eitaa logo
دنیای من
8 دنبال‌کننده
20 عکس
7 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به ابیاتم نمیگنجید وصفِ تو،فقط گفتم فدای یک نخ چادر نمازت حضرت @donyaayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ مادر قدر مادرم را زمانی دانستم که برای اولین بار فرزندم را در آغوش کشیدم. بلکه این آغاز راه بود ؛ هنوز که هنوز است، هر چه می گذرد ، لحظه به لحظه، بیشتر و بیشتر درک می کنم وسعت و عمق دریای گذشت و مهربانی و محبتی را که دربرم گرفته . آغوشی که گرمایش به دنیایی می ارزد، جان پناه است و می تواند به راحتی غم های عالمی را از دلم بزداید . سایه ات همیشگی باد بر سرم یگانه مادرم روزت مبارک @donyaayeman
💕 مادر و دختری دختر دار که می شوی انگار باز متولد شده ای ، دوباره قد می کشی با دخترکت و بزرگ شدن را مزه مزه می کنی. دوباره گل سرهای کوچک رنگارنگ روی موهایت می نشیند ، مروارید باران می شود سر و دست و پایت با آن بدلیجات خوش آب و رنگ . عروسکت را پیراهن توری عروسکی می پوشانی و حظ می کنی از دیدن دلبری هایش . خنده های بی غل و غش و زبان بازی نازش بی تابت می کند تا هر لحظه سفت در آغوشش بگیری و بوسه باران کنی دلبرکت را . و وقتی غصه دار شوی مادری می کند برایت و نوازش دست های کوچکش چه خوب اشک و غمت را می زداید . خدا آفرید دختر را که روح داشته باشد زندگی ما. @donyaayeman
😭ای به فدای غربت چندین ساله ی بقیع دور از وطن که باشی ، وقتی بعد از ماه ها به خانه ی پدر و مادر می روی، بعد از چند ساعت خستگی و گرسنگی در جاده در سرمای زمستان ، وارد خانه که می شوی؛ گرمای دلچسبش ، بوی شامه نواز غذای مامان و چایی های داغ و خوشرنگ توی سینی... آخ که چقدر می چسبد... آدم آن قدر انرژی می گیرد که دلش می خواهد تا ابد ادامه پیدا کند آن لحظات ، بایستد فقط نگاه کند، عمیق نفس بکشد که عطرش همه ی وجودش را پر کند ... دیروز من در حرم حضرت معصومه (س) به معنای واقعی سرشار از آن حس ناب شدم.. بعد از ماه ها بالاخره این دل بی قرار آرام گرفت در شبستان حرم یار.. برای چون منی که پناه خانه ی پدری و گرمای آغوش مادریم در شهر غریب ، این حرم بوده خیلی سخت بود تحمل بسته دیدن درهای حرم.. الهی هیچ دلی بی پناه نماند 🤲 @donyaayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز هم به نیابت از حاج قاسم آمدیم... @donyaayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✊همیشه در صحنه صدای الله اکبر، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بچه ها که در فضای شهر می‌پیچد تضمین تداوم انقلابی است که پدرها و پدربزرگ های ما با اقتدا به حضرت روح الله و بذل خون خود پایه‌ریزی کردند... این کودکان پا در رکابان حضرت حجت(عج) خواهند بود ان شاءالله. @donyaayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شکوه اقتدار وسط حیاط ایستاده بود انگار که منتظر کسی باشد، مرد آمد، مدتی را کنارش ایستاد، دست به او گرفت، گوش تیز کرد؛ داشت زیر لب زمزمه می‌کرد... "بوی گل سوسن و یاسمن آید عطر بهاران کنون از وطن آید جان ز تن رفتگان سوی تن آید..." صدایش لرزید... "رهبر محبوب خلق از سفر آید دیو چو بیرون رود فرشته درآید دیو چو..." دیگر هق هق امانش نداد، سر بر روی دستِ روی میله گذاشت و شانه هایش لرزید. سال‌ها بود آنجا ایستاده بود و هیچ‌گاه دور و برش این‌همه سوت و کور نبود آنهم در چنین روزهایی... در سر هوای آن روزهایی را داشت که هر صبح با صدای سرود دسته جمعی بچه ها برفراز می‌شد و آن بالا با نسیمی پیچ و تاب می‌خورد. بهمن که از راه می‌رسید گویی هم اینک انقلاب پیروز شده باشد؛ شور و هیجان بچه ها صدچندان می‌شد... در زنگ تفریح صدای هم آوایی دانش آموزان با آهنگ های انقلابی در حال پخش، در مدرسه طنین‌انداز می‌شد و بچه‌ها با آن دستان کوچک خود بادکنک‌ها و ریسه‌های رنگارنگ را بر دیوارهای کلاس‌ها نصب می‌کردند و برای جشن می‌آراستند. پرچم های ریسه ای با نقش امام خمینی(ره)، امام خامنه‌ای(حفظه الله) و دهه فجر مبارک، سالن و سن حیاط را مزین می‌کردند. افراد و گروه هایی که می‌خواستند در مسابقات روزنامه دیواری و نقاشی و مقاله نویسی و... شرکت کنند در جنب و جوش بودند که بهترین آثارشان را ارائه دهند. او هر صبحگاه شاهد تمرین گروه سرود بود تا آن روز موعود که قبل از آغاز جشن‌ سالگرد پیروزی انقلاب در مدرسه اجرا شود. و بالاخره جشن باشکوهی که برپا می‌شد با اجراهای منتخب، اهدای جوایز و پذیرایی دلچسب که کامشان را شیرین می‌کرد و خاطره‌ای خوش در دل‌ها و ذهن هایشان ثبت می‌شد. بوی عید می‌داد دهه‌ی فجر آن روزها... اما امسال تنها همین مرد دلتنگ با چشمان بارانی و شانه‌های فروافتاده در کنارش بود... مرد به آهستگی طناب را گشود، پرچم را پایین آورد و به رسم هر صبحگاه، با نوای پرافتخار سرود ملی بالا برد و رقص آن سه رنگ پرابهت را در پهنه‌ی آسمان نگریست و از عمق جان دعا کرد: "برود این بیماری نحس و بازگردد آن شور و هیجان و امید با حضور دوباره‌ی دانش آموزان در مدرسه دور این پرچم هویت و اوج بگیرد طنین شعارهای الله اکبر ، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیلشان با مشت های در هم گره کرده کوچکشان..." @donyaayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ نسل آفتاب چقدر مزه داد... دور هم جمع شدیم و تنومندتر شدن اقتدار مملکتمان را جشن گرفتیم. نشان دادیم هرچند دغدغه‌مندتر از هرسال، اما هنوز امیدوار و پای در رکاب انقلاب و رهبرمان، چشم به راه آینده‌ای روشن هستیم. راهپیمایی امسال هم باشکوه بود مثل هر سال اینبار در قالبی نو، بوق بوق ماشین‌ها و موتورها هم غریو شوق بود هم نهیب دادخواهی... ما مردم خیلی خوب می‌دانیم کجای تاریخ ایستاده ایم و در مسیر ماجرای عظیم نهضتمان که ان شاءالله منتهی به ظهور است هوشیارانه قدم برمی‌داریم که مبادا تار مویی از سر "سید علی" کم شود و مبادا دشمن برای سرزمینمان خواب آشفته ببیند و خواب ناز نازدانه های آینده‌سازمان را آشفته کند. ما وارثان به حق ثقلین پیامبریم که هر چه در طول سال‌ها مردمان در حقشان ظلم روا داشته اند؛ در حق نائبان برحق موعودشان جبران می‌کنیم و خود و فرزندانمان گوش به فرمان امام خامنه‌ای(حفظه الله) خواهیم بود تا پرچم را به دستان صاحب الزمان(عج) برسانیم ان شاءالله... ✍ روز نوشت @donyaayeman
باید برای غربت تو بی امان گریست😭😭😭
✨ فراز‌ِندگی نسل ما شاید عجیب‌ترین، بی‌تکرارترین و حتی تنهاترین نسلی است که در کمتر از نیم قرن سه عصر کاملا متفاوت را تجربه کرده و زیسته است. کودکی‌مان غرق در شور و حال و صفا و صمیمیت؛ که هنوز که هنوز است نوستالژی‌های بی‌شمار و نابی از آن دوران به یاد و یادگار داریم... نوجوانی و جوانی‌مان دوران گذر از سنت به مدرنیته؛ پر از ناشناخته‌های جذاب و مرموز که لذت چشیدنش هنوز زیر زبانمان مزه می‌دهد... و حال در آستانه‌ی میانسالی؛ بیشترمان نه چندان مأنوس با دنیای دیجیتال و محکوم به زندگی با آن هستیم. انگار که به یک‌باره از میان معاشرت دسته جمعی و مراودات گسترده تبعید شده باشیم به سلول انفرادی خودمان و خانه‌مان و وسایل‌مان. همان‌طور که کمتر کسی می تواند منکر فرصت‌های سودمند این اسباب راحتی و آسایش و آن امکان کنترل و دسترسی سریع به افراد و اطلاعات بشود؛ به همان‌نسبت هم کمتر کسی است که دلتنگ آرامش و نفس‌های عمیق و آسودگی خیال آن دوران نشود و هوای روابط راحت و تنگاتنگ با بستگان و دوستان و همسایگان را در سر نداشته باشد. روزگارانی که به راحتی می‌شد گوش به آواز گوش‌نواز پرندگان لانه کرده روی درخت باغچه‌ داد... رقص ماهی قرمز توی حوض فیروزه ای حیاط را نگاه کرد... از بوی شمعدانی‌های رنگارنگ روی نرده‌های کنار تراس سرمست شد و شب‌هایش را از بالای پشت بام خانه‌ی نقلی‌مان مهمان ستارگان بود... چه شد آن رنگین کمان خوش‌تراشی که ارسی‌های قدی رو به حیاط را زینت می‌داد و نور زرد رنگ آفتاب را جلوه‌ای چشم‌نواز می‌بخشید؟ مگر می‌شود نور آفتاب تابیده بر اتاق از پشت شیشه‌های رنگارنگ از خاطر انسان برود؟! مگر می‌توان صدای خنده‌های بچه‌های شاداب که لحظه‌ای دست از دویدن و بازی برنمی‌دارند را از یاد برد؟! مگر امکان دارد بوی کاغذ کاهی دفتر و کتاب‌ها را فراموش کرد؟! و مگر می شود عطر اشتهاآور سبزی‌های توی باغچه و غذای لذیذ مادر که از اول صبح روی اجاق بارمی‌گذاشت را جایگزین کرد؟! "بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی... بوی تندِ ماهی دودی، وسطِ سفره ی نو... بوی یاسِ جانمازِ ترمه ی مادربزرگ... با اینا؛ زمستون و سر می کنم با اینا؛ خستگیم و در می کنم…" چه کسی گفته ما نسل سوخته‌ایم؟ ای کاش می‌توانستیم بین دل آسودگی آن زمان و سرعت و تکنولوژی این زمان جمع کنیم و بدون دل‌نگرانی از آینده‌ی فرزندان‌مان بی دغدغه زندگی کنیم! و نیندیشیم که قرار است در این دنیای بی‌روح چه بر سر روح لطیفشان بیاید. ✍ دل نوشت @donyaayeman
🧕ذائقه‌ی‌ پوشیدگی‌ می‌خواهم قامت ببندم برای نماز که دخترم چادر به دست سرمی‌رسد... با عجله می‌خواهد چادر نماز کوچک گل‌گلی‌اش را سرکند. کش چادر نمازش را دور گردن می‌اندازد و هر بار از من می‌پرسد که: "این طوری درسته مامان؟!" دیگر یاد گرفته خودش بپوشد چادر خوش‌رنگ لطیفش را. و من عشق می‌کنم وقتی صورت ماه دخترکم در قاب چادر می‌نشیند. تازگی‌ها‌ در نقاشی‌هایش خودش را هم همانند من پیچیده در چادر مشکی رسم می‌کند. می‌گویم: "نقاشی رنگی رنگی بکش فدایت شوم!" جواب می‌شنوم: "آخه اینجا داریم می‌ریم‌ حرم مامان!" ✍ روز نوشت @donyaayeman
📲📚 مطالعه‌ی به‌ روز تکنولوژی که همیشه بد نیست... گوشی های با سیستم عامل جاوا که آمدند؛ برای اولین بار می‌شد چند نرم‌افزار محدود را روی آن‌ها نصب کرد. یکی از جذاب‌ترین‌‌ نرم‌افزارها‌ برای من کتاب های الکترونیکی بودند که با فرمت‌های مختلف ساخته شده بودند تا بتوان متن و مقاله و کتاب در گوشی خواند. برای منی که عاشق مطالعه بودم به معجزه می‌ماند... آن زمان ها آخر هفته ها، پای سیستم، اینترنت را زیر و رو می‌کردیم برای پیدا کردن رمان‌های جدید و در طول هفته تا فرصتی پیش می‌آمد؛ سریع شروع به خواندنش می‌کردیم. گاهی نیز با امکان مادون قرمز گوشی‌هایمان، کتاب‌های‌مان‌ را با دوستان‌مان تبادل می‌کردیم. تبدیل به بهترین تفریح برای اوقات بیکاری کتاب‌خوان‌ها شده بود. خوبی‌اش این بود که همه‌جا دردسترس بود و خواندنش آسان... شب و روز هم نداشت. و مهم‌تر آن‌که تعداد زیادی کتاب با موضوعات متنوع و جذاب، رایگان در اختیارمان بود. کتاب‌هایی که در گوشی خوانده ام به شمارش نمی‌آیند و از جان ممنون این فناوری نوین هستم...با این‌حال هرگز هیچ چیز نمی‌تواند جای حس خوش‌ کتاب در دست گرفتن را بگیرد... بنشینی، چشم بر سطر سطر صفحاتش بلغزانی، به آرامی با سرانگشتانت برگ‌ هایش را بگشایی و با هر ورق زدن بوی کاغذ نو را ببلعی و فصل به فصل مزه مزه‌اش کنی! و تمام که شد لابه‌لای خاطره‌سازهای کاغذی دیگرت، در قفسه‌ی گوشه‌ی اتاق جایش دهی شاید برای تورق در نوبتی دیگر یا امانت برای عزیزی. ✍ روز نوشت @donyaayeman
💠 تا شهید نباشی شهید نمی‌شوی اگر مقصودمان سعادت است، باید مقصد ما، خدا باشد و سعی‌ ما خدمت به خلق، و رسم‌ ما عدالت. قرارمان باشد دلی را نشکنیم و حق به جا آوریم. به امر ولی گردن نهیم و لحظه ای چشم از او برنداریم تا گمراه نشویم. بی شک نسل پاک ثمره‌ی‌ خوش‌قلبی‌ و معرفت به تکلیف است. نیت‌مان اگر خیر باشد؛ زندگی‌مان برکت خواهد داشت. و زندگی پربرکت ختم به شهادت است ان شاءالله... ✍ روز نوشت @donyaayeman
🎉🎊 میلاد زاده‌ی شمس الشموس‌، دردانه‌ی‌ امام رئوف،حضرت امام جواد(ع) و میوه‌ی‌دل سیدالشهدا، حضرت علی اصغر(ع) گرامی باد🌹🌹 @donyaayeman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.