eitaa logo
دخٺࢪان‌ فاطمے ⁦❥
103 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
521 ویدیو
41 فایل
___________________________________________ بسم الرب النور✨ تجمع آینده سازان ایران دخترانی به زلالی رود شروع جهاد نرم: ۱۴٠۱/۳/۲۹ کپی آزاد کانال ناشناسمون: @nashenasdokhtranefatemi ___________________________________________
مشاهده در ایتا
دانلود
دخٺࢪان‌ فاطمے ⁦❥
#راض_بابا🌱 #قسمت_بیست_وپنجم✨ من و عمه دستانمان را بالا گرفتیم و باصدای بلند گفتیم:《ما هستیم، ماهست
💕 🌻 عمه از شیشه نگاهی به داخل اتاق عمل روانه کرد اما چشمانش فقط راضیه را می خواست و نمی یافت.روبه مرد پرسیدم:《 ببخشید آقا شما از بچه های کانونین؟》 _آره _شماره ی خونه مارو از کجا اوردین؟ توی وسایل راضیه....؟ حرفم را برید و به در اتاق عمل خیره ماند‌. _نه وقتی رسیدم بالای سرش هنوز بی هوش نشده بود اسم و فامیل و شماره خونه تون رو بهم گفت و بعد بی هوش شد. کف دست راستش را باز کرد. _اینم شماره خونتون‌. نگرانی من و عمه را که سر به دیوار اتاق عمل شانه هایمان آرام می لرزید دید دو دستش را بالا آورد و گفت:《 من خودم راضیه رو آوردم خیالتان راحت.》 نگاهی به دستان مرد انداختم و راضیه ای که جلوی نامحرم حجابش کامل بود در ذهنم آمد و رفت. یادم به روز مسابقه در ماهشهر افتاد. آن روز در سالن خبرنگار دوربینش را روی بچه های ماهشهر گرفته بود و از تمرین مسابقه فینالشان فیلم می گرفت. ناگهان متوجه اش به گروه ما جلب شد. دوربینش را کج کرد و نزدیک تر شد و از فاصله کم تری کارش را ادامه داد‌ یک لحظه دوربین در معرض دید راضیه قرار گرفت. از محل تمرین خارج شد و به سمت خبرنگار رفت. _ببخشید خانم! با خوشحالی سرش را برگرداند. _شما باید اطلاع می دادین که می خواین فیلم بگیرین. لطفا الان فیلم رو پاک کنین. با کمی مکث دوربینش را پایین و شانه هایش را بالا گرفت و گفت:《 چرا؟ شما که خیلی قوی کار می کردین!》 نگاهی به ساق دست و پاهایش که از استین و پاچه ها بیرون زده بود انداخت و گفت:《 درسته اما حجابمون کامل نبود. لطفا پاکش کنین.》 سرش را تکان داد و فیلم را حذف کرد. @dokhtranefatemi