eitaa logo
دوستی با خدا
30.6هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
102 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/BB7a.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸دستگیری حضرت زهرا سلام الله علیها شهید برونسی:(5)👇 🌺...ظریف پابه پام آمده بود.تازه متوجه او شدم. با نگاهش گفت: خیلی غیر طبیعی شدی سید، جریان چیه؟!😔واقعاً هم حال طبیعی نداشتم.همان جا نشستم. نگاه سید لبریز سوال شده بود. آهسته گفتم: بچه هارو بفرست دنبال کارها، خودت بیا تا ماجرا رو برات تعریف کنم. رفت و زود برگشت. هر طور بود، قضیه عملیات دیشب رابراش گفتم. حال اوهم غیرطبیعی شده بود. گاه گاهی، بلند وبا تعجب می گفت: الله اکبر! وقتی همه ماجرا را گفتم، ازش پرسیدم:👈 حالا نظرت چیه؟عبدالحسین چطوری این چیزها رو فهمیده؟گریه اش گرفت.😰 🌺...گفت: بااون عشق و اخلاصی که این مرد داره، باید بیشتر ازاینا ازش انتظار داشته باشیم؛اون قطعاً از عالم بالا دستور گرفته...😇 اگر سرّ آن دستوربرام فاش نشده بود، این قدر حساس نمی شدم،حالا ولی لحظه شماری می کردم که او را هرچه زودتر ببینم...😔 توراه برگشت به ظریف گفتم: من تا ته و توی این جریان رو در نیارم،آروم نمی شم.گفت: باهم میریم ازش می پرسیم. همین که رسیدیم پشت دژ خودمان، یک راست رفتم سراغش. تو سنگر فرماندهی گردان، تک و تنها نشسته بود وانگار انتظار مرا می کشید. از نتیجه کارپرسید.زود جوابی سرهم کردم و بهش گفتم. جلوش نشستم و مهلت حرف دیگری ندادم... 🌺...بی مقدمه پرسیدم: جریان دیشب چی بود؟طفره رفت.قرص ومحکم گفتم: تانگی، از جام تکون نمی خورم. 😳 می دانستم رو حساب سید بودنم هم که شده، روم را زمین نمی زند.اصرار من کار خودش را کرد.یک دفعه چشم هاش خیس اشک شد.😭 به ناله گفت: باشه، برات می گم... انگار دنیایی رابه من دادند. فکرمی کردم یکسره اسرار ازلی وابدی می خواهد برام فاش شود.حس عجیبی داشتم... ❤️ اللهم عجل لولیک الفرج 🌋 @doostibakhoda