125476_586.mp3
2.91M
(🏴)همراه با مداحی های ویژه پیاده روی👣 اربعین
پیاده میرن عاشقا، از نجف تا کربلا
🎙کربلایی جواد مقدم
#مداحی
8.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پُرسِشۍبَدنِگَرانڪَردِھمَنِمَجنۅنرا
اَربَعین،ڪَربُبَلآحَڪشُدِھدَرتَقدیرَم•💔
لَایَوْمَکَیَوْمِکَیَااَباعَبْدِالله🖤.
#دلانہ....
مهدی رسولی.mp3
15.15M
#مداحی_های_دلی 🎼
با سوز دل گوش کنین
دستامو بگیر آقا...
🎙حاج مهدی رسولی
#مداحی
7.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نحن الفقراء الذین اغناهم الله بحب الحسین❤️
ما فقیرانی هستیم که خدا ما را باحب حسین غنی کرد
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. . .💔
ی کلام بگم اربابم !
بخرم ؛
ببرم ؛
به حرم !
نوکرت داره پیر میشه :)
#استوری
نریمانی قستم اگه فراقِ_۲۰۲۲_۰۸_۳۱_۲۰_۰۰_۲۵_۱۴۱.mp3
9.5M
#مداحی_های_دلی
با سوز دل گوش کنید
" قسمتم اگه فراقه..
میگم اینا اتفاقه...
سیدرضا نریمانی
#مداحی
@zekr_media - محمود کریمی.mp3
5.75M
🔈عمود خیمه ها
#تنظیم_استودیویی
نواهنگ فوقالعاده👌
🎙حاج محمود کریمی
#مداحی
بیاخیاݪڪنیم
دستانِمانبینِضریح
گرهخوردهاند(:"
بیاخیاݪڪنیم
ڪفشهایِمانرااز
ڪفشدارۍگرفتہایمُ
عقبعقبقدمبرمیداریم
ومیگوییم↓💔
[وَلاجَعلہاللہآخِرالعَهدمِنےلِزیارتِکُم]
-بیآخیآݪڪنیمڪربلآییم(:
#دلتنگ
#داستانک
اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما💔
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما💔. .
خونه ما 💔💔
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه💔 . .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما💔💔💔
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده💔
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما💔
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما 💔
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب 💔
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد🚶🏻♂
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه یابن الحسن رو دیده بود💔😍
میخوام بگم حسین تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه💔 ...
میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!🚶🏿♂
میشه حسین حسین همیشه خونمون باشه 😭جوازشو میدی آقا
#یاحسین🖤