75 - و چرا در راه خدا و [نجات] مردان و زنان و کودکانی که زبون شمرده شدهاند نمیجنگید! همانان که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده
76 - آنها که ایمان آوردند در راه خدا پیکار میکنند و آنها که کافر شدند در راه طاغوت میجنگند پس با یاران شیطان بجنگید که قطعا نیرنگ شیطان سست و ضعیف است
دوره های آموزشی کاملا رایگان
~💜
#شهید
🔸شهیده زینب کمایی:
خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهرهمان افتد و در این هنگامه جنگ حسین را تنها گذاریم. اینها از یزدید بدترند و جایگاهشان اسفل السافلین است و بس ... «ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک» چه یافت آن کسی که تو را گم کرد و چه گم کرد آن کس که تو را یافت.
#شهیده_زینب_کمایی
@dokhtarane_hazrate_zahra
بہقولشیخرجبعلۍخیاط:
امـٰامزمانعلیہالسلـٰام
دنبـٰالرفیقمیگردھ((:
خوبشو؛خودشمیادوپیداتمیڪنہ!
@dokhtarane_hazrate_zahra
#پروفایل
اۍڪسۍڪـہگرههرسختۍبـہ
دستتوگشودهمیشود . .☁️^^
•. ⇲
@dokhtarane_hazrate_zahra
"👀💙"
ابوبصیر نقل کرده است: روزی به امام کاظم عرض کردم که امام زمان را چگونه می توان شناخت؟ امام فرمود: امام زمان را به چند چیز می توان شناخت. یکی از آنها سخن گفتن امام به هر زبانی است. در حال صحبت بودیم که مردی از جانب خراسان آمد و پس از سلام شروع به صحبت کردن به زبان عربی کرد. و حضرت پاسخ او را به زبان خراسانی داد. مرد خراسانی گفت به خدا سوگند من به این جهت با شما به زبان عربی صحبت کردم که تصور می کردم شما زبان خراسانی نمی دانید. اکنون می بینم که شما فصیح تر از من به زبان خراسانی صحبت می کنید. حضرت فرمود: اگر من این زبان را بهتر از تو ندانم پس فضیلت و علم من بر تو چگونه است و چگونه مستحق خلافت و امامت هستم؟ سپس امام فرمود: کلام و زبان هیچ قبیله ای بر ما پوشیده نیست
💙¦⇜#حکایت
~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
『🌿🖇𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪』
انسان شناسی ۶۲.mp3
11.85M
#انسان_شناسی ۶۲
#استاد_شجاعی
💥یه جای کار ایراد داره!
اگر اینجوری پیش بری، قطعاً یه جایی ارزشها و اعتقادات انسانیات رو از دست میدی!
ولی اگر همین یه خرابی رو، تعمیر کنی، با سطح تلاش کمتر، به رشد سریعتر و بالاتری میرسی!
@Ostad_Shojae
#تلنگر💔
اونجاییڪه
موقعخوندندعاوقرآنهیورقمیزنیم
ڪهببینیمچقدرموندهبهتهش...!
یعنے
یهجاییازایمانمونمیلنگه...!💔
#الّلهُـمَّ_عَجِّـلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَـرَجْ
🕊@dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آمریکای_زیبا 🇺🇸
🚨اینجا باشگاه تیراندازی، پادگان نظامی یا حتی یک میدان جنگ نیست...🙂☝️
اینجا یک منطقه اعیون نشین در ایالت فلوریدای آمریکاست...
قابل توجه اونایی که میگن آمریکا بهترین کشور برای زندگیه و در ایران ما داریم تباه میشیم...😄❌❌
#افشای_حقوق_بشر_آمریکایی 😏
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت15 #دبیرستان_شریعتی ، #مسجد_امام ✨شهیدمحمدحسینیوس
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛
#پارت16
✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی✨
نمیخواهی سراغی از این بچه بگیری؟» گفت:« محمدحسین بچه نیست هر جا رفته باشد حالا دیگر پیدایش میشود. بیخود و بی جهت به دلت بد راه نده.» ساعت ۳ یا ۴ بعد از ظهر بود که محمد حسین با سر و وضعی به هم ریخته وارد خانه شد. من و پدرش شروع کردیم به سوال پرسیدن،او از جواب دادن طفره می رفت. برادرش به محض اینکه صدای محمد حسین را شنید از زیرزمین بیرون پرید.
مطمئن شدیم که باید اتفاق افتاده باشد.
شدیداً پاپی اش شدیم و علت تاخیرش، آن هم با این سر و وضع به هم ریخته را جویا شدیم. از سویی صبح وقتی از خانه بیرون رفت، کاپشن تنش بود، الان که برگشته بود، بدون کاپشن بود. او که تا به حال هیچ دروغی به زبان نیاورده بود، نشست، ماجرای تجمع و مسجد جامع را چنین تعریف کرد: از همان ساعات اولیه صبح اکیپهای شهربانی در جایجای شهر و اطراف مسجد مستقر بودند. من و دوستانم احساس کردیم اتفاقی درحال وقوع است. دنبال راهی بودیم که اگر اتفاقی بیفتد، غافلگیر نشویم. این بود که پیشنهاد کردم راههای خروجی و مسیرهای فرار را شناسایی کنیم. بچه ها پذیرفتند و موقعیت مسجد به دست ما آمد. تمام مغازه ها تعطیل شده بود و ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه، سخنران در حال سخنرانی بود که یک عده از اراذل و اوباش با در دست داشتن چوب و میله آهنی وارد خیابان های اطراف مسجد شدن و فریاد می زدند:« جاوید شاه! جاوید شاه! نزدیک
ادامه دارد ....
🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
دوره های آموزشی کاملا رایگان
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛 #پارت16 ✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی✨ نمیخواهی سراغی از ای
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
💛#رمان_حسین_پسر_غلامحسین💛
#پارت17
✨شهیدمحمدحسینیوسفالهی✨
مسجد که رسیدند موتور ها و دوچرخه ها را به آتش کشیدند.
با دیدن شعله های آتش راه های ورود و خروج مسجد توسط انقلابیون بسته شد. مردم به داخل شبستان هجوم آوردند.
عده ای که موتور و دوچرخه هایشان بیرون بود به طرف مهاجمان رفتند که با مقاومت پلیس مواجه شدند.
وقتی مهاجمان با درهای بسته روبرو شدند، از در و دیوار مسجد بالا رفتند و خود را به صحن مسجد رساندند. لوله اسلحه شان را به طرف مردم گرفتند و شلیک میکردند تا در دلشان رعب و وحشت ایجاد کنند. با پرتاب مواد دودزا و گازهای اشک آور، مردم را مورد آزار و اذیت قرار دادند. غوغایی برپا شده بود بابا!
آتش و دود همه جا را فرا گرفته بود، صدای شلیک تفنگ ها، فریاد کودکان، زنان و مجروحان در هم پیچیده بود. بچه ها همه متفرق شدند؛ به طوری که دیگر از احوال برادرم هم خبری نداشتم. راههای خروجی شبستان را باز کردیم و مردم را بیرون فرستادیم. درهای شبستان که باز شد مردم سراسیمه هجوم آوردند. هرکس از در بیرون میرفت، کتک مفصلی از نیروهای رژیم و افراد چماق به دست می خورد. در گوشه ای از شبستان و صحن، نیروهای مهاجم آتش روشن کرده بودند و مفاتیح و قرآن ها را درون آتش می ریختند، فریاد اعتراض مردم و انقلابیون بلند شد، اما به گوش جانیان نمی رسید و هیچکس چاره ای نداشت، جز تماشا و تاثر. با دست خالی مقاومت فایده ای نداشت، بیشتر بچه ها صحنه را ترک کردند و به خانه هایشان برگشتند. من همان جا ماندم تا به مجروحان کمکی کرده باشم. از
ادامه دارد ....
🌻هدیه به روح پاکش صلوات🌻
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
80 - هر که پیامبر را اطاعت کند در حقیقت خدا را اطاعت کرده، و هر که پشت کند [بدان که] ما تو را بر آنان نگهبان نفرستادهایم
81 - و [در حضور تو] میگویند: فرمانبرداریم! ولی چون از نزد تو بیرون روند، جمعی از آنها شبانه، غیر از آنچه تو میگویی در سر میپرورند، و خداوند آنچه را شبانه در سر میپرورند مینویسد پس، از آنها روی بگردان و بر خدا توکل کن که پشتیبانی خدا کافی است