eitaa logo
دوستداران ولایت
768 دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
9.1هزار ویدیو
37 فایل
صرفا جهت روشنگری،جهاد تبیین،بصیرت وآگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی وتوانایی کافی درمقابله بانقشه های دشمنان دوستان عزیز،تبلیغات ارسال لینک ضدنظام وغیراخلاقی ممنوع می‌باشد کپی آزاد به شرط صلوات برمحمدو آل محمد(ص) لینک کانال @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دوستداران ولایت
افشار⚔️ نادر را در ابیورد رها میکنیم و به اصفهان بازمیگردیم محمود افغان که اینک به افتخار دامادی شاه سلطان حسین درآمده بود ، فرمانده ارشد سپاه خود بنام زبر دست خان را با سه هزار نیرو برای تصرف شیراز فرستاد ، مردم دروازه های شهر را بستند و مقاومت جانانه ای کردند طوری که سپاه افغان با دادن تلفات زیاد مجبور به عقب نشینی شد ، محمود افغان سپاهیان بیشتری به شیراز اعزام کرد که سرنوشت بهتری نصیب آنها نشد افغانها که دیدند حریف مردم شیراز نمی شوند دست به محاصره شهر زدند و از ورود خواربار جلوگیری کردند که در اندک زمانی ، گرسنگی و مرگ نصیب شیرازیان شد و پس از گذشت هشت ماه ، شیراز تسلیم شد زبر دست خان پس از تصرف شیراز متوجه بندرعباس شد که در آنجا نیز بعلت مقاومت مردم ناچار به عقب نشینی گردید ، محمود افغان که موفق به تسخیر بندرعباس نشده بود با تقویت سپاه ، آنان را به سوی لرستان و بختیاری ها فرستاد در همین هنگام برف سنگینی باریدن گرفت و افغانها در بیابان ، دچار سرما و حملات و یورش های گاه و بیگاه مردمان غیور لرستان شدند و بناچار چشم براه بهار پشت دروازه های لرستان زمینگیر شد با آمدن بهار ، آب رودخانه ها بالا آمد ، بختیاری ها نیز پل های رودخانه ها را شکستند که این امر ، منجر به نابسامانی شدید و سرگردانی افغانها شد ولی در نهایت با بدبختی تمام ، با راهنمایی عده ای از افراد محلی ، با سَرخوردگی و شرمندگی تمام به اصفهان بازگشتند بدنبال این شکست های پی در پی ، محمود افغان که دچار جنون و افسردگی و بدبینی ناشی از آن شده بود دستور داد تمام درباریان و بزرگان شهر ، برای مشورت و چاره اندیشی در شبستان قصر ، جمع شوند ،جلسه ای بالغ بر 350 نفر برگزار شد به حاضرین گفتند پس از حضور محمود افغان همگی بایستند، سپس تعظیم کنند و تا زمانی که فرمانی صادر نشده به همان حال باشند ، پس از حضور ملک محمود ، حاضرین در همان حالت تعظیم توسط محافظان قصر با تردستی تمام گردن زده شدند بدستور محمود دویست نفر از فرزندان افراد کشته شده نیز به قصر دعوت شدند جوانان و نوجوانان بی گناه که از همه جا بی خبر بودند با لباس های مرتب و زیبا به کاخ آمدند ، محمود افغان دستور داد دست و پای آنها را بسته و در کنار هم بخوابانند و بمانند گوسفند ، سر ببرند مجددا بدستور محمود افغان ، سیصد نفر از افراد گارد شاه سلطان حسین به تالار قصر احضار و تماما سربریده شدند ، و این داستان برای دیگر اقشار شهر در روزهای دیگر به همین منوال ادامه یافت تا اینکه تمامی مردم شهر به علت اصلی ناپدید شدن دعوت شدگان پی بردند خبر این کشتارهای ناجوانمردانه به شاه تهماسب رسید ، او هم فریدون خان را به فرماندهی بیست هزار نفره سپاه خود برگزید و دستور حمله به اصفهان را صادر کرد ، محمود افغان هم سپاهی با همین تعداد روانه کارزار با لشگر فریدون خان نمود ، دو لشگر در نزدیکی قزوین به هم رسیدند ، جنگ سختی درگرفت و افغانها به سختی شکست خوردند و به اصفهان بازگشتند ، با این شکست ، خشم و بدبینی ملک محمود افغان به اوج خود رسید او با اینکه داماد شاه سلطان حسین بود روزی دستور داد همه فرزندان و برادران و هر کسی که با شاه سلطان حسین نسبتی دارد را دست بسته به تالار قصر بیاورند ، خبر به شاه سلطان حسین رسید و مطمئن شد که خطر مرگ همه آنها را تهدید می کند ، بهمین خاطر ، سراسیمه خود را به محمود رسانید و به پای او افتاد و با ناله و زاری و بوسیدن پای وی درخواست ترحم کرد ، محمود خنده تلخی کرد و بدون هیچ ترحمی ، دستور داد تمامی یکصد و پنجاه نفر خویشاوندان حاضر شاه سلطان حسین را که دو کودک خردسال هشت و ده ساله وی نیز در آن جمع بود را سر از تن شان جدا کنند دیوانگی و جنون محمود فزونی گرفت و با کوچکترین بدگمانی جلاد را احضار می کرد تا اینکه دوستان وی نیز از اطراف وی پراکنده و سرانجام با توطئه ای علیه وی ، او را کشتند و پسر عموی وی بنام اشرف افغان را به پادشاهی ایران برگزیدند اشرف افغان برای دلجوئی به نزد شاه سلطان حسین دلشکسته رفت ، مشاهده وضع دلخراش وی ،با احترام تمام وی را پدر خود و شاهنشاه ایران خطاب کرد اشرف دستور داد پانصد نفر از جلادان محمود افغان که رئیس شان الیاس بود را در یک جلسه ، گردن زد شاه سلطان حسین به نشانه قدردانی از احترام اشرف ، دختر دیگرش را به عقد وی در آورد امپراطوری عثمانی (ترکیه امروزی) با اطلاع از اوضاع آشفته ایران به قصد تصرف اصفهان سپاهی از سمت کرمانشاه و همدان به سوی اصفهان فرستاد ، سپاه اشرف افغان در نزدیکی همدان با سپاه ترکها درگیرشدند در این جنگ با وجود آسیب های جدی به سپاه اشرف بعلت پشتیبانی مردمی و آشنا نبودن ترکان به وضعیت منطقه عقب نشستند عضویت در کانال ایتا👇👇👇 _ @doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat
افشار پسر شمشیر و بیم آن را داشت که فاجعه دیگری رخ دهدنزدیک یک دقیقه به سکوت گذشت ، خاموشی کُشنده ای تالار را در بر گرفته بود ، ملای عاقد دوباره بلند شد و گفت ، حضرت داماد ، لطفا تا هفت پشت خود را نام ببرید تا برابر رسومات هند در قباله ازدواج نوشته شود ، در این هنگام آوای رسا و لرزه برانگیز نادر بلند شد و گفت بنویسید *داماد نصراله میرزا پسر نادر ، نادر پسر شمشیر ، نوه شمشیر ، نتیجه شمشیر ، نبیره شمشیر ، ندیده ی شمشیر ، ما پدر اندر پدر تا هفتاد پشت ، پسران شمشیریم* طنین سخنان نادر در فضای تالار پیچید ، این سخنان چنان بُرّنده و محکم اداء شد که عاقد نیرنگ باز ، با دستهای لرزان در قباله ازدواج همان را نوشت که نادر فرمان داده بود ، نادر سپس رو به حاضرین در تالار کرد و گفت *بزرگی و افتخار ، به تیره و نژاد شخص نیست ، کسی بزرگ است که خودش سزاوار بزرگی باشد و بتواند آن را بدست بیاورد ، مرام و منش هر کسی ، از خود او آغاز می شود نه از پدر و نیاکانش* فردای اجرای مراسم ازدواج ، حسابرسان و آمارگیران از هر دو طرف ، روبروی هم قرار گرفتند ، حسابرسان ایرانی آمار دقیقی از ثروت دربار و وزراء و بزرگان هند تهیه کرده بودند همانطور که قبلا گفته شد از هنگامیکه پیمان متارکه جنگ در دشت کرنال بین نادر و محمد شاه بسته شد نادر در اندیشه گرفتن خسارات لشگر کشی خود به هند بود در همین رابطه حسابرسان ایران دارائی های خزانه هند و دیگر بزرگان و سران شمارش کرده و به نادر گزارش کرده بودند ، در روز تعیین شده ، فهرست دارائی ها و پیشکش های (هدایا ، بخوانید باج ها) راجاها و توانگران هند به شورای حسابداران داده شد و سهم هر کدام به شرح ذیل اعلام و بعنوان تاوان و خسارات جنگ به تملک ارتش و ملت ایران درآمد *یکم* - گوهرها (جواهرات قیمتی) و سنگ های پر بها و گرانقیمت متعلق به محمدشاه و خزانه سلطنتی به بهای ۹۳۷،۰۰۴،۰۰۰،۰۰۰ قران *دوم* تخت گوهر نشان طاووس ، زینت داده شده از زر و سیم (طلا و نقره) و جواهرات متعلقه به بهای تقریبی ۳۳۷،۴۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *سوم* سکه های زر ناب (طلای خالص ، ۲۴ عیار) و سیمین (نقره ای) خزانه پادشاهی هند به بهای ۳۵۳،۶۵۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *بخشی از وسایل کاخ پادشاهی هند مانند میزهای طلا و پرده های زَربَفت (از طلا بافته شده) ، صندلی های طلا و نقره به بهای ،۱۱۲،۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *پنجم*  ظروف زرین (طلائی) و سیمین (نقره ای) به ارزش ۱۸۷،۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *ششم* پارچه های زربفت و گرانبها به ارزش ۷۵،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *هفتم* ساز و برگ جنگی به  غنیمت گرفته شده ارتش هند شامل توپ ، تفنگ ، فشنگ ، تبر ، نیزه ، شمشیر ، تیر و کمان ، دشنه به ارزش ۳۷،۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *هشتم* پیشکش های محمدشاه به نادر به ارزش ۲۷۱،۵۹۵،۰۰۰،۰۰۰ قران *نهم* پیشکش های مهاراجه ها و اعیان و اشراف و استانداران هند به ارزش ۷۵۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *دهم* پیشکش های سرداران سپاه هند به ارزش ۱۵۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *یازدهم* پیشکشی از سوی مظفرخان از راجه های بزرگ هند به ارزش ۱۵۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *دوازدهم* پیشکشی نظام الملک (نخست وزیر محمدشاه) و قمرالدین وزیر (پدر سردار علی محمد خان ، سرکرده شورشیان هند که به فرمان نادر اعدام شد) به ارزش ۱۱۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *سیزدهم* پیشکشی بازماندگان سعادت خان فرمانده ارتش هند که بدست یکی از سربازان گارد ویژه نادر بنام حمزه کشته شد به ارزش ۱۱،۲۵۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *چهاردهم* جمع کل پیشکشی های ذکر شده بالغ بر ۱،۱۱۱،۰۱۰،۰۰۰،۰۰۰ قران آبه دوکلوستره تاریخ نگار فرانسوی می نویسد ، بجز آنچه توسط حسابرسان ایران صورت برداری و برابر ارقام حیرت انگیز بالا ، از هندیان گرفته شد در دشت کرنال ، پس از تسلیم ارتش هند و درخواست متارکه جنگ از سوی نظام الملک ، محمدشاه بیست ارابه روپیه زرین (طلائی) و یکصد شتر روپیه سیمین (نقره) بعنوان پیش پرداخت متارکه و خسارت جنگ ، به ارتش ایران پرداخت کرده بود علاوه بر مبالغ بسیار گزاف بالا ، (بیش از حد ، هنگفت ، بسیار زیاد و مبالغه آمیز) که شرح آن رفت ، جواهرات نفیس و گرانبهای بسیاری نیز ، هنگام عروسی نصراله میرزا از سوی درباریان هند به رسم هدیه پرداخت شده بود جمسن فریزر تاریخ نگار انگلیسی می نویسد گذشته از ارقام حیرت انگیزی که نادر از هندیان دریافت کرد ، هنگام بازگشت به ایران ، دوهزار پیل و ده هزار شتر و عده زیادی غلام و کنیز و صنعتگر با خود به ایران آورد لارنس لاکهارت ، تاریخ نگار انگلیسی می گوید ارزش کل غنیمت هائی که نادر ، از زر و سیم و جواهرات و غیره با خود به ایران آورد برابر با سرمایه و ثروتی بود که دولت هند در طول سیصد سال (بطور دقیق ۳۴۸ سال) در خزانه پادشاهی ذخیره و اندوخته بود که نادر آن را یکجا تصاحب کرد و به ایران آورد
هدایت شده از دوستداران ولایت
@doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat افشار پسر شمشیر و بیم آن را داشت که فاجعه دیگری رخ دهدنزدیک یک دقیقه به سکوت گذشت ، خاموشی کُشنده ای تالار را در بر گرفته بود ، ملای عاقد دوباره بلند شد و گفت ، حضرت داماد ، لطفا تا هفت پشت خود را نام ببرید تا برابر رسومات هند در قباله ازدواج نوشته شود ، در این هنگام آوای رسا و لرزه برانگیز نادر بلند شد و گفت بنویسید *داماد نصراله میرزا پسر نادر ، نادر پسر شمشیر ، نوه شمشیر ، نتیجه شمشیر ، نبیره شمشیر ، ندیده ی شمشیر ، ما پدر اندر پدر تا هفتاد پشت ، پسران شمشیریم* طنین سخنان نادر در فضای تالار پیچید ، این سخنان چنان بُرّنده و محکم اداء شد که عاقد نیرنگ باز ، با دستهای لرزان در قباله ازدواج همان را نوشت که نادر فرمان داده بود ، نادر سپس رو به حاضرین در تالار کرد و گفت *بزرگی و افتخار ، به تیره و نژاد شخص نیست ، کسی بزرگ است که خودش سزاوار بزرگی باشد و بتواند آن را بدست بیاورد ، مرام و منش هر کسی ، از خود او آغاز می شود نه از پدر و نیاکانش* فردای اجرای مراسم ازدواج ، حسابرسان و آمارگیران از هر دو طرف ، روبروی هم قرار گرفتند ، حسابرسان ایرانی آمار دقیقی از ثروت دربار و وزراء و بزرگان هند تهیه کرده بودند همانطور که قبلا گفته شد از هنگامیکه پیمان متارکه جنگ در دشت کرنال بین نادر و محمد شاه بسته شد نادر در اندیشه گرفتن خسارات لشگر کشی خود به هند بود در همین رابطه حسابرسان ایران دارائی های خزانه هند و دیگر بزرگان و سران شمارش کرده و به نادر گزارش کرده بودند ، در روز تعیین شده ، فهرست دارائی ها و پیشکش های (هدایا ، بخوانید باج ها) راجاها و توانگران هند به شورای حسابداران داده شد و سهم هر کدام به شرح ذیل اعلام و بعنوان تاوان و خسارات جنگ به تملک ارتش و ملت ایران درآمد *یکم* - گوهرها (جواهرات قیمتی) و سنگ های پر بها و گرانقیمت متعلق به محمدشاه و خزانه سلطنتی به بهای ۹۳۷،۰۰۴،۰۰۰،۰۰۰ قران *دوم* تخت گوهر نشان طاووس ، زینت داده شده از زر و سیم (طلا و نقره) و جواهرات متعلقه به بهای تقریبی ۳۳۷،۴۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *سوم* سکه های زر ناب (طلای خالص ، ۲۴ عیار) و سیمین (نقره ای) خزانه پادشاهی هند به بهای ۳۵۳،۶۵۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *بخشی از وسایل کاخ پادشاهی هند مانند میزهای طلا و پرده های زَربَفت (از طلا بافته شده) ، صندلی های طلا و نقره به بهای ،۱۱۲،۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *پنجم*  ظروف زرین (طلائی) و سیمین (نقره ای) به ارزش ۱۸۷،۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *ششم* پارچه های زربفت و گرانبها به ارزش ۷۵،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *هفتم* ساز و برگ جنگی به  غنیمت گرفته شده ارتش هند شامل توپ ، تفنگ ، فشنگ ، تبر ، نیزه ، شمشیر ، تیر و کمان ، دشنه به ارزش ۳۷،۵۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *هشتم* پیشکش های محمدشاه به نادر به ارزش ۲۷۱،۵۹۵،۰۰۰،۰۰۰ قران *نهم* پیشکش های مهاراجه ها و اعیان و اشراف و استانداران هند به ارزش ۷۵۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *دهم* پیشکش های سرداران سپاه هند به ارزش ۱۵۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *یازدهم* پیشکشی از سوی مظفرخان از راجه های بزرگ هند به ارزش ۱۵۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *دوازدهم* پیشکشی نظام الملک (نخست وزیر محمدشاه) و قمرالدین وزیر (پدر سردار علی محمد خان ، سرکرده شورشیان هند که به فرمان نادر اعدام شد) به ارزش ۱۱۰،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *سیزدهم* پیشکشی بازماندگان سعادت خان فرمانده ارتش هند که بدست یکی از سربازان گارد ویژه نادر بنام حمزه کشته شد به ارزش ۱۱،۲۵۰،۰۰۰،۰۰۰ قران *چهاردهم* جمع کل پیشکشی های ذکر شده بالغ بر ۱،۱۱۱،۰۱۰،۰۰۰،۰۰۰ قران آبه دوکلوستره تاریخ نگار فرانسوی می نویسد ، بجز آنچه توسط حسابرسان ایران صورت برداری و برابر ارقام حیرت انگیز بالا ، از هندیان گرفته شد در دشت کرنال ، پس از تسلیم ارتش هند و درخواست متارکه جنگ از سوی نظام الملک ، محمدشاه بیست ارابه روپیه زرین (طلائی) و یکصد شتر روپیه سیمین (نقره) بعنوان پیش پرداخت متارکه و خسارت جنگ ، به ارتش ایران پرداخت کرده بود علاوه بر مبالغ بسیار گزاف بالا ، (بیش از حد ، هنگفت ، بسیار زیاد و مبالغه آمیز) که شرح آن رفت ، جواهرات نفیس و گرانبهای بسیاری نیز ، هنگام عروسی نصراله میرزا از سوی درباریان هند به رسم هدیه پرداخت شده بود جمسن فریزر تاریخ نگار انگلیسی می نویسد گذشته از ارقام حیرت انگیزی که نادر از هندیان دریافت کرد ، هنگام بازگشت به ایران ، دوهزار پیل و ده هزار شتر و عده زیادی غلام و کنیز و صنعتگر با خود به ایران آورد لارنس لاکهارت ، تاریخ نگار انگلیسی می گوید ارزش کل غنیمت هائی که نادر ، از زر و سیم و جواهرات و غیره با خود به ایران آورد برابر با سرمایه و ثروتی بود که دولت هند در طول سیصد سال (بطور دقیق ۳۴۸ سال) در خزانه پادشاهی ذخیره و اندوخته بود که نادر آن را یکجا تصاحب کرد و به ایران آورد