eitaa logo
🤪 خاطرهامووون🤪 ( سوتی جوک داستان سرگذشت زناشویی همسرداری همسرانه)
3.9هزار دنبال‌کننده
761 عکس
39 ویدیو
0 فایل
خاطرات و سوتی های جالب خودتون رو (نامزدی،عقد، خواستگاری متاهلی، هر اتفاق جالب و خنده داردیگه) برامون بفرستین توی کانال بزاریم😍❤️👇👇 . . ارسال سوژه👈🏻 @mahi_882 تبلیغات 😚👇 https://eitaa.com/joinchat/2268005056Ce831854631
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام به ماهی جون و اعضای گل گروه🤍🙌 خانمی که گفتن خودتونو معرفی کنید : من فاطیما هستم😊 16 سالمه و تقریبا یه سالی میشه عضو کانالم🤍😊 تک فرزندم هستم🤦‍♀🤌 یکی از شهرستان های تهران زندگی میکنم(رودهن) خب دیگه چی بگم ؟؟ شوهر و بچه هم ندارم 🫥 آها رشتمم انسانیه غذای مورد علاقم همه غذاهای فسفودیه عاشق فوتبالم (جوری ک مامانم میگه یه وقتایی به جنسیتت شک میکنم😁) خب بریم یه خاطره از تولدم تعریف کنم واستون که اصن بهش فکر میکنم میگم کاش ب دنیا نمیومدم🤦‍♀😐 من اردیبهشتیم و این خاطره برا پارساله دوستای من تصمیم میگیرن که برام تو مدرسه تولد بگیرن🤦‍♀ به گفته خودشون کلیییی اینور و اونور رفتن و یه ساعت با مدیر و معاون حرف زدن که راضی بشه برای من تولد بگیرن خلاصه کلی زحمت کشیدن روز تولدم 👇👇 من خیلی پرانرژی وارد کلاس شدم(همیشه اینجوری میرم سرکلاس) یهویی دیدم کلاس ترکید 😐بچه ها عین چی داد میزدن و من هنوز ویندوزم بالا نیومده بود ک چه خبرهههه عین بز داشتم نگاشون میکردم یهو دیدم یکیشون گفت تولدت مباااااااارک😍منم خوشحاااااال که چه رفیقایی دارم و اینا خلاصه یه کم رقصیدن و فیلم و عکس گرفتن و کیکو آوردن روی کیکش یه چتر داشت یکی از دوستام پشتم واستاده بود منم نشسته بودم روی صندلی شمع کیکو که فوت کردم همه دست زدن و در صدم ثانیه شمعو برداشتن و کله منو با مقنعه کوبیدن تو کیک😐ینی فوش بود که میخوردن از طرف من😁🤦‍♀ یه لحظه حس کردم چشم میسوزه رفتم جلو آینه ک کیکارو پاک کنم از رو صورتم دیدم خلال دندونی که چتر روش بوده رفته کناره چشم ینی قشنگ شانس آورده بودم وگرنه الان با یه چشم داشتم براتون خاطره تولدمو تعریف میکردم🤦‍♀ اینم از تولد من توسط دوستام🤦‍♀ درضمن دوستامم خلال دندونو دیده بودن خودشونم ترسیده بودن بدبختا🤦‍♀😂 💙😊 . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
یکی دیگم تعریف کنمو برم😁( اون موقعی که واسه معرفیم سوتی میخواستم مغزم قفل بود حالا کلی سوتی یادم اومده🤦‍♀) خب بریم سراغ سوتی من گفتم که عاشق فوتبالم...💙⚽️ ما یه بار خونه بابا بزرگم بودیم با باباها وعمو ها و پسر عمو ها و پسر عمه ها و من و یکی از دختر عمه هام (تو فامیل از بین دخترا فقط من فوتبالیم🤦‍♀اون دختر عمم هم همیشه باهام همه جا هست😍) داشتیم فوتبال نگا میکردم اونم دربییییی💙❤️حالا بعضیامون پرسپولیسی❤️ بعضیامون استقلالی💙 هی موقعیت گل پیش میومد داد و بیداد و هی با هم کل کل میکردیم دیگه بابا بزرگم اعصابش خورد شده بود هی میگفت این فوتبال چی داره و پولشو اونا میگیرن و شما حرص میخورد تو همین حال و احوالا بود و داشت نصیحت میکرد یهو استقلال گل زد ما بودیم که جیغ میکشیدیم🤦‍♀😂😂ینی خونه رفت رو هوا یه لحظه نگا کردم دیدم بابا بزرگم خشکش زد و بعد دو دیقه مگش کش به دست ما بچه ها رو دنبال کرد🤦‍♀😂(فقط تصورش کنید) زورش که به باباهامون نمیرسید مارو مورد عنایت قرار میداد😂 تازه دوتا از پسر عموهامم کتک خوردن🤦‍♀😂 ولی خب دیگه بین دو نیمه جمع کردیم رفتیم خونه یکی از عموهام و اون بازی هم یک یک شد دیگه🤦‍♀😂😂😂 💙😊 . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
سلام دفعه اولمه که سوتی میفرستم امیدوارم بزاری کانال من یه دختر دهه هشتادیم بریم سراغ سوتیِ مامانم آقا ما رفته بودیم مهمونی گفتیم بعد شام بریم پیاده روی من و دختر عمم و دختر خالم و خالم و مامانم و عمم رفتیم مامان من از مغازه یه خورده خوراکی خرید گذاشت تو پلاستیک مامانم عادت داره گوشیش تو دستش باشه بعد فک کرد گوشیشو تو مغازه جا گذاشته حالا گوشی تو دستش بود و با گوشیش نور میزنه تو پلاستیک میگه واااااای فک کنم گوشیمو تو مغازه جا گذاشتم ما ک اول همه هنگ بودیم که مامانم داره چی میگه😐 ولی خب بعدش که فهمیدیم مامانم چه سوتی داده همه پخش زمین شده بودیم🤦‍♀😂😂 اسمم باشه . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
سلام به اعضای گل گروه🤍🙌 خانمی که گفتن خودتونو معرفی کنید : من فاطیما هستم😊 16 سالمه و تقریبا یه سالی میشه عضو کانالم🤍😊 تک فرزندم هستم🤦‍♀🤌 یکی از شهرستان های تهران زندگی میکنم(رودهن) خب دیگه چی بگم ؟؟ شوهر و بچه هم ندارم 🫥 آها رشتمم انسانیه غذای مورد علاقم همه غذاهای فسفودیه عاشق فوتبالم (جوری ک مامانم میگه یه وقتایی به جنسیتت شک میکنم😁) خب بریم یه خاطره از تولدم تعریف کنم واستون که اصن بهش فکر میکنم میگم کاش ب دنیا نمیومدم🤦‍♀😐 من اردیبهشتیم و این خاطره برا پارساله دوستای من تصمیم میگیرن که برام تو مدرسه تولد بگیرن🤦‍♀ به گفته خودشون کلیییی اینور و اونور رفتن و یه ساعت با مدیر و معاون حرف زدن که راضی بشه برای من تولد بگیرن خلاصه کلی زحمت کشیدن روز تولدم 👇👇 من خیلی پرانرژی وارد کلاس شدم(همیشه اینجوری میرم سرکلاس) یهویی دیدم کلاس ترکید 😐بچه ها عین چی داد میزدن و من هنوز ویندوزم بالا نیومده بود ک چه خبرهههه عین بز داشتم نگاشون میکردم یهو دیدم یکیشون گفت تولدت مباااااااارک😍منم خوشحاااااال که چه رفیقایی دارم و اینا خلاصه یه کم رقصیدن و فیلم و عکس گرفتن و کیکو آوردن روی کیکش یه چتر داشت یکی از دوستام پشتم واستاده بود منم نشسته بودم روی صندلی شمع کیکو که فوت کردم همه دست زدن و در صدم ثانیه شمعو برداشتن و کله منو با مقنعه کوبیدن تو کیک😐ینی فوش بود که میخوردن از طرف من😁🤦‍♀ یه لحظه حس کردم چشم میسوزه رفتم جلو آینه ک کیکارو پاک کنم از رو صورتم دیدم خلال دندونی که چتر روش بوده رفته کناره چشم ینی قشنگ شانس آورده بودم وگرنه الان با یه چشم داشتم براتون خاطره تولدمو تعریف میکردم🤦‍♀ اینم از تولد من توسط دوستام🤦‍♀ درضمن دوستامم خلال دندونو دیده بودن خودشونم ترسیده بودن بدبختا🤦‍♀😂 💙😊 . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
سلام به همه🙌من اومدم با یه سوتی جدیدم اومدم🤦‍♀😂 ما یه جا رفته بودیم ختم صاحب عذا داد میزد منو با خودت ببر منو با خودت ببر وقت میخواستن میت رو بزارن تو قبر فامیلا صاحب عذا رو بردن اونطرف تر که نبینه ولی خب میبینه و بدو بدو با گریه و ناله داشته میومده که پاش سر میخوره و با کله میوفته قبر😂🤦‍♀ینی مردم فقط زیرچادرشون ویبره میرفتن😂😂 حالا صاحب عذا داد میزنه منو بیارین بیرون همه از شدت خنده نمیدونن خودشونو کنترل کنن یا این خانومو بیارن بیرون😂 یکی نیست بهش بگه آخه خواهر من تو ک انقدر میترسیدی چرا میگفتی منو با خودتت ببر🤦‍♀😂 💙😊 . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
سلاااااام سلااااااام چطورید 🙌 من بازم اومدم یه سوتی از دختر عمو 5 سالم میخواستن بنویسم (سوتی که نه خرابکاری) این دختر عمو ما با زنعموم چندروز پیش خونمون بودن ماهم تو خونمون یه آکواریوم بزرگ داریم دختر عموم خیلی شیطونه بابام داشت فیلتر هوای آکواریوم رو درست میکرد و ماهی هارو گذاشت تو یه لگن تو حموم این دختر عمو منم گف میرم با ماهی ها بازی کنم 😊 (دو تا از ماهی های تو آکواریم یه خورده بزرگن) بعد چند دیقه گفتیم ببینیم داره چیکار میکنه یهو دیدیم یه ماهی گرفته دستش داره با صاااااابون میشورتش😐ینی همه فقط داشتیم نگاش میکردیم بیچاره ماهیه انقدر سعی کرده بود خودشو بندازه تو آب که دیگه خسته شده بود به هر وضعی بود ماهی رو نجات دادیم ولی فرداش مرد😔 حالا زنعمو جان پررو خودم هیچی هم نگفت میخندید میگفت بچم میخواسته کنجکاوی کنه 😐 (سوتی که نبود یه جورایی خرابکاری بوده ولی دلم خواست بفرستم امیدوارم ادمین جون بزاره کانال) پ.ن : توروخدا هواستون به بچه هاتون باشه واسه کنجکاوی بچه های شما که دیگران نباید ضرر کنن میدونم کوچیکتر از این حرفام ولی خیلی از این کارا دیدم که مادر و پدر کلا بیخیالن و بچشون برای آزادی و جستجو گری به دیگران ضرر میزنه🤦‍♀ 💙😊 . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
سلام سلام همگی سلام 🙌 آقا ما امشب مهمون داشتیم بگید کیییی؟ خب باشه آروم تر الان میگم 😁 دوتا از جاری های مامانم🤦‍♀😁دیگه خودتون جَوّ محیط رو تصور کنید🤦‍♀😂 بعد کلی صحبت کردن بحث رسید به اینکه شوهرت واسه روز زن چی خریده ؟ از بین این دوتا جاری مامانم یکیشون خاکی تره ولی اون یکی خیلی پر افادس (همونی ک مامانم سیوش کرده تحفه خانم😂) این زنعموعه خاکی و مهربون و خوش بَرو رو من تعریف میکرد میگفت (از زبون خودش👇 شوهرم جمعه صبح رفت بیرون منم کلی ذوق که رفته واسم کادو بخره نزدیکای غروب بود برگشت خونه دیدم هیچی دستش نیس بد خورد تو ذوقم باز گفتم حتما واسم یه چیز کوچیک مثل انگشتر اینا خریده گذاشته تو جیبش دیدم نهههه یه ساعت بعدشم هیچ خبری نشد😒🤦‍♀رفتم بهش میگم کادو روز زن نخریدی واسم؟؟مگه من زنت نیستم؟؟مگه مادر بچه هات نیستم؟ میدونی چی جوابمو داده😐میگه مگه امروز روز مرد نبود؟😐من منتظر بودم تو بهم کادو بدی 🤦‍♀😂😂😂 خلاصه زنعموم میگه خواستین شوهراتونو آتیش بزنین یه اطلاع بهش بدید اونم میخواد شوهرشو آتیش بزنه🤦‍♀😂 💙😊 . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
سلام علیکم من اومدم با یه سوتی از خودم 😁🤦‍♀اصن سوتی نمیدادما ولی نمیدونم چرا امروز یهو اینجوری شد🤦‍♀😂شانس آوردم فقط مامانم خونه بود وگرنه آبروم میرفت🤦‍♀😂 مامانم امروز بهم گفت خونه رو جاروبرقی بکش مهمون داریم ازاونجایی ک من خیلییییی دختر خوبیم (ارواح عمم) گفتم چشمممم ☺️ هندزفری عزیزمو آورم و جاروبرقی رو هم آوردم و شروع کردم😂 بعد 2 دیقه اینا حس کردم یه نفر داره منو نگا میکنه برگشتم دیدم مامانم دست به سینه واستاده با یه لبخندی که از رو تاسف بود داشت منو نگا میکرد😂😂میدونید چی شد؟ جاروبرقی رو یادم رفت روشن کنم🤦‍♀😂😂 مامانم اومد جارو رو ازم گرفت گفت نمیخواد خودم میکشم😂(آخه صدا آهنگ زیاد بود متوجه نشده بودم🤦‍♀) ینی قشنگ تو نگاهش این دیگه چه کاری بود من کردم مشخص بود🤦‍♀😂 (مثلا خواستم به مامانم کمک کنم ولی خب مامانم واسه بابام تعریف کرده و به من دست و پا چلفتی میخندن) با کارم شادشون کردم دیگه 😂😂 😊💙 . . . . . عضـو بشئ بهتره😻👇 🧿@DokhtarMaAh
یه سوتی هم از دوستم 🤦‍♀😂 ما یه معلم داریم ب اسم خانم محسنی این معلمه دینیه تقریبا دو هفته پیش معلممون داشت در مورد دشمن و ... صحبت میکرد (با معلممون راحتیم) دوستم اومد بگه پرچم دشمن شورت ماست یه دفه با صدای بلند گفت خانم اصن شورت دشمن پرچم ماست 🤦‍♀😂 ما ک میز و صندلی گاز میزدیم😂🤦‍♀🤦‍♀ معلممون ک ازت شدت خنده رفت بیرون🤦‍♀😂 💙😊 🌻 🌾 💐 خودتون رو به آی دی من در قسمت بیوی کانال ارسال کنید .. 🦋💛🦋
سلام ب همه اعضای گل کانال💙🙌 یه سوتی از دختر عمو پر افاده من (امیدوارم تو کانال نباشه)😂 همچین آدم ریسک پذیریم من😁 خب این دختر عمو من خیلی افاده ایه و فک میکنه از همه خوشگل تره و همه چی حالیشه😂🤦‍♀ یه بار ماشین عمو بزرگم خراب شده بود میگفتن ترموستات ماشین خراب شده🤦‍♀😂 (حالا نمیدونم درست میگم یا نه آقایون بهتر میدونن همون که برای استارت زدنه ماشینه فک کنم) یکی از زنعمو هام اومد به دختر عموم گفت فائزه ماشین عمو چیش خراب شد؟ فائزه هم فاز این دانشمندا رو به خودش گرفت و با صدای بلند و رسا گفت عمو جون میگه پروستات ماشینم خرابه دیگه زنعموم اول اینجوری بود 😐 بعدش فهمید فائزه چه سوتی داده اینجوری شد 😂 دیگه اومد واسه ما تعریف کرد ما دیگه مردیم از خنده😂😂😂 از اون موقع به بعد عموهام و شوهر عمه هام با هم شوخی میکنن میگن کسی پروستات ماشینش خراب نشده درستش کنیم ؟😂😂 💙😊 🌻 🌾 💐 خودتون رو به آی دی من در قسمت بیوی کانال ارسال کنید .. 🦋💛🦋
سلام به مهربانو جون و اعضای گل گروه🤍🙌 خانمی که گفتن خودتونو معرفی کنید : من فاطیما هستم😊 16 سالمه و تقریبا یه سالی میشه عضو کانالم🤍😊 تک فرزندم هستم🤦‍♀🤌 یکی از شهرستان های تهران زندگی میکنم(رودهن) خب دیگه چی بگم ؟؟ شوهر و بچه هم ندارم 🫥 آها رشتمم انسانیه غذای مورد علاقم همه غذاهای فسفودیه عاشق فوتبالم (جوری ک مامانم میگه یه وقتایی به جنسیتت شک میکنم😁) خب بریم یه خاطره از تولدم تعریف کنم واستون که اصن بهش فکر میکنم میگم کاش ب دنیا نمیومدم🤦‍♀😐 من اردیبهشتیم و این خاطره برا پارساله دوستای من تصمیم میگیرن که برام تو مدرسه تولد بگیرن🤦‍♀ به گفته خودشون کلیییی اینور و اونور رفتن و یه ساعت با مدیر و معاون حرف زدن که راضی بشه برای من تولد بگیرن خلاصه کلی زحمت کشیدن روز تولدم 👇👇 من خیلی پرانرژی وارد کلاس شدم(همیشه اینجوری میرم سرکلاس) یهویی دیدم کلاس ترکید 😐بچه ها عین چی داد میزدن و من هنوز ویندوزم بالا نیومده بود ک چه خبرهههه عین بز داشتم نگاشون میکردم یهو دیدم یکیشون گفت تولدت مباااااااارک😍منم خوشحاااااال که چه رفیقایی دارم و اینا خلاصه یه کم رقصیدن و فیلم و عکس گرفتن و کیکو آوردن روی کیکش یه چتر داشت یکی از دوستام پشتم واستاده بود منم نشسته بودم روی صندلی شمع کیکو که فوت کردم همه دست زدن و در صدم ثانیه شمعو برداشتن و کله منو با مقنعه کوبیدن تو کیک😐ینی فوش بود که میخوردن از طرف من😁🤦‍♀ یه لحظه حس کردم چشم میسوزه رفتم جلو آینه ک کیکارو پاک کنم از رو صورتم دیدم خلال دندونی که چتر روش بوده رفته کناره چشم ینی قشنگ شانس آورده بودم وگرنه الان با یه چشم داشتم براتون خاطره تولدمو تعریف میکردم🤦‍♀ اینم از تولد من توسط دوستام🤦‍♀ درضمن دوستامم خلال دندونو دیده بودن خودشونم ترسیده بودن بدبختا🤦‍♀😂 💙😊 🌻 🌾 💐 خودتون رو به آی دی من در قسمت بیوی کانال ارسال کنید .. 🦋💛🦋
سلام سلام همگی سلام 🙌 آقا ما امشب مهمون داشتیم بگید کیییی؟ خب باشه آروم تر الان میگم 😁 دوتا از جاری های مامانم🤦‍♀😁دیگه خودتون جَوّ محیط رو تصور کنید🤦‍♀😂 بعد کلی صحبت کردن بحث رسید به اینکه شوهرت واسه روز زن چی خریده ؟ از بین این دوتا جاری مامانم یکیشون خاکی تره ولی اون یکی خیلی پر افادس (همونی ک مامانم سیوش کرده تحفه خانم😂) این زنعموعه خاکی و مهربون و خوش بَرو رو من تعریف میکرد میگفت (از زبون خودش👇 شوهرم جمعه صبح رفت بیرون منم کلی ذوق که رفته واسم کادو بخره نزدیکای غروب بود برگشت خونه دیدم هیچی دستش نیس بد خورد تو ذوقم باز گفتم حتما واسم یه چیز کوچیک مثل انگشتر اینا خریده گذاشته تو جیبش دیدم نهههه یه ساعت بعدشم هیچ خبری نشد😒🤦‍♀رفتم بهش میگم کادو روز زن نخریدی واسم؟؟مگه من زنت نیستم؟؟مگه مادر بچه هات نیستم؟ میدونی چی جوابمو داده😐میگه مگه امروز روز مرد نبود؟😐من منتظر بودم تو بهم کادو بدی 🤦‍♀😂😂😂 خلاصه زنعموم میگه خواستین شوهراتونو آتیش بزنین یه اطلاع بهش بدید اونم میخواد شوهرشو آتیش بزنه🤦‍♀😂 💙😊 🌻 🌾 💐 خودتون رو به آی دی من در قسمت بیوی کانال ارسال کنید .. 🦋💛🦋