#زندگینامهنادرشاه_افشار⚔
#پسر_شمشیر_فرزند_درگز
#قسمتسیوهفتم
نادر قبل از فتح کامل قندهار ، یکی از سرداران خود بنام علیمراد خان را به هندوستان فرستاد یکی از ماموریت های علیمرادخان این بود که محمد شاه گورکانی را از تاجگذاری نادر مطلع سازد (محمد شاه گورکانی از نوادگان تیمور لنگ و از قوم تاتار بود که دویست سال پس از چنگیز مغول به ایران حمله کرد و ویرانی و خرابی زیادی ببار آورد از کشته پشته ساخت و میلیونها نفر را کشت و از سر مردم ، از زن و مرد و کودک در شهرهای مختلف ایران ، دهها و صدها مناره بلند ساخت و چشمهای زیادی را از حدقه بیرون آورد تیمور به گفته خودش ، هنگامی که جهش خون از رگ های بریده گردن قربانیان را می دید نشاط و لذت زائدالوصفی به وی دست می داد)
دومین وظیفه علیمراد خان این بود که دولت هندوستان با افزایش مرزبانان مرزهای خود را تقویت نماید تا از عبور افغانها و دیگر سرکشان و اشرار بداخل مرزهای شرقی ایران جلوگیری و در صورت هر گونه شرارت آنها را دستگیر و تحویل دولت ایران نماید (در آن زمان پاکستان و بنگلادش و سریلانکا جزء خاک هندوستان بود)
در خواست سوم علیمراد خان ، دستگیری و استرداد هشتصد نفر از سران لشگر اشرف افغان که پس از شکست اشرف از نادر به خاک هندوستان پناهنده شده بودند بود نادر به علیمراد خان دستور داده بود حداکثر ظرف چهل روز پاسخ نامه خود را از محمد شاه گورکانی دریافت و به قندهار بازگردد
محمد شاه گورکانی بیش از چهل روز علیمراد خان را در دهلی معطل کرد و پاسخ نادر را به روزهای بعد موکول می کردنادر سفیر دیگری بنام محمدعلی خان آغاسی را به دهلی فرستاد و بر درخواست خود پافشاری کرد
اطرافیان و مشاوران محمد شاه گورکانی به وی توصیه می کردند از دادن پاسخ به نادر تا تعیین تکلیف شهر قندهار به تعویق بیندازد (هنگام اعزام علیمراد خان و محمدعلی خان آغاسی به هندوستان هنوز قندهار به تصرف نادر در نیامده بود) معطلی نمایندگان نادر به مدت سه ماه به طول انجامید و هر دو نفر بدون اینکه پاسخ روشنی از دربار هند گرفته باشند به دژ قندهار که هنوز مقاومت می کرد به نزد نادر آمدند
نادر از علیمراد خان پیرامون اوضاع هند پرسید ، علیمراد خان گفت تا زمانی که نتوانیم شهر قندهار را تصرف کنیم پاسخ روشنی هم دریافت نخواهیم کرد ضمنا ثروتی بیکران در دربار هند دیدم که همانند افسانه های هزار و یکشب بود در آنجا هر شب میهمانی های بزرگ برگزار می شود همه ظروف غذا خوری و آبخوری ها از طلای ناب (۲۴ عیار) ساخته شده در درون باغ دو تندیس (مجسمه) به اندازه طبیعی دو فیل ساخته شده که تماما از زر (طلا) ناب است ، همه حاضرین منجمله خدمتکاران و کنیزان با گردنبند ها و کمربندهای زرین و روسری های سکه دوزی شده سرگرم کار و جشن و پایکوبی اند ، حتی سراسر ستونهای قصر محمد شاه ، با روکش های ضخیم زر ناب پوشیده شده ، بهای انگشتر هر کدام از میهمانان و رجال سیاسی کشور برابر با مالیات سالانه یک شهر بزرگ ایران است بیشتر مردم هند هم در نعمت و ثروت غوطه ور هستند و محصولات کشاورزی آنان چشمگیر است
چهره نادر را غباری از غم و اندوه فرا گرفت و با تاسف به علیمراد خان گفت ملت ما چرا باید بر اثر جنگ های پی در پی و نا امنی های ناشی از شورش های داخلی در نهایت تنگدستی به سر بَرَد و در هند اینهمه ثروت نهفته باشد نادر علیمراد خان و همراهانش را مرخص کرد و دستور داد هیچکس به چادر وی نیاید در اینگونه مواقع که نادر اطراف خود را خالی می کرد همگان می دانستند که قصد دارد تصمیم مهمی بگیرد
خبر کشته شدن محمد خان ترکمن سفیر ایران در هند به نادر آباد رسید هیچکس جرات نمی کرد این خبر را به نادر بگوید زیرا نادر ، سرداران خود را بسیار دوست داشت و از میان آنان ،به چند نفر منجمله محمد خان ترکمن دلبستگی شدیدی داشت زیرا او به گواهی خود نادر در جنگاوری و رشادت همانند او بود و همتائی نداشت ، در این میان سرداران نادر یکی از مشاوران کهنسال نادر را که احترام زیادی نزد وی داشت راضی کردند که این خبر ناگوار را بگوش نادر برساند پیرمرد کهنسال پس از صغری و کبری چیدن زیاد در نهایت خبر کشته شدن محمد خان را به گوش نادر رسانید
سرداران نادر با فریادهای هراس انگیز نادر متوجه شدند مشاور پیر ماموریت خود را به نحو احسن به انجام رسانیده نادر از عمق جان فریاد می کشید و می گفت این مردک (محمد شاه گورکانی) خیال می کند من شاه سلطان حسین هستم چنان انتقام خون محمد خان را از این بدبخت خواهم گرفت که شرح آن تا ابد در تاریخ پابرجا بماند
درجلسه نادر با سرداران و مشاوران همگان نادر را از حمله به هند برحذر داشتند ولی نادر زیر بار نمیرفت تا نهایتا راضی شد نامه ای بدین شرح برای محمد شاه گورکانی بفرستد