هـرروزوشبیڪسـلام...
السَّلَامُعَلَيْكُمْيَاأَهْلَبَيْتِ
الرَّحْمَةِوَالنُّبُوَّةِوَمَعْدِنَالْعِلْمِ
وَمَوْضِعَالرِّسَالَةِ..✋🏻💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سخن_استاد
امامزمانرابهشوخیگرفتیم!!!!
پیشنهاد دانلود ویژه🌸
حاج آقا عالی
#امام_زمان
@dokhtarane_hazrate_zahra
246 - آیا آن سران بنی اسرائیل را پس از موسی ندیدی آنگاه که به پیامبر خویش گفتند: برای ما امیری بگمار تا در راه خدا جهاد کنیم! گفت: آیا احتمال نمیدهید که اگر جهاد بر شما مقرر شد جهاد نکنید! گفتند: چگونه ممکن است که در راه خدا جهاد نکنیم در حالی که از دیارمان رانده شده و از فرزندان خود جدا افتادهایم امّا هنگامی که به جهاد دستور یافتند، جز اندکی از ایشان همه رویگردان شدند و خدا به ستمگران آگاه است
247 - و پیامبرشان به آنها گفت: همانا خدا طالوت را به امیری شما برگماشت گفتند: از کجا او بر ما حکومت داشته باشد، حال آن که ما برای این امر شایستهتریم و او از مال دنیا چیزی ندارد! گفت: خدا وی را بر شما برگزیده و او را در دانش و جسم فزونی داده است، و خدا فرمانروایی خویش را به هر که خواهد میدهد که خدا وسعت بخش داناست
#شهید
"چشمیکه به نگاه حرام عادت کنه خیلی چیزها رو از دست میده.
چشمگنهکارلایقشهادتنمیشہ!..."
#شهید_ذوالفقاری
شادیارواحمطهرشهداصلوات🌹
@dokhtarane_hazrate_zahra
خجـٰالتمیڪشم
اسممراگذاشتـہام:منتظـر"
امـّازمـٰانےڪہدفـترانتظارمرا
ورقمیزنـد،مےبیند...
فضـٰاےمجـٰازےرا
بیشتـرازامـٰامممیشنـٰاســم..!'
@dokhtarane_hazrate_zahra
202030_1169509244.mp3
5.05M
#شيطان_شناسی 13
✍مراقب باشیم؛
🔻حسادت...
🔻و تمایل به تجسس در امور دیگران
دو دستگیره بزرگ شیطان، در وجود ماست😱
چگونه آنها را از وجودمان پاک کنیم؟
@ostad_shojae
#تلنگر
هرکاریمیتونیبکنکہگناهنکنی🌱
وقتاییکہموقعیتِگناهپیشمیاد
دقیقاقافلہڪربلاۍحُسینزمان
روبروتویہدرهعمیقخطرناڪ
پشتِسرت !
اگہبہگناهبلہبگی❝
بہهَلمَنمعینِمهدۍفاطمہ
نہگفتی !💔
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منسرمگرمِگناهاستسرمدادبزن
سینہاتسختتنگاستفریادبزن😔
@dokhtarane_hazrate_zahra
_ #اندکیتفکر📮🌿 _
🍃میدونیدآدماچرا ریا میکنن؟'🔍'..
چونازمتن لذت نَبُردنمیخوان
ازحاشیه ها لذتبِبَرن'🕳'..
🍂ازخودِقرآن📖خواندنلذتببرید
نهازتشویقمردمکه'📡'..
داریخوبقرآنمیخونی'📓'..
☘ازخودِنمازخوندن لذتببرید'🔭'..
نه ازتعریفدیگران!'🎥'..
#استادپناهیان
@dokhtarane_hazrate_zahra
اگر تا امشب بشیم 555 برای 5 نفر پرداخت داریم😌♥️
@Montazeran_zohoorrr
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💞#رمان_عارفانه💞
شهید احمدعلی نیری
#قسمت_پنجاهویکم
راوی: خانواده و دوستان شهید
#سپاه_پاسداران
اواخر سال ۱۳۶۱بود.احمد در مدرسه مروی مشغول به تحصیل در رشته ی ریاضی بود.یک روز از مدرسه تماس گرفتند و گفتند :احمد چند روز است به مدرسه نیامده!؟آن شب ،بعد از نماز که به خانه آمد با سؤالات متعدد ما مواجه شد:احمد،چرا مدرسه نمیروی؟احمد این چند روز کجا بودی؟
او هم خیلی قاطع و با صراحت پاسخ داد:من دنبال علم هستم،اما مدرسه دیگر نمی تواند نیاز من را برطرف کند.تا حالا مدرسه برای من خوب بود اما الان آنجا برای من چیزی ندارد
من چند روز است که در کنارطلبه ها از جلسات و کلاس های حاج آقا حق شناس استفاده میکنم
بدین ترتیب احمد دوران تحصیل را در دبیرستان رها کرد و به جمیع شاگردان امام صادق (ع) و طلاب علوم دینی پیوست
احمد آقا طی دورانی که رشته ی ریاضی را در دبیرستان می خواند نیز در کنار درس مشغول مطالعه ی کتب حوزوی بود،اما حالا تمام وقت مطالعه خود را به این امر اختصاص داده.
او طلبه ی رسمی،به طوری که همه ی کتاب های رسمی حوزه را بخواند ،نبود،بلکه در محضر استاد بزرگوارش شاگردی می کرد
برای همین آیت الله حق شناس و دیگر بزرگان حوزه ی علمیه ی امین الدوله کتاب های مختلفی را به او معرفی می کرد تا بخواند.
او سیر مطالعاتی خاصی داشت.در کنار آن بارها دیده بودم که کتابهای علمی میخواند.
هیچوقت او را بیکار نمی دیدیم، برای وقت خودش برنامه داشت.
مقدار معینی استراحت می کرد.
بعداز آن مطالعه و کارهای مسجد و رسیدگی به کارهای فرهنگی و پذیرش بسیج و...
چند بار در همان سنین شانزده سالگی تصمیم به حضور در جبهه گرفت، اما به دلیل اینکه یکی از برادرانش شهید شده بود و.... موافقت نشد.
تا اینکه سال ۱۳۶۲تصمیم خود را گرفت، برای کمک به اهداف انقلاب و اینکه بتواند حداقل کاری انجام داده باشد وارد سپاه پاسداران شد.
احمداقا بلافاصله جذب واحد سیاسی وابسته به دفتر نمایندگی ولی فقیه در سپاه شد.
به یاد دارم که می گفت: ما در مجموعهای قرار داریم که زیر نظر آیتالله محلاتی است و از ایشان هم تعریف می کرد.احمد آقا در دفتر آقای محمدی عراقی مشغول فعالیت شد
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
ادامهدارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💞#رمان_عارفانه💞 شهید احمدعلی نیری #قسمت_پنجاهویکم راوی: خانواده و دوستان شهید #
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💞#رمان_عارفانه💞
شهید احمدعلی نیری
#قسمت_پنجاهودوم
#ادامه_قسمت_قبل
شنیده بودم در واحد سیاسی سپاه مشغول فعالیت است.
شماره تلفن محل کار ایشان را داشتم، تماس گرفتم و شروع کردم سر به سر احمدآقا گذاشتن..
وقتی فهمید که من هستم خندید و گفت: اینجا وقت من در اختیار سپاه است.
اگر کاری داشتی شب توی مسجد صحبت می کنیم.
شب هم توی مسجد به سراغ احمداقا رفتم، می دانستم نیروهای واحد سیاسی اطلاعات مهمی در اختیار دارند.
گفتم: احمداقا چند تا از خبرهای دست اول را به من بگو!
نگاهی به من کرد و برای اینکه دل من را نرنجاند چند خبر مهم همان روز که همهی مردم از اخبار شنیده بودند بیان کرد!
احمداقا دوسال در واحد سیاسی سپاه حضور داشت، در این مدت به او اجازهی حضور در جبهه را نمی دادند.
تا اینکه توانست موافقت مسئولان را برای حضور در جبهه بگیرد و به صورت بسیجی راهی شد.
موتور احمد آقا کاملا در اختیار کارهای مسجد بود.از عدسی گرفتن برای دعای ندبه مسجد تا...
یک روز به همراه احمدآقا به دنبال یکی از کارهای مسجد رفتیم.باید سریع بر میگشتیم.برای همین سرعت موتور را کمی زیاد کرد.
خب خیابان هم خلوت بود.موتور تریل ۲۵۰هم کمی شتاب بگیرد دیگر کنترلش سخت است
با سرعت از خیابان در حال عبور بودیم.یک دفعه خودرویی که در سمت چپ ما قرار داشت بدون توجه به ما به سمت راست چرخید!
درسمت راست ما هم یک خودروی دیگر در حال حرکت بود .زاویه ی عبور ما کاملا بسته شد
من یک لحظه گفتم تمام شد .الان تصادف میکنیم.از ترس چشمم را بستم و منتظر حادثه بودم !
لحظاتی بعد چشمم را باز کردم دیدم احمد آقا به حرکت خود ادامه میدهد!!!
من حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم که سالم از صحنه عبور کرده باشیم.
با رنگ پریده و بدن لرزان گفتم چی شد ما زنده ایم!!؟؟
احمدآقا گفت :خدا را شکر
بعد ها وقتی درباره ی آن لحظه صحبت کردم به من گفت :
خدا ما را عبور داد. ما باید آنجا تصادف میکردیم اما فقط خدا بود که ما را نجات داد.من در آخرین لحظه کنترل موتور را از دست دادم و فقط گفتم :«خدا»
بعد دیدم که از میان دو خودرو به راحتی عبور کردیم!
🌹هدیه به روح پاکش صلوات🌹
ادامـــــه دارد...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
249 - پس همین که طالوت با سپاهیان به راه افتاد گفت: خدا شما را به نهر آبی امتحان میکند، پس هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که از آن نخورد از من است، مگر کسی که به اندازهی کف دستی بیاشامد ولی همه از آن نوشیدند جز شمار اندکی از ایشان و زمانی که او و مؤمنان همراهش از نهر گذشتند، [نافرمانان] گفتند: امروز ما را یارای [مقابله با] جالوت و سپاه او نیست امّا آنها که میدانستند خدا را ملاقات خواهند کرد گفتند: چه بسا گروهی اندک به خواست خدا بر گروهی بسیار، غلبه یافتند و خدا با صابران است