eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
54.5هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
خانواده‌های شهدای دانشگاه را دعوت کرده بودیم. وقت امتحانات بود. هر چه گشتم کسی را پیدا نکردم که بیاید و کمک کند، غیر از یکی، دو نفر. مصطفی یکی‌شان بود. از صبح آمد و تا شب ایستاد. موقع ناهار توی سلف سرویس دانشگاه کنار خانواده‌ها می‌نشست، به دردِ‌دل‌های‌شان گوش می‌داد. با آن‌ها شوخی می‌کرد. می‌خنداندشان. یکی، دو تا از خانواده‌ها گیر و گرفتاری داشتند، فکر می‌کردند از دست ما کاری برمی‌آید. به ما می‌گفتند. تا مدت‌ها بعد از آن مراسم، مصطفی پیگیری می‌کرد کاری برایشان کرده‌ایم یا نه. ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️می‌شه لطفاً ملاک‌های منطقی برا انتخاب همسر یا همون «معیارهای درجه یک» رو معرفی کنید؟💯 🔹 معیارهای درجه یک برا هر قشری متفاوت از دیگریه. ما این جا معیارای درجه یک رو برا قشری میاریم که به معنی واقعی کلمه، دوست دارن دینی ازدواج کنن.☺️ 🔴معیارای درجه یک، برا شوهر خوب 1⃣ داشتن دغدغه انجام واجبات و ترک محرمات 🌀کلمه «دغدغه» این جا، از عمد استفاده شده. توقع این که شوهر، هیچ واجبی رو ترک نکنه و هیچ حرامی رو مرتکب نشه، توقع درجه‌ای از عصمت هست! 📌همین اندازه که همسر دغدغه داشته باشه کافیه. یعنی از این که مرتکب گناهی شده دردش بیاد، نه این که گناه کنه و به اصطلاح خودمونی، ککش هم نگزه! 😔 ✔️ باید دین داری رو به همه‌ی ملاک‌ها حاکم کرد. بین واجبات، صداقت و امانت داری، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار هستن.😊 🔷🔹ادامه دارد... .•°``°•.¸.•°``°•                                                       °•.¸¸.•°`       ¸.·´¸.·´¨) ¸.·*¨)      (¸.·´    (¸·´   .·´ 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش میان این هیاهو صدایی بیاید: «اَلا یا اَهلَ العالَم، أنا المَهدی...»
🕊 در سالهای اول که وارد دانشگاه شد موضوع فلسطین را با برنامه هایی که برگزار میکرد در بین دانشجویان تبدیل به یک دغدغه کرد. آقا مصطفی یک گروه تشکیل داد، رایانه ای گرفتند، ایمیل دانشجوها و اساتید خارجی در سراسر دنیا را پیداکرده بودند و پیام ها و عکس هایی حاوی مظلومیت مردم فلسطین برای آنها ارسال میکردند. 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوره های آموزشی کاملا رایگان
‍ 🌷 #دختر_شینا – قسمت دوازدهم ✅ فصل سوم .... و به بهانه‌ی چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش
‍ 🌷 – قسمت سیزدهم ✅ فصل سوم .... بُق کردم و گوشه‌ی اتاق نشستم. مادر صمد رفته بود و همه چیز را برای او تعریف کرده بود. چند روز بعد، صمد آمد. کلاه سرش گذاشته بود تا بی‌موی‌اش پیدا نباشد. یک ساک هم دستش بود. تا من را دید، مثل همیشه لبخند زد و ساک را داد دستم و گفت: «قابلی ندارد.» بدون این‌که حرفی بزنم، ساک را گرفتم و دویدم طرف یکی از اتاق‌های زیرزمین. دنبالم آمد و صدایم کرد. ایستادم. دم در اتاق کاغذی از جیبش درآورد و گفت: «قدم! تو را به خدا از من فرار نکن. ببین این برگه‌ی مرخصی‌ام است. به خاطر تو از پایگاه مرخصی گرفتم. آمده‌ام فقط تو را ببینم.» به کاغذ نگاه کردم؛ اما چون سواد خواندن و نوشتن نداشتم، چیزی از آن سر در نیاوردم. انگار صمد هم فهمیده بود، گفت: «مرخصی‌ام است. یک روز بود، ببین یک را کرده‌ام دو. تا یک روز بیشتر بمانم و تو را ببینم. خدا کند کسی نفهمد. اگر بفهمند برگه‌ی مرخصی‌ام را دست‌کاری کرده‌ام، پدرم را درمی‌آورند.» می‌ترسیدم در این فاصله کسی بیاید و ببیند ما داریم با هم حرف می‌زنیم. چیزی نگفتم و رفتم توی اتاق. نمی‌دانم چرا نیامد تو. از همان جلوی در گفت: «پس لااقل تکلیف مرا مشخص کن. اگر دوستم نداری، بگو یک فکری به حال خودم بکنم.» باز هم جوابی برای گفتن نداشتم. آن اتاق دری داشت که به اتاقی دیگر باز می‌شد. رفتم آن یکی اتاق. صمد هم بدون خداحافظی رفت. ساک دستم بود. رفتم و گوشه‌ای نشستم و آن را باز کردم. چندتا بلوز و دامن و روسری برایم خریده بود. از سلیقه‌اش خوشم آمد. نمی‌دانم چطور شد که یک‌دفعه دلم گرفت. لباس‌ها را جمع کردم و ریختم توی ساک و زیپش را بستم و دویدم توی حیاط. صمد نبود، رفته بود. فردایش نیامد. پس فردا و روزهای بعد هم نیامد. کم‌کم داشتم نگرانش می‌شدم. به هیچ‌کس نمی‌توانستم راز دلم را بگویم. خجالت می‌کشیدم از مادرم بپرسم. بپرسم خبری از صمد دارد یا نه. یک روز که سرچشمه رفته بودم، از زن‌ها شنیدم پایگاه آماده‌باش است و به هیچ سربازی مرخصی نمی‌دهند. 🔰ادامه دارد....🔰 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💭📎𝓭𝓸𝓴𝓱𝓽𝓪𝓻𝓪𝓷𝓮_𝓱𝓪𝔃𝓻𝓪𝓽𝓮_𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا