🍀🍀🍀🍀🍀🍀
دستهی طیب بزرگترین دستهی عزاداری در تهران بود ، او علاوه بر #عزاداری درماه محرم در هیأت خود از #یک معلم برای #آموزش_احکام_و_زبان_عربی استفاده میکرد . دستهی سینهزنی طیب در #شوش و #خراسان حرکت میکرد و مرحوم طیب خود با گلمال کردن سر ، و با پوشیدن لباس مشکی در میان مردم به راه میافتاد و اطعام مینمود .
طیب در این دوران اگرچه با روحانیت ارتباط چندانی نداشت اما به روحانیت احترام میگذاشت . به عنوان نمونه ، ساواک در سال ۱۳۳۶ که #آیت_الله_کاشانی در انزوا به سر میبرد ، از رفت و آمد طیب با ایشان گزارشی میدهد :
طیب حاج رضایی ۴ صندوق میوه به منزل آیتالله کاشانی برد .
یا ، چندی است که طیب حاج رضایی تغییر لحن داده و با طرفداران آیتالله کاشانی طرح دوستی ریخته…
بنابراین رفتار و شخصیت مرحوم طیب به کلی با افراد لاتی مانند شعبان جعفری که برای جلب نظر شاه هر کاری میکردند ، تفاوت داشت . او به اسلام علاقه داشت و جوانمردی و شجاعت را از سردار کربلا آموخته بود . اما در ضمن عِرق ایرانی نیز داشت و به اشتباه ایراندوستی را با شاه دوستی همراه میدید . اقداماتی که طیب در جهت تقویت سلطنت مینمود ، بر مبنای همین تصور بوده است .
#ادامه_دارد
🍀👇🍀👇🍀👇
1_437703252.mp3
8.55M
#بشنوید
🎙حجت الاسلام عالی اهمیت و چرایی روضه های خانگی و پیشینه آن.
#سخنرانی_کوتاه
#محرم #یا_حسین
#حجت_الاسلام_عالی
#امام_حسین_علیه_السلام
#عزاداری
#ما_ملت_امام_حسينيم🌺🌷
⛔️سوال میکنند که فرقه شیرازی چه فرقه ای است و چه عقایدی دارد؟ چکیده افکار این فرقه، خلاصه کردن #اسلام در 4 چیز است:👇
1️⃣ ثواب داشتن #قمه زنی! (نتیجه: معرفی مذهب #شیعه بعنوان مذهب #خشونت و خونریزی در شبکه های جهانی و ذهن غیرمسلمانان)
2️⃣ #عزاداری پی در پی و #افراطی و دائمی ایام محسنیه و کاظمیه و.. (نتیجه: معرفی #شیعه بعنوان مذهب #عزا و ایجاد دلزدگی در جامعه)
3️⃣ توهین و #لعن مقدسات #اهل_سنت (برای شعله ور نگهداشتن جنگ شیعه و سنی و فتنه های مذهبی)
4️⃣ مخالفت با جمهوری اسلامی و گروههای مقاومت #ضداسرائیلی (لیدر این فرقه که یک "آیت الله قلابی به اسم شیرازی است"! حتی یک جمله علیه جنایات #اسرائیل ندارد. و جالب است بدانید در #عربستانی که همه شیعیان خود را میکشد، فعالیت این فرقه آزاد است!)
👈 از اینرو، این فرقه #شیعه_انگلیسی یا #شیعه_اسرائیلی خوانده میشود.
#عمامه های انگلیسی
@doostanshohada
💠 پسر جناده
❇️ پسرک گوشه ای نشسته بود و زانوی غم بغل گرفته بود، مادرش دست روی شونه اش گذاشت و گفت: پاشو برو! نوبت تو شده.
🟡 با خوشحالی زره پدرش رو تن کرد و به سمت امام رفت.
🟢 با لباس رزم بیشتر از یازده سال به نظر می رسید، قبل از حرف زدنش امام گفت: هنوز یک ساعت از شهادت پدرت نمی گذره، مادرت شهادت دو نفر رو نمی تونه تحمل کنه.
🟡 عمرو اشکاشو پاک کرد و گفت: مادرم خودش زره تنم کرده و گفته به میدون برم.
🟢 اون سوار اسب شد و با اجازه امام به میدان رفت. وسط معرکه شمشیر بالای سر می چرخوند و فریاد می زد: امیر و فرمانده ام حسین است که بهترین امیر است.
📌كتاب الفتوح، ج 5، ص 110
📎 #داستان_دانش_آموزی
📎 #کودکانه
📎 #عزاداری
📎 #بچه_شیعه
https://eitaa.com/doostanshohada