🕊سید مهدی متولد۱۵مهر ۶۳ است 🌷
حدود سال ۷۶ مادر مهدی را نزد یکی از خانمهای همسایه که معلم زبان خارجه بود برد تا بهطور خصوصی انگلیسی یاد بگیرد. مدت زمان زیادی از بازگشت مادر به خانه نگذشته که مهدی هم به خانه بر می گردد و از وضع نامناسب پوشش زن همسایه گلایه کرد و دیگر حاضر به رفتن نشد.🌷
همسرش می گوید: اولین باری که 🕊مهدی را دیدم اصلا نپسندیدم. 😐😐مهدی خیلی درشت و چهار شانه بود و در نگاه اول فکر کردم از لحاظ سنی خیلی از من بزرگترند، لذا مخالفت کردم (در حالیکه یکسال از من کوچکتر بودند و من نمی دانستم )،این موضوع تا مدتها سوژه ی خنده هایمان بود!😂
بعد صحبت نظرم کاملا عوض شد.🌷
سید حلقه ی ازدواجمان💫 را نقره برداشت این رفتار سید برایم قابل ستایش بود بعد مراسمی کاملاً ساده در میلاد حضرت معصومه،زندگی مان را با زیارت آقا امام رضا شروع کردیم. 🌷
به گل خیلی علاقه داشتم، به هرمناسبت و بهانه ای برای من گل می خرید.من از محبت بیش از حد سید سیراب بودم🌷
آخرین تماس تلفنی از سوریه که چند دقیقه ای صحبت کردیم.🕊سید مهدی مدام صحبت ولایت را مطرح میکرد.🌷می گفت تنها مسیر زندگی شما خط ولایت است.🌷
آقا هر چه گفت همان را انجام بده نه کمتر نه بیشتر.🌷
🌷«اگر زنده بودم و به شما گفتم از مسیر ولایت جدا شو، گوش نکن. اگر هم شهید شدم از مسیر ولایت جدانشو.»🌷
مادر می گفت همیشه سید مهدی به من همسر وخواهرانش سفارش می کرد که در همه حال این خطاب را در زندگی خودبکار ببندید "(ای زن به تو از زینب اینگونه خطاب است 🌷ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است) "
#شهید
abdolrezahelali-@yaa_hossein.mp3
14.99M
🎵کبوترم هوایی شدم
🎤🎤 هلالی و حامد زمانی
🌺 موسیقی مناسبتی میلاد #امام_رضا #صلوات الله علیه #دهه_کرامت
🔜 🆔 @sofrebanovanbeheshti
یادتونه دیروز گفتم از این به بعد می خوام خودم براتون حرف بزنم از اون حرف هایی که بچه ها دوست داشتن سر کلاس براشون بگم از امروز تصمیم دارم یکسری خاطرات تجربههای معلمی خودم رو براتون بنویسم و طی این نوشته ها معلومات دینی و قرآنی تون هم بالا بره می خوام بخشی رو با عنوان خانوم کجای قران نوشته داشته باشم با من همراه باشید.😊
🌹🌹🌹🌹کجای قرآن نوشته؟🌹🌹🌹🌹🌹 شاید شنیده باشید قدیمی ها وقتی میخوان یه چیزی رو رد کنند میگن کجای قرآن نوشته که باید اینطور باشه ،این حکایت یکی از دانش آموزانمه که در مورد حجاب مشکل داشت هر چی من و مادرش براش می گفتیم حجاب خوبه و باید چادر سر کنی قبول نمی کرد و می خواست مانتویی باشه .
یک دفعه به من گفت: خانم اصلاً کجای قران نوشته که باید حجاب داشته باشیم من هم آیه ۵۹ سوره احزاب رو براش خوندم با لبخندی گفت قانع شدم.😊
#دخترانههاےآرام 🌸🍃
[°~🌿🎈~°]
چـ♡ــادر مشڪےام...↷•°
چــہ جذابیٺے دارد برایمــ😍•˝
گرمـے هــوا {☀️🔥}↴--•°
جذاب ٺرش مےڪند❤️••
چون مےدانم خـ♡ـدا...⤵️°•
عـــشــــــق مےڪـــنــد...💞~•
از نگاه ڪردنم...•[😇🌿]•
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
سلام دوستان عزیز ثواب قرائت امروزمون رو هدیه میکنیم به🕊شهید مدافع حرم 🌷مصطفی نبی لو🌷
.ایشان همیشه میگفتند من یقین دارم تا شما دل نکنید من شهید نمی شوم.☝️
ایشون سوریه بودند و ما میخواستیم با پسرم به مشهد بریم تماس گرفتند بهشون گفتم ما عازم مشهد هستیم
فورا گفتند به یک شرط پرسیدم چه شرطی گفتند به این شرط که از من دل بکنی!
گفتم :وای باز شروع کردی آقای نبی لو😞.یعنی اگر دل نکنم اجازه نمی دهید بروم مشهد.
گفت:به والله قسم راضی نیستم مگر با این شرط.
من با خنده گفتم حالا اجازه بده برویم تا بعد.
در راه مشهد بسیار با خودم کلنجار رفتم،یعنی من مانع شهید شدن ایشان هستم❗️ ،مگر همچنین چیزی می شود. یعنی همه ی همسران شهداء دل کندند....
وقتی به مشهد رسیدیم ،نمی دانم چرا،وقتی ضریح آقا را دیدم یک دفعه زیر گریه زدم و گفتم :یا #امام_رضا(ع) اگرواقعا فیضی که آقای نبی لو از آن صحبت می کند من مانعش هستم به جان جوادت من از او دل کندم.😔
در دارالشکر دو بار نماز و یس و الرحمن را به نیت شهادتش خواندم و گفتم خدایا فقط صبرش را به من بده.
در رواق امام خمینی(ره) نشسته بودیم،زنگ زد و احوال پرسی کرد و
گفت:خانم چکار کردی ؟
گفتم: دیگه اگر شهید نشوی تقصیر خودت است .به من هیچ ربطی ندارد.☝️
گفت:چرا؟
گفتم:شما گفتی دل بکن.امام رضا(ع)شاهد است که من به جان جوادش از شما دل کندم.
ان قدر خوشحال شد😍 و ان قدر تشکر کرد و من در دلم می خندیدم که چقدر ساده است . حالا فکر می کند که من دل کندم ایشان شهید می شود. من تصورم این جور بود وای خدا باورش شده که من دل کندم شهید میشود.
بین دل کندن من و شهادت آقای نبی لو چهار روز طول کشید.💔
🕊#شهید مدافع حرم🌹مصطفی نبی لو🌹
🌈☀️🕊🌷📚
⚒ قصه یک جوان مشهدی بنّا
📚 #معرفی_کتاب|👀 نگاهی به کتاب «خاکهای نرم کوشک" زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی✨، به قلم «سعید عاکف»
خیلیها عکسش 👤را به دیوار اتاقشان زدهاند یا کنار تقویم روی میزشان گذاشتهاند.
خیلیها مشهد که میروند، نیت سر زدن به مزار او را هم در دل دارند. 🥀
خیلیها زیروبم زندگیاش را حفظشدهاند، بس که زندگینامهاش را خواندهاند؛
📖
یعنی همین کتاب «خاکهای نرم کوشک» که قصه یک جوان مشهدی بنّاست که تبدیل میشود به یکی از بزرگترین فرماندهان دوران دفاع مقدس.
🤗 «حاج عبدالحسین برونسی»✨ اولش یکی بود مثل من و شما.
کتاب این را میگوید؛ خاطرههای پدر و مادر و دوستان و نزدیکانش. آنها میگویند عبدالحسین یک پسر ساده خاکی اهل تربتحیدریه بود، با چهرهای روستایی که صمیمیت از آن میبارید. همین پسر ساده صمیمی، اتفاق بزرگی را در تاریخ هشتساله دفاع مقدس رقم زد.💫👌
🤔 این اتفاق از کجا شروع شد؟ شاید از همان کلاس چهارم دبستان، زمانی که به خاطر فساد و بیایمانی معلم مدرسه طاغوتیاش مجبور شد مدرسه را ترک کند. شاید از وقتیکه سبزیفروشی را رها کرد و بیکار شد؛ چون فهمیده بود سبزیفروش محله روی سبزیها آب میریزد تا سنگینتر شوند. شاید از وقتیکه هرچه بقیه به گوشش خواندند، زیر بار انقلاب سفید شاه و تقسیم اراضی نرفت و دلش راضی نشد زمین غصبی را صاحب شود. شاید...نمیشود که همهاش را من بگویم! خودتان باید «خاکهای نرم کوشک» را بخوانید و این تکههای مهم زندگی عبدالحسین را کنار هم بگذارید تا پازل فرمانده بزرگ ایران کامل شود...
😎 خاکهای نرم کوشک، پرتیراژترین کتاب 📕دفاع مقدس است و تابهحال بیش از ۲۰۰ بار تجدید چاپ شده.
📌 این شمارگان بالا را هم مدیون چند چیز است:
1️⃣ اول: سوژه اصلی کتاب 📖که زندگی و منشش به خودی خود جذاب و خواندنی است.
2️⃣ دوم: قلم خوب✍ نویسندهاش، «سعید عاکف» که بیتکلف و روان، این سوژه اصلی را به تصویر کشیده و بعد، بیانات حضرت آقا✨درباره عبدالحسین برونسی✨ و خاکهای نرم کوشک که باعث توجه ویژه خوانندگان به این کتاب شد.
3️⃣ حضرت آقا✨ در بخشی از بیاناتشان درباره این کتاب فرموده بودند: «من میترسم این کتاب📙 اصلاً دست شماها نرسد. اسم این کتاب، «خاکهای نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده»...
📚 #معرفی_کتاب
#خاکهای_نرم_کوشک
#شهیدبرونسی
هدایت شده از تنهامسیریهای استان یزد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹 چی شده، چرا گریه می کنی؟
دلم برای امام رضا تنگ شده... 😭
✨السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عليِ بنِ موسیَ الرِّضا "علیه آلاف التهیة و الثناء"🌷
🌺 http://eitaa.com/joinchat/2980184096C6517d9ce91