانم، حتی بچه مذهبیها، بچه هیئتیها، بچه ولاییها، بچههای مسجد، هیچ کس را حتی به اندازهی ذرهای نزدیک به آقا مصطفی پیدا نکردم. آقا مصطفی یک ایدهها و برنامههای خاص داشتند. همسرداری و محبّت آقا مصطفی باعث شد که من این قدر وابستهی آقا مصطفی باشم. از عاشقانههای زندگی من و آقا مصطفی شاید به اندازهی ذرهای بیان شده است. تمام سختیهای زندگی من در کنار محبّت آقا مصطفی قابل تحمّل شد. صبر خانمها و محبّت و احترام آقایان نسبت به خانمها مثل دو کفهی ترازو میماند. هر چقدر این احترام و محبّت بالاتر برود، صبر همسر هم بیشتر میشود. ولی اگر احترام و محبّت کم بشود، باعث میشود این صبر لبریز بشود.
🔹 من الان که برمیگردم نگاه میکنم، شاید خیلی از اینها را صبر بدانم ولی من همه اینها را عاشقانه میدیدم. اینها همه نتیجهی آن محبّت و احترامی بود که آقا مصطفی نسبت به من داشتند. اینها باعث شده بود که حتی آن دوری را بشود تحمّل کرد. آن سختیهای زندگی، پستی و بلندیهای زندگی را بشود تحمّل کرد. من شهادت آقا مصطفی را عنایت خدا برای خودم میدانم. اگر آقا مصطفی شهید نمیشدند، من نمیتوانستم دوری آقا مصطفی را تحمّل کنم. مرگ طبیعی آقا مصطفی برایم قابل تحمّل نبود. همچنین عنایت خدا به من بود، به خاطر اینکه اگر من قبل از آقا مصطفی از این دنیا میرفتم، شاید کافر از این دنیا میرفتم. چون همه چیزم شده بود آقا مصطفی. بعد از شهادت آقا مصطفی، من تازه رسیدم به آنجایی که باید باشم، خودم را در بغل خدا احساس کردم. قبل از شهادت آقا مصطفی همه چیز من ــ پدر، مادر، خواهر، برادر، بچه و هر چیزی که فکر کنید برای یک نفر عزیز است ــ خلاصه میشد در وجود آقا مصطفی
🔖 #مثل_مصطفی
🔍 ادامه را بخوانید👇
khl.ink/f/53637
https://eitaa.com/dokhtarehavva