eitaa logo
دوستداران ولایت
1.1هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
19.6هزار ویدیو
65 فایل
صرفا جهت روشنگری،جهاد تبیین،بصیرت وآگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی وتوانایی کافی درمقابله بانقشه های دشمنان دوستان عزیز،تبلیغات ارسال لینک ضدنظام وغیراخلاقی ممنوع می‌باشد کپی آزاد به شرط صلوات برمحمدو آل محمد(ص) لینک کانال @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوستداران ولایت
محبت خان و برادرش الیاس با ترس و لرز ، به حضور نادر که هنوز در سیستان و در مسیر قندهار بود رسیدند و در پیشگاه او زانو زدند و درخواست عفو کردند ، نادر با فریادی بلند از آنها پرسید برای چه سر به شورش برداشته اند ، محبت خان گفت قبله عالم ، *همانطور که می دانید پس از ضعف سلسله صفویه ، هر روز سرداری در گوشه و کنار این سرزمین عَلَم طغیان و سرکشی آغاز می کرد و خود را شاه می نامید ، ما هم چاره ای نداشتیم ، ما برای حفظ موقعیت خود و قبیله مان ، در این گرداب هرج و مرجی که ایجاد شده بود ناجارا درصدد دفاع برآمدیم ولی حالا که مطمئن شدیم مملکت صاحب پیدا کرده ، آمده ایم خود را تسلیم کنیم و حتی اگر بدستور شما کشته هم بشویم میدانیم ، از این به بعد قوم و قبیله مان توسط هر کس و ناکسی ، مورد حمله و هجوم قرار نمی گیرد و مال و ناموسمان در امان است* سخنان فروتنانه محبت خان بلوچ و برادرش الیاس خان ، تاثیر عمیقی بر ذهن نادر گذاشت لذا به میرزا مهدی استر آبادی دستور داد هر دو نفر بخشیده شده و از همین امروز بعنوان فرماندار نادر در بلوجستان معرفی شوند ، هر دو برادر پس از ابراز ارادت و بندگی به پادشاه ایران به بلوچستان بازگشتند و شورش بلوچ ها خاتمه یافت ، شهر بلخ نیز پس از جنگی نه چندان بزرگ توسط رضا قلی میرزا (پسر ارشد نادر) تسلیم و فرماندار شورشی آن گردن زده شد نادر پس از رسیدن به سیستان با پیشواز گرم فرماندار آن منطقه روبرو شد ، فرماندار سیستان خیمه ای بزرگ و سراپرده ای زیبا و مجلل و رختخوابی نرم و گرم ، برای نادر برپا کرده بود ، نادر وقتی آن خیمه و خرگاه مجلل را دید رو به فرماندار کرد و گفت ، به سر و وضع من نگاه کن ، با این لباسهای خاک آلود و کثیف و این چکمه های پر از شن ، آیا صحیح است در یک سفر جنگی در رختخواب ابریشمین بخوابم مگر نمی شود در یک رختخواب ساده خوابید ،  فرماندار گفت قبله عالم ، این رسم فقط مربوط به ما نیست و در همه شهرهای ایران رسم همین است و اگر جز این باشد اهانت به مقام ظل اللهی حضرت اشرف خواهد بود ، نادر رو به فرماندار گفت ، از این پس ، این رسم را ترک کنید زیرا جز صرف هزینه سنگین و اتلاف وقت ، هیچ سود و بهره ای ندارد فردای آن روز نادر بسوی قندهار براه افتاد و از رود هیرمند گذشت و پس از بیست روز راهپیمائی به منطقه ای بنام ارغنداب در نزدیکی قندهار رسید ، سپاهیان خسته ایران شب هنگام در نزدیکی قندهار اردو زدند و پس از آن ، از فرط خستگی به خوابی عمیق فرو رفتند در آن شب حسین خان هوتکی فرمانده دژ قندهار که فردی سخت گیر و دلیر و مقاوم بود ، سرداران خود را جمع کرد و گفت ، عادت نادر این است که یک شب پیش از حمله ، به سپاه خود استراحت می دهد ، سپاه وی از راهی دراز به اینجا آمده و خسته و کوفته است ، لذا امشب بهترین زمان برای زدن شبیخون به آنهاست ، امشب باید به این مرد سمج ، درسی فراموش ناشدنی بدهیم در اردوی نادر همه چیز آرام بود بجز نگهبانان ، همه در خواب بودند ، ولی در آنشب حتی یک لحظه هم خواب به چشم نادر نرفت ، نزدیکی های نیمه شب بود که نادر فرمانده نگهبانان را احضار کرد و به وی دستور داد گوش ها را بیدار کند و نزد وی آورد (در قدیم گوش ها کسانی بودند که شنوائی بسیار قوی داشتند و گوش های خود را به زمین می گذاردند و صدای پای کاروان ها و سواران را از راههای دور می شنیدند و نادر این را از ازبکان ، هنگامیکه بدست آنان اسیر بود آموخته بود) ، گوش های سپاه نادر ، لحظه به لحظه گزارش های خود را مبنی بر سکوت و نبود احتمال حمله به نادر می دادند ، ولی نادر قانع نمی شد و تصمیم گرفت در آن شب سیاه ، خود به تنهائی در حدود یک کیلومتر جلوتر از اردوی لشگر ، گوش خود را بر زمین بگذارد تا خیالش راحت شود هنوز نیم ساعتی از رفتن نادر نگذشته بود که فرمانده نگهبانان مشاهده کرد نادر سراسیمه به اردو بازگشته و دستور آماده باش سپاه را به وی ابلاغ کرد ، بدستور نادر تمامی سپاه خسته ایران بدون اینکه صدایی از آنان شنیده شود بیدار شدند و بدستور نادر با تفنگ های پر شده ، در حالیکه خود را به خواب زده بودند در ده صف جداگانه ، منتظر شبیخون نیروهای حسین خان هوتکی شدند # دوستداران _ولايت https://eitaa.com/doostdaranvelayat