#زندگینامهنادرشاه_افشار⚔
#پسر_شمشیر_فرزند_درگز
#قسمتسیودوم
پس از حمله محمود افغان و ضعف دولت مرکزی و پاره پاره شدن ایران ، شیخ نشینان جزایر جنوب ایران به رهبری شخصی بنام شیخ جبار از این مسئله سوء استفاده کرده و با توافق پنهان با هلندی ها و انگلیسی ها که دارای نیروی دریائی مجهزی بودند با حمله به بحرین و دیگر جزایر ایرانی خلیج فارس ، آنها را به تصرف خود درآورده بود
شیخ جبار فردی عیاش و سنگدل بود و در حملات خود عده زیادی را به قتل رسانده بود ، وی دارای حرمسرای گسترده ای بود که نیمی از آنان را ، زنان و دختران ایرانی که خانواده آنها در جنگ با نیروهای وی کشته شده بودند تشکیل می دادند ، شیخ جبار از دادن مالیات به دولت ضعیف مرکزی ایران نیز خودداری می کرد
نادر از نداشتن نیروی دریایی و جولان هلندی ها و انگلیسی ها در آبهای سرزمینی ایران ، همیشه در رنج بود به همین خاطر مدتی که در شوشتر بود یکی از سرداران خود را بنام لطیف خان را مامور کرد به هر قیمتی که شده یک فروند کشتی بزرگ نظامی از هلندی ها بخرد ، هلندی ها ابتدا به تحریک انگلیسی ها از فروش کشتی جنگی به لطیف خان خودداری کردند ولی وقتی لطیف خان سه برابر قیمت کشتی را که بالغ بر پنج هزار تومان ، که در آن زمان مبلغ بسیار قابل توجهی بود به آنان پیشنهاد کرد ، قبول کردند و ایران دارای یک کشتی بزرگ جنگی شد
لطیف خان سپس به سراغ انگلیسی ها رفت و پیشنهاد خرید یک کشتی تجارتی را به آنان داد ، انگلیسی ها از فروش کشتی خودداری کردند ولی وقتی با تهدید شدیداللحن لطیف خان مبنی بر جلوگیری از بازرگانی آنان در سواحل خلیج فارس مواجه شدند بناجار قبول کردند و یک کشتی بزرگ تجاری خود را به پنج برابر قیمت روز آن ، به ایران فروختند ، بدین ترتیب زیر بنای نیروی دریائی ایران ، هر چند محدود به همت نادر پایه ریزی شد ، نادر به استاندار مازندران نیز دستور داد با ارسال چوب ها و الوارهای بزرگ جنگلی به سواحل خلیج فارس ، کشتی های جدید و بزرگ ، با کپی برداری از کشتی های خریداری شده ساخته شود
🔺خرید کشتی ها در نهایت پنهانکاری انجام شد و سربازان لطیف خان با بارگیری تجهیزات جنگی و سوار شدن بر کشتی های خریداری شده به سوی بحرین حرکت کردند ، جاسوسان ایرانی به لطیف خان خبر دادند که شیخ جبار با تعدادی از سرداران خود برای انجام مناسک حج به مکه رفته ، لطیف خان فرصت را غنیمت شمرد و با وانمود کردن اینکه کشتی ها تجاری بوده و قصد بازرگانی دارند بسوی بحرین حرکت کرد
🔺در آنسوی خلیج فارس ، نگهبانان دژ بحرین که مسلط بر خلیج فارس بود از نیت لطیف خان آگاهی یافته و آماده دفاع شدند ، بدستور لطیف خان زبده ترین و جابک ترین سپاهیان ایرانی گروه گروه ، خود را با قایق به خشکی رساندند و سریعا شروع به ایجاد سنگرهای دفاعی کردند
نیروهای شیخ جبار چندین بار به سربازان پیاده شده در خشکی حمله کردند ولی هر بار خود را با افرادی از جان گذشته و دلاور روبرو می دیدند و با تلفات کم و زیاد عقب می نشستند ، سردار لطیف خان که از دور متوجه شد جای پای استواری توسط شیرمردان ایران در خشکی ایجاد شده ، با قایق های بزرگ توپخانه ایران را به خشکی منتقل و سپس بیدرنگ به توپخانه دستور شلیک به دژ بحرین را صادر کرد
دژ بحرین از خشکی و دریا توسط توپخانه گلوله باران شد ، از بالای دژ نیز با شدت تمام بسوی سربازان حاضر در سنگرها شلیک می شد و دو طرف زیر باران گلوله های توپخانه ، روزگار سختی را سپری می کردند ، در اینحال لطیف خان شخصا بهمراه سربازان خود پای بر خشکی نهاد و در جلسه ای که با فرماندهان خود گذاشت رو به آنان گفت ، آذوقه ما محدود به کمتر از یکماه است و ماندن ما در پشت دیواره های دژ ، قطعا شکست ننگینی را برایمان به ارمغان خواهد آورد ، و چنانچه در این جنگ شکست بخوریم مرگ برایمان بهتر است تا اینکه با سرافکندگی به حضور نادر برسیم ، من شخصا طاقت چنین کاری را ندارم و مرگ را ترجیح می دهم ، فرماندهان حاضر در جلسه عینا صحبت های لطیف خان را تائید کردند و قرار گذاشتند فردا یا پیروز میدان باشند یا تا آخرین نفر ، زهر تلخ مرگ را به متفقا با هم بنوشند
از آن طرف فرمانده دژ بحرین که از کمبود آذوقه ایرانیان آگاه بود تصمیم گرفت از درون دژ به مقاومت خود ادامه دهد تا با بازگشت شیخ جبار و اعزام نیروهای کمکی به سپاهیان ایران بتازد و آنان را با شکست راهی میهن خود کند
فردای آن روز بدستور لطیف خان ، غرش توپخانه ایران از دریا و خشکی آغاز شد ، حجم آتش بقدری زیاد بود که در نهایت شکاف کوچک چند متری در دیواره دژ ایجاد شد ، لطیف خان بلافاصله عده ای از آزموده ترین افراد خود را به محل شکاف فرستاد ولی در آن سوی دژ ، نیروهای شیخ جبار به سختی دفاع می کردند و اجازه ورود به نیروهای ایرانی نمی دادند ، ایرانیان از پائین و بالای دژ .....
# دوستداران _ولايت