#نشر_خوبیها
🔺کار خوب یک فروشنده در شهرک مهدیه قم
شما هم از خوبیها روایت کنید برای ما
❓ خدا، کجای قلب ماست؟
✨ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی جَوْفِ (سوره احزاب آیه ۴)
🔹 خداوند براى هیچ کس دو دل در درونش نیافرید.
✨ وَ قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ فَلَا تُسْکِنْ حَرَمَ اللَّهِ غَیْرَ اللَّه
🔹 دل حرم خداوند است، پس در حرم خدا کسى غیر از خداوند را جاى ندهید.
📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۶۷، صفحه ۲۵
✅ انسان یک دل بیشتر ندارد؛ اگر غیر خدا در آن بود، دیگر جایی برای خدا نیست.
📖 داستانک:
🔹 روزى سلیمان گنجشکى را دید که به همسر خود مىگوید: چرا با من معاشرت نمیکنی، اگر تو بخواهى من جایگاه سلیمان را با منقار خود بلند مىکنم و آن را در دریا مىافکنم. حضرت سلیمان از کلام او به خنده افتاد، سپس آن دو را فرا خواند و به گنجشک نر فرمود:
❓ آیا قدرت انجام کارى را که ادّعا کردى، دارى؟
♻️ او گفت: خیر اى پیامبر خدا، لیکن مرد خود را براى همسرش بزرگ مىشمارد و نزد او لاف مىزند و عاشق را از بابت سخنانش سرزنش نمىکنند.
❓ سلیمان به گنجشک مادّه گفت: چرا با او معاشرت نمیکنی ، با آنکه او عاشق توست؟
♻️ او گفت: اى رسول خدا، او ادّعاى عشق مىکند، اما براستى دوستدار من نیست و همراه من دیگرى را نیز دوست دارد.
🔹 این کلام گنجشک سلیمان را متأثر کرد و او بشدت گریست و تا چهل روز از مردم مفارقت نمود و در خلوت به مناجات با پروردگار خود پرداخت تا قلب خود را از محبت غیر خدا خالص کند.
📚 منبع: بحارالأنوار، جلد ۱۴، صفحه ۹۶
#مطالب_آموزنده
#نشر_خوبیها
🌷https://eitaa.com/doostanmahdavlll
✅ بوسیدن صورت ریش تراش توسط یک مرجع
📍 یکی از شیوههای موثر در امر به معروف و نهی از منکر، اخلاق نیکوست.
✨ خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
🔹 وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک
🔹 و اگر خشن و بداخلاق بودى، از اطراف تو، پراکنده مىشدند. (آل عمران ۱۵۹)
📖 داستانک ۱:
🔺 مردى مسیحی به امام باقر علیه السلام گفت: تو بقر هستى.
✨ فرمود: نه من باقرم.
🔺 گفت فرزند زنى آشپزى.
✨ فرمود: این شغل او بوده.
🔺 گفت: تو فرزند یک سیاه حبشى بد زبانی.
✨ فرمود: اگر راست میگوئى خدا مادرم را بیامرزد؛ اگر دروغ میگوئى خدا از تو بگذرد.
🌟 نصرانى مسلمان شد.
📚 منبع: بحارالأنوار، جلد ۴۶، صفحه: ۲۸۹
📖 داستانک ۲:
🔹 یک نفر ریش تراشیده خدمت حاج شیخ عبدالکریم حائری میآید، حاج شیخ عبدالکریم جای آن تیغها را میبوسد و میگوید خواهش دارم جای بوسه من را دیگر تیغ نزن. او قبول میکند.
📚 منبع: خاطرات حجت الاسلام قرائتى، جلد ۲، صفحه: ۱۱۵
#مطالب_آموزنده
#نشر_خوبیها
💠 #منبرک
https://eitaa.com/doostanmahdavlll