🌀✨🌀✨🌀✨🌀✨🌀✨🌀
🦋داستان زیبای عبادت در پشت پنجره
نادر کنار پنجره ایستاده است.پنجره را تا آخر باز کرده و لبخند زنان حیاط را تماشا میکند.
مریم خانم حیاط را جارو میکند.آقا حامد هم کنار باغچه کفش هایش را وامی میزند.
نجمه کنار نادر می آید:سلام داداشی!چه خبر؟!
چند دقیقه است که جلوی پنجره ایستاده ای!چه کار میکنی؟
عبادت!
عبادت؟!مثل اینکه قبله آن طرف است ها!!
نماز نمیخوانم.دارم توی حیاطمان را تماشا میکنم!
نجمه با تعجب به حیاط نگاه میکند:تماشا کردن حیاط عبادت است؟!چه چیز ها!
نادر میگوید: تماشا کردن حیاط عبادت نیست.
اما نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادر عبادت است.
نجمه لبخند میزند:پس زودتر برویم توی حیاط.هم کمکشان کنیم و هم راحت تر عبادت کنیم!
#داستان
#پدر_و_مادر
@dordanee_ir