eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
48هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
171 - ای‌ اهل‌ کتاب‌! ‌در‌ دین‌ ‌خود‌ غلو نکنید و ‌در‌ باره‌ی‌ ‌خدا‌ جز حق‌ نگویید مسیح‌، عیسی‌ ‌إبن‌ مریم‌ فقط فرستاده‌ی‌ ‌خدا‌ و کلمه ‌او‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌به‌ مریم‌ القا نمود و روحی‌ ‌از‌ طرف‌ ‌او‌ ‌بود‌ ‌پس‌ ‌به‌ ‌خدا‌ و پیامبران‌ ‌او‌ ایمان‌ بیاورید و نگویید: [خداوند] سه‌ ‌تا‌ ‌است‌ بس‌ کنید ‌که‌ ‌برای‌ ‌شما‌ بهتر ‌است‌ خداوند فقط معبودی‌ یگانه‌ ‌است‌ ‌او‌ منزه‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌این‌ ‌که‌ فرزندی‌ داشته‌ ‌باشد‌ آنچه‌ ‌در‌ آسمان‌ها و زمین‌ ‌است‌، ‌از‌ ‌آن‌ اوست‌ و کافی‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌خدا‌ و کیل‌ و سرپرست‌ ‌است‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و سلام بر او که می گفت: «نیاز عاشق سوختن است لذت او درد کشیدن است بقای او در فدا شدن است خستگی و ملامت او به سلامت زیستن است» | ❣|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عید‌غدیر‌مبارک‌باشه😁♥️🌻
سیدهای‌کانال؛ماعیدی‌میخوایم😁☝️...
بچہ‌ها‌فعلا‌بیاین‌شیرینی‌بخوریم‌تا‌سیدها‌عیدی‌مون‌ اماده‌‌کنن😁😍😂... بفرمایید😁☺️؛ 🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰🍰 🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂🎂 🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬🍬 🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭🍭 چون‌عیده..نفری‌دوتا‌بردارین😂🧡...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در فصل خطر امیر را گم نکنید آن وسعت بی نظیر را گم نکنید تنها ره جنت از علی می‌گذرد ای هم سفران غدیر را گم نکنید عید غدیر خم، عید ولایت مبارک باد توجه‌توجههههه😍❤️ عزیزاااان‌بشتابید‌امروز‌ساعت21عیدی‌می‌دیم‌به‌پنج‌تاحیدری😍🌹 امروز‌ساعت‌۱۶‌درکانال‌ما😌👇🏻 @dokhtarane_hazrate_zahra همسنگری‌ها
انشالله امروز عیدی داریم به مناسبت عید غدیر لطفا ما رو به560برسونید✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🍃 شعرخوانی جدید صابر خراسانی به مناسب فرارسیدن عید غدیر با عنوان آبرودار @dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام اعضای محترم ،دوشنبه سوری یادتون نره😁🦋 ستاره صد،ستاره۶۴مربع رابزنید۰ *100*64# نوش جونتون به خوشی ازش استفاده کنین😂❤️
202030_1234585475.mp3
6.54M
46 تنها دليل آروم موندن ما؛ درهمه شرایط،داشتن يه قلب رها و سالمه! ❣شیطان،چجوری تلاش میکنه؛ تاقلب ما روبیمار کنه؛ و آرامشمون رو بگيره؟ @ostad_shojae
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙🦋 به مناسبت عید غدیر ✨🍃 🤍🎁🎉 با یک صلوات، استفاده کنید 😊 @dokhtarane_hazrate_zahra
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚🍀 به مناسبت عید غدیر ✨🍃 🤍🎁🎉 با یک صلوات، استفاده کنید 😊 @dokhtarane_hazrate_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شطرنج با ماشین قیامت نویسنده: حبیب احمدزاده انتشارات سوره مهر شطرنج با ماشین قیامت داستان دیده‌بان نوجوان ۱۷ ساله‌ای است که به ناچار به جای دوست مجروحش راننده ماشین حمل غذا می‌شود. نوجوانی که در کل داستان نامش را متوجه نمی‌شویم و فقط چند باری از پشت بی‌سیم با نام مستعار موسی صدایش می‌کنند. او باید علاوه بر غذارسانی به رزمندگان، به دو نفر از آدم‌های عجیب و غریب آبادان یعنی مهندس و گیتی(زنی بدکاره) که هنوز شهر را ترک نکرده‌اند، غذا برساند. در همان زمان متوجه می‌شود عراقی‌ها یک ماشین رادار دارند و او به دنبال این ماشین رادار که به آن ماشین قیامت می‌گویند می‌رود تا راز آن را بفهمد. این کتاب با نگاهی متفاوت نسبت به بقیه آثار حوزه دفاع مقدس نوشته شده است. بسیاری از مفاهیمی که در کتاب‌های دفاع مقدس همیشه تکرار می‌شوند، در این کتاب از زاویه‌ای متفاوت روایت شده است. در این کتاب حرف‌های مهندس و گیتی را هم می‌شنویم. اگر تاکید خیلی از رمان‌ها بر نگاهی مطلق‌گرایانه به مقوله جنگ و دین است، حبیب احمدزاده در این کتاب با نگاهی نسبی به این مفاهیم می‌پردازد. برای همین است که این کتاب می‌تواند طیف وسیعی از مخاطبان را با خود همراه کند. این کتاب در کنار کتاب‌های اورهان پاموک در دانشگاه راجرز آمریکا در گروه مطالعات خاورمیانه تدریس می‌شود. کتاب شطرنج با ماشین قیامت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟ این کتاب به علاقه‌مندان به مطالعهٔ آثار دفاع مقدس پیشنهاد می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
#معرفی_کتاب شطرنج با ماشین قیامت نویسنده: حبیب احمدزاده انتشارات سوره مهر شطرنج با ماشین قیامت دا
بخشی از کتاب شطرنج با ماشین قیامت ـ باشه؟..... باشه؟... فقط چهار روز! تلألؤ شعله‌‌های غمناکِ پالایش‌گاه، بر صورتش افتاده و خیره‌گی چشم مصنوعی‌اش را بیش‌تر می‌کرد. دومین بار بود که بدخواب می‌شدم. بار اول، صدای انفجار مخزن بزرگ، بیدارم کرد. بالاخره مورد هدف قرار گرفت و میلیون‌ها لیتر بنزین هواپیما را، هم‌چون قارچ آتشینی، به آسمان فرستاد. حرارتش را همان‌طور که بر سایه‌بانِ سیمانی پشت بام دراز کشیده بودم بر پوست صورتم حس می‌کردم و نور شدیدش، پرده‌ی هر دو پلکم را بی‌اثر می‌کرد. این، بار دوم بود... در حال آتشِ دهانه گرفتن، خوابم برده بود که با تکان دستش، بیدارم کرد. از هیچ چیزی، بیش‌تر از بدخوابی شبانه منزجر نبودم. این را آقا قاسم مسؤل مقرِ لبِ آب می‌دانست و همیشه مراعاتم می‌کرد. ـ چیزی صید کردی؟ ـ پرویییییز!... نمی‌دیدی که خواب بودم؟ سرِ جا، نیم‌خیز شدم. دیوار کوتاه آجری، مانع می‌شد که دشمن، ما را در این ارتفاع ببیند. چهار زانو پشت سرم نشست و شروع کرد به مالش دادن هر دو شانه‌ام. ـ مرد هفده ساله! باید بیدار باشی؛! اون دست رو نگاه کنی! گرفتی خوابیدی؟ می‌دانستم متلکش، بابت حرفِ آن روزِ آقا قاسم است که به من گفت: "آفرین! دیگه داری مرد می‌شی! " ولی سکوت کردم. از سر شب که این بالا دراز کشیده بودم تا به حال، محل چند توپ‌خانه‌ی دشمن را پیدا کرده بودم؟ پشت نخلستانِ آن دستِ رودخانه، میان صدها خاکریز، لوله‌ای ‌بالا می‌آمد و شلیک می‌کرد و من، در سکوت کامل، چشم هایم را در این تاریکی به یاری می‌گرفتم تا به محضِ دیدنِ کم‌ترین نورِ ناشی از شلیکِ یکی از آن لوله‌ها، فشار انگشت سبابه‌ام را به کلیدِ کرونومتر منتقل کنم و بعد هر دو گوشم را در جهت صدا نگه‌ دارم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا