eitaa logo
پزشک ایرانی
6.8هزار دنبال‌کننده
55.8هزار عکس
7.1هزار ویدیو
112 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 #مدیر👇 @Hossein_Hajivand #تبلیغ‌در👇 http://eitaa.com/joinchat/2953183246Ce6d64e22a6
مشاهده در ایتا
دانلود
عباهای 2میلیونی رو اینجا ۸۰۰ بخر 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 💃 🤱 🤰 🧖‍♀ جنس پارچه هاش عااااالیییی👌👌👌 💃💃💃تنخوراشون فوق العاده هرکی اومده عاشق عباهاش شده😍😍 بدو جا نمونی، لینکشو برات میزارم 👇 https://eitaa.com/joinchat/3422814470Cd9ebf33eba
هدایت شده از 
عباهای 2میلیونی رو اینجا ۸۰۰ بخر 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 عبای 🏴 🏴 💃 🤱 🤰🏻 🧖‍♀ جنس پارچه هاش عااااالیییی👌👌👌 💃💃💃تنخوراشون فوق العاده 💌💌ارسال به کل کشور حتی به روستاها 💰💰فروش به صورت و هرکی اومده عاشق عباهاش شده😍😍 بدو جا نمونی، لینکشو برات میزارم 👇 https://eitaa.com/joinchat/3422814470Cd9ebf33eba
هدایت شده از 
چن روز دیگه 💃💃 اونقدر ذوق دارم که همه کارامو انجام دادم😍😍 عضو یه کانال شدم که کلی واسه و و داره😳😳 اگه میخوای لباست بین همه ی عروسای فامیل شیک و نمونه باشه بیا اینجا👇👇👇 چالش خوشتیپ ترین دختر سال😍😉 بیا نظر بده✋🔫 🍔🎈🎁🎁 http://eitaa.com/joinchat/3068919820Cb552cd0778
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚫عروس خاله م شدم در حالیکه خودش... کم سن بودم که عموی بزرگم بخاطر بیماری پدرم با اجازه دادگاه منو به پسرخاله‌م درآورد. من واقعا بودم، قرار شد تو یه اتاق تو حیاط خاله‌م زندگی کنیم! تمام اتفاقات درست از شب عروسی شروع شد یک ساعت بعد از رفتن مهمان ها شوهرم از پیش من رفت تو خاله! 😰 تا صبح منتظرش موندم امابرنگشت😔، وقتی هم از خاله علتش رو پرسیدم بهم گفت ما نمیدونستیم تو... 😰👇 https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
هدایت شده از 
بعد از اینکه مطمئن شدم عشقم شده و نتونستیم پیداش کنیم😪 با ناامیدی تمام بخاطر فشار خونواده ام راضی به با مردی به شدم ک همسن پدرم بود اما وقتی رفتم پای سفره ،در کمال ناباوری پیرمرد، پسر جوان و خوشتیپ رو صدا زد و اون اومد کنارم برای نشست😳 پسری ک در ظاهر همه داشتنش رو داشتن.اما ... 👇سرنوشت من با سهیل..👇 https://eitaa.com/joinchat/2805924589C5429167b83
هدایت شده از 
تازه کرده بودم که گفتند افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری.‌..من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم و‌درُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d