eitaa logo
دوستداران ولایت
1.1هزار دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
19.3هزار ویدیو
65 فایل
صرفا جهت روشنگری،جهاد تبیین،بصیرت وآگاهی از برنامه های دشمن جهت آمادگی وتوانایی کافی درمقابله بانقشه های دشمنان دوستان عزیز،تبلیغات ارسال لینک ضدنظام وغیراخلاقی ممنوع می‌باشد کپی آزاد به شرط صلوات برمحمدو آل محمد(ص) لینک کانال @doostdaranvelayat
مشاهده در ایتا
دانلود
نادر را در ابیورد رها میکنیم و به اصفهان می‌رویم ، شاه سلطان حسین پس از اینکه محاصره اصفهان طولانی شد و مردم نیز دیگر حتی علف و سگ و گربه ای نمانده بود که بخورند ، پسرش تهماسب میرزا را شبانه بهمراه ده نفر از افراد زبده و از جان گذشته از میان خیل سربازان افغان برای گرفتن کمک به قزوین فرستاد ، تهماسب میرزا پس از رسیدن به قزوین توانست سپاهی با سی هزار نفر نیرو فراهم کند ولی از بخت بد ، درست هنگامی که نیروها در حال ترک قزوین به سوی اصفهان بودند خبر رسید مقاومت اصفهان شکسته شده و افغانان وارد شهر شده بدون مقاومتی در مقابل آنان دیده شود شاه سلطان حسین وقتی اوضاع را این چنین دید پس از ورود محمود افغان به تالار قصر ، شخصا تاج پادشاهی ایران را از سر برداشته و با مهربانی تمام بر سر محمود افغان گذاشت ، محمود افغان هم در ظاهر شاه سلطان حسین را محترم شمرد و او را پدر خطاب کرده و در کنار خود نشاند سپاهیان افغان در شهر به گردش درآمده و ضمن  آزار و سرکوب مردم ، به غارت اموال مردم شهرنموده و بازار اصفهان را خالی کرده و بین خود تقسیم نمودند سپاه افغان که  زعفران را نمی شناختند بعنوان علف خشک برای افروختن آتش و گرم کردن دیگ های غذا استفاده می کردند محمود افغان نیز با سی هزارنیرو به سوی اصفهان میرفت سپاه هشت هزار نفره خود را به فرماندهی امان اله خان به مقابله با تهماسب میرزا فرستاد پس از نزدیک شدن افغان ها به قزوین ، شاه تهماسب درحالیکه چهار برابر محمود افغان نیرو داشت از مقابله با افغانها پرهیز کرد وبه تبریز رفت سپاه افغان بدون مقاومتی وارد قزوین شدند ، بیدرنگ به آزار مردم پرداختند ، بیست روز پس از شکست کاسه صبرمردم قزوین لبریز و با چوب و تبر و داس به افغانها تاختند و کشتاری از دو طرف آغاز شد با وجود نبرد سخت امان اله خان به سختی می جنگید و دفاع می کرد و افغانها از کشته مردم ، پشته می ساخت ولی بالعکس ، بر دلیری و انتقامجوئی مردم شهر افزوده می شد تا اینکه کار بجائی رسید که از هشت هزار سپاهی افغان فقط هزار تن ، سرباز خسته و زخمی و لنگ و کور ، با امان اله خان که اینک در این غوغا زخم های کاری برداشته بود سراسیمه فرار را بر قرار ترجیح داده و از آن مهلکه هولناک به سوی اصفهان گریختند تهماسب میرزا که اینک شاه تهماسب دوم نامیده می شد به سرعت برای پطر کبیر امپراطور روس ، برای بیرون کردن افغانها نامه ای نوشت ودرخواست کمک کرد ، پطر کبیر فرستاده شاه تهماسب را گرامی داشت و به او قول یاری داد سپاه روس  بجای یاری شاه ایران بندر هشتر خان و قفقاز و گرجسنان و شهر دربند مرکز داغستان را تصرف کردند و سپس بسوی جنوب تاختند شاه تهماسب همزمان با ارسال نامه و درخواست کمک از روس ها ، نامه‌ دیگری هم برای عثمانی فرستاد ، سلطان عثمانی نیز فرستاده تهماسب دوم را احترام کرد و قول همکاری داد و سپس سپاهش را با سی هزار نیرو در ظاهر برای تصرف ایران ، به آذربایجان و کرمانشاه فرستاد ، نیروهای روس و ترک در شمال رود ارس به هم رسیدند و مانند گرگ های مرداری خوار باهم جنگند سفیر فرانسه در استانبول بعنوان میانجی با نمایندگان روس و عثمانی گفتگوکرد و دو طرف توافق کردند هر یک نواحی مختلف از ایران را تقسیم کنند نهایتا سفیر فرانسه با سخاوتمتدی ، اردبیل ، تنکابن و شمال ایران و گرجستان و شمال آذربایحان و ارمنستان و همدان را به روس ها بخشید و تبریز و ارومیه ، کردستان و کرمانشاه و لرستان و ایلام و اهواز نیز به عثمانی (ترکیه امروزی) پس از ورود سپاه عثمانی به تبریز برای مردم شهر پیام دادند که ما هم زبان و هم تیره ایم مبخواهیم با هم یک ملت باشیم ، اما تبریزیان پاسخ دادند هرگز به بیگانه ای اجازه ورود به شهر را نمی دهیم ، تبادل پیام چند بار تکرار شد تا اینکه فرمانده ترک قسم خورد شهر تبریز را با خون رنگین میکند ، جنگ خونینی درگرفت ، مردم دلاورانه جنگیدندو نیروهای عثمانی با خفت تمام در بیرون از شهر زمین گیر شدند مردم همدان نیز ، همین کار را با روس ها کردند و با دست خالی به سربازان روس درسی فراموش نشدنی دادند و بسیاری را کشتند ، پس از آمدن نیروهای کمکی ، روس ها وحشیانه به جان مردم افتاده و بسیاری از مردم و دلاوران شهر ، به خون غلطیدند در این اوضاع ،ازبک‌ ها که موقعیت را مناسب می دیدند با پانزده هزار نیرو از شمال خراسان به طمع تسخیر مشهد به ایران هجوم آوردند آنها پس از تصرف مناطق اطراف ابیورد  تصمیم گرفتند ابیورد را نیز تصرف و ضمیمه خاک خود کنند ازبکان هر روستا و آبادی را که تصرف می کردند برای اینکه از پشت سر ، خیالشان راحت باشد خانه ها راسوزانده و چاهها را با گچ و ساروج پر میکردند و این گونه نادر با سه هزار سربازدربوته آزمایشی سخت قرار گرفت
هدایت شده از دوستداران ولایت
نادر را در ابیورد رها میکنیم و به اصفهان می‌رویم ، شاه سلطان حسین پس از اینکه محاصره اصفهان طولانی شد و مردم نیز دیگر حتی علف و سگ و گربه ای نمانده بود که بخورند ، پسرش تهماسب میرزا را شبانه بهمراه ده نفر از افراد زبده و از جان گذشته از میان خیل سربازان افغان برای گرفتن کمک به قزوین فرستاد ، تهماسب میرزا پس از رسیدن به قزوین توانست سپاهی با سی هزار نفر نیرو فراهم کند ولی از بخت بد ، درست هنگامی که نیروها در حال ترک قزوین به سوی اصفهان بودند خبر رسید مقاومت اصفهان شکسته شده و افغانان وارد شهر شده بدون مقاومتی در مقابل آنان دیده شود شاه سلطان حسین وقتی اوضاع را این چنین دید پس از ورود محمود افغان به تالار قصر ، شخصا تاج پادشاهی ایران را از سر برداشته و با مهربانی تمام بر سر محمود افغان گذاشت ، محمود افغان هم در ظاهر شاه سلطان حسین را محترم شمرد و او را پدر خطاب کرده و در کنار خود نشاند سپاهیان افغان در شهر به گردش درآمده و ضمن  آزار و سرکوب مردم ، به غارت اموال مردم شهرنموده و بازار اصفهان را خالی کرده و بین خود تقسیم نمودند سپاه افغان که  زعفران را نمی شناختند بعنوان علف خشک برای افروختن آتش و گرم کردن دیگ های غذا استفاده می کردند محمود افغان نیز با سی هزارنیرو به سوی اصفهان میرفت سپاه هشت هزار نفره خود را به فرماندهی امان اله خان به مقابله با تهماسب میرزا فرستاد پس از نزدیک شدن افغان ها به قزوین ، شاه تهماسب درحالیکه چهار برابر محمود افغان نیرو داشت از مقابله با افغانها پرهیز کرد وبه تبریز رفت سپاه افغان بدون مقاومتی وارد قزوین شدند ، بیدرنگ به آزار مردم پرداختند ، بیست روز پس از شکست کاسه صبرمردم قزوین لبریز و با چوب و تبر و داس به افغانها تاختند و کشتاری از دو طرف آغاز شد با وجود نبرد سخت امان اله خان به سختی می جنگید و دفاع می کرد و افغانها از کشته مردم ، پشته می ساخت ولی بالعکس ، بر دلیری و انتقامجوئی مردم شهر افزوده می شد تا اینکه کار بجائی رسید که از هشت هزار سپاهی افغان فقط هزار تن ، سرباز خسته و زخمی و لنگ و کور ، با امان اله خان که اینک در این غوغا زخم های کاری برداشته بود سراسیمه فرار را بر قرار ترجیح داده و از آن مهلکه هولناک به سوی اصفهان گریختند تهماسب میرزا که اینک شاه تهماسب دوم نامیده می شد به سرعت برای پطر کبیر امپراطور روس ، برای بیرون کردن افغانها نامه ای نوشت ودرخواست کمک کرد ، پطر کبیر فرستاده شاه تهماسب را گرامی داشت و به او قول یاری داد سپاه روس  بجای یاری شاه ایران بندر هشتر خان و قفقاز و گرجسنان و شهر دربند مرکز داغستان را تصرف کردند و سپس بسوی جنوب تاختند شاه تهماسب همزمان با ارسال نامه و درخواست کمک از روس ها ، نامه‌ دیگری هم برای عثمانی فرستاد ، سلطان عثمانی نیز فرستاده تهماسب دوم را احترام کرد و قول همکاری داد و سپس سپاهش را با سی هزار نیرو در ظاهر برای تصرف ایران ، به آذربایجان و کرمانشاه فرستاد ، نیروهای روس و ترک در شمال رود ارس به هم رسیدند و مانند گرگ های مرداری خوار باهم جنگند سفیر فرانسه در استانبول بعنوان میانجی با نمایندگان روس و عثمانی گفتگوکرد و دو طرف توافق کردند هر یک نواحی مختلف از ایران را تقسیم کنند نهایتا سفیر فرانسه با سخاوتمتدی ، اردبیل ، تنکابن و شمال ایران و گرجستان و شمال آذربایحان و ارمنستان و همدان را به روس ها بخشید و تبریز و ارومیه ، کردستان و کرمانشاه و لرستان و ایلام و اهواز نیز به عثمانی (ترکیه امروزی) پس از ورود سپاه عثمانی به تبریز برای مردم شهر پیام دادند که ما هم زبان و هم تیره ایم مبخواهیم با هم یک ملت باشیم ، اما تبریزیان پاسخ دادند هرگز به بیگانه ای اجازه ورود به شهر را نمی دهیم ، تبادل پیام چند بار تکرار شد تا اینکه فرمانده ترک قسم خورد شهر تبریز را با خون رنگین میکند ، جنگ خونینی درگرفت ، مردم دلاورانه جنگیدندو نیروهای عثمانی با خفت تمام در بیرون از شهر زمین گیر شدند مردم همدان نیز ، همین کار را با روس ها کردند و با دست خالی به سربازان روس درسی فراموش نشدنی دادند و بسیاری را کشتند ، پس از آمدن نیروهای کمکی ، روس ها وحشیانه به جان مردم افتاده و بسیاری از مردم و دلاوران شهر ، به خون غلطیدند در این اوضاع ،ازبک‌ ها که موقعیت را مناسب می دیدند با پانزده هزار نیرو از شمال خراسان به طمع تسخیر مشهد به ایران هجوم آوردند آنها پس از تصرف مناطق اطراف ابیورد  تصمیم گرفتند ابیورد را نیز تصرف و ضمیمه خاک خود کنند ازبکان هر روستا و آبادی را که تصرف می کردند برای اینکه از پشت سر ، خیالشان راحت باشد خانه ها راسوزانده و چاهها را با گچ و ساروج پر میکردند و این گونه نادر با سه هزار سربازدربوته آزمایشی سخت قرار گرفت @doostdaranvelayat https://eitaa.com/doostdaranvelayat