48 - و بیشک به موسی و هارون [کتاب] فرقان دادیم که برای پرهیزگاران روشنایی و یادآوری بود
49 - [همان] کسانی که از پروردگارشان در نهان پروا دارند و از قیامت بیمناکند
50 - و این [قرآن] ذکر مبارکی است که آن را نازل کردهایم، پس آیا شما آن را انکار میکنید!
🌱🌴
#قرآن
دوره های آموزشی کاملا رایگان
#شهید
🕊شهید🌹بهروز علیزاده 🌹در سال 1338 در روستای میلانلو سفلی از توابع شهرستان شیروان متولد و دوران کودکی خود را در همانجا سپری و تحصیلات خود را تا اول نظری ادامه دادند
و سپس به شهریار شهروحیدیه آمدند و در سال 1361 ازدواج نمودند و ثمره زندگی وی دو فرزند دختر و یک فرزند پسر بود.
ایشان در سال 1366 به جبهه اعزام و بعد از چند مرتبه به جبهه در سال 1367 بر اثر اصابت ترکش و شیمیایی به درجه رفیع شهادت نائل شدند.🌹
از بارزترین خصوصیات اخلاقی شهید علیزاده ، احترام به پدر و مادرش بود و تا آنجایی که می توانست با مردم مهربان و اخلاق و رفتاری خوبی با مردم داشتند 🌹
#شهید
دوره های آموزشی کاملا رایگان
. 📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 #قسمت_صدوبیستُ_سه شرایطِ آن سوی تپه، شرایط خوبی نبو
📗 ادامه کتابِ
《 راستي دردهایم کو ؟ 》
#قسمت_صدوبیستُ_چهار
رحیم، سرش را که برگرداند و مرا پشت سرش دید. لابد فکر میکرد برگشتهام عقب. گفت خدا خیرت بدهد! حالا که ماندهای بیا کاری بکن! تو از سمت راست برو به خانهای که چند نفر از نیروهای فاطمیون آنجا هستند؛ برایت نیرو میفرستم. خودم هم از سمت چپ خانهها میروم؛ بیسیمت را هم روشن بگذار. و من بیسیم نداشتم!
از سمت راست رفتم! علیکم بالیمین! نگرانی رحیم توی دلم بود که امیر اتفاقی مرا دید. شرایط وخیم بود. تا مرا دید گلایه کرد که معلوم هست کجایی؟ چرا بیسیمت را نیاوردهای؟ صدای انفجار و تیراندازی، مجبورمان میکرد که بلندبلند حرف بزنیم؛ اینطوری گلایههایمان توی صدای بلند تیر و ترکش گم میشد! دستور عقبنشینی صادر شده بود. صدای فرمانده محور هم یکریز از توی بیسیمِ امیر، حرفهایمان را قطع میکرد که برگردید!...
....
#ادامه_دارد
#یادشهداباصلوات
📔#راستی_دردهایم_کو
💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪