#عاشقانه_های_در_وصف_معبود
گاهی وقتا انقدر این سیاهی قلم را بر سفیدی این دفترمیکشم که روزها که بعد از نوشتنشان میگذرد و میخونمشون یادم نمیاد آن جمله آن کلمه را برا وصف کدامین حس و حالم نوشتم، اصلا نمیدونم معنای ان جمله وکلمه چی میشد فقط میدونم آن روز آن لحظه وذره به ذره آن ثانیه ها انقدر خوب نبودم که با همین کلمات و جمله های که بعد از روزها با معنایشان بیگانگی میکنم عجیب حالم خوب میشد،
انقدر عجیب که گویا دستم در دستان کسی بود که به جای دستانم ذره به ذره وجود و قلبم را لمس میکرد و شده بود خدای افریننده من که حتی برا بعضی از احوالم که کلمه و جمله ای نداشتم مرحمی میشد ز احوالم و احوال نابسامانم را خوب رو به سامان و دگرگون میکرد و مرا باز با انرژی مضاعفتر و قویتر وادار به ادامه زندگی میکرد....
نمیدونم شاید آن لحظه خدا کنارم بود در بطن آن کلمات و جملات و از من یک من دیگر و قوی تر و اپدید شده ساخت که انقدر غرق ان لحظه ها بودم که خودمم نفهمیدم کی یک من دیگر به من حال وقویتر تبدیل شد🖇️فقط میدونم خوب حالم خوب شد با آن دست غیب در بطن آن کلمات و جملات کوتاه که یک انقلاب عظیمی در من به وجود اوردن.....
#تاخود خدا
#دخت_معبود
#دل_نویس_دخترونه
#دخت_عشایر
سپاس خدایی را که به من نیازی ندارد ولی هردم با من و یار من است🖇️
https://eitaa.com/dokhtas