eitaa logo
دوره های آموزشی کاملا رایگان
49هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
خیییلی مهمه وجود آگهی های تبلیغی-آموزشی در کانال،تبلیغ دیگران و یا حتی تبلیغ دوره های هزینه دار خود ماست و به معنای رایگان بودن آنها نیست. فقط و فقط دوره هایی که در کانال بارگذاری می شود و در کانال سنجاق شده رایگان هست. @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
•●◉✿یآرَفیڨَ‌مݩ‌لارَفیقـً‌ ݪـًهٌ✿◉●•: سلام؛ قهرمان داستان من، شهید من، رفیق من، داداشی خودم، فکر و خیال روزو شبم؛ هر چی که تو هستی و من نیستم... آری تو هستی... هستی ومیتوان تو را درچشمان ماتم زده مادرت یافت؛که 365 روز هر 3 سالی که در فراغ دوری تو سپری شد؛ پشت سرت آبی ریخت و به امید بازگشتن جگر گوشه اش به در خشک شد... 🥀 ولی نه، تو کنون در آغوش مادر اصلیت آرام خفته ای.... تو اینک هم سفره اولیا خدا شده ای، و چه از این بهتر؟؟؟ بی شک مادرت، پدرت خواهران، برادرانت عاقبت بخیری تو را میخواستن و چه عاقبت بخیری از این بالاتر؟؟ گفتن ندارد... اما غم فراغت هوش از سر آدمی می‌برد... بماند!! جان آدمی را به لبش می‌رساند... بماند!!! تا پوست و استخوان آدمی رسوخ می‌کند و دمار از روزگارش در می‌آورد... این هم بماند!! همه این ها بماند...! فقط... فقط چشمانت... وآه از آن نگاه که حتی ملائکه نیز از توصیف آن عاجز مانده است. اینجاست... اینجاست که چشمانت کتیبه 5هزار ساله می‌شود؛ومن سر گشته و حیران در پی بازخوانی آن، زیر نگاهت؛ شرمسار از کرده خود زره زره آب میشوم... 😔😔 کاش میشد... کاش میشد جانم را بدهم تا باری دگر صدای خنده یوسف پدرت‌؛ برای یعقوب کمر خمیده داستان ماطنین انداز شود... میدانم خیالی باطل است... مگر جان من چقدر ارزش دارد برای بازگرداندنت از آغوش سقای حسین... چرا که خریدار تو زینب است... زینب... دیگران از تو می‌گویند... از اینکه منجی زندگیشان، قهرمانشان تو شده ای.... من نیز میخواهم بگویم... از بد شدنم بگویم... آری من بد شده ام... شاید کفر باشد؛ اما بد شده ام... از وقتی تو آمده ای خودخواه شده ام... آن قدر خود خواه که می‌خواهم تو را از تمام کسانی که حتی برای لحظه ای چشم در چشمان بهشتی تو دوخته اند باز پس گیرم.... اما محال؛ محال است،. چرا که تو خاطر نشان زندگی تک تک ما هستی، تو جانان جملگی ما هستی... مگر می‌شود چشمانت از خاطر برود... تو نیز مرا حسود کرده ای... می دانی چرا؟؟! شعله حسادت برای تک تک لحظاتی که در کنار دیگری سپری کرده ای؛ و من در حسرت اندکی از آن این چنین، گر گرفته بال و پرم، می سوزم... این جای داستان را دوست دارم!! میدانی کجا؟؟! دقیقا همان جایی که تولد برادر خویش را به باد فراموشی سپرده بودم؛ اما برای تولد تو جانان💔از روز ها قبل لحظه شماری میکردم... لحظه لحظه روز ولادت را در ذهن خویش باز سازی میکردم... و سر انجام در آن روز زیبای پاییزی، در سراب نزدیک زیارتت میکردم که با چشمان دل فریبت؛ مینگریستیم. تمامی این هارا گفتم تا به این جای داستانم برسم... بابک عزیز تر از جانم... تو در وجود من ریشه دواندی... دقیقا کی وچگونه اش را نمی‌دانم... اما حال که به خود می‌نگرم... به قلب سیاهم که می‌نگرم فقط رد پای تو را می یابم؛ رد پای لبخندت، چشمان غیر قابل وصفت، صورت دلفریبنده ات و بالاتر از همه آن ها سیرت آسمانیت را می‌بینم. واین بی رحمی تمام باشد... که حال من همچون شمع در فراغت میسوزم و تو چنین بی توجه ز کنار من گذر کنی.... آه که حتی خیالش هم جانسوز است. در انتهای نامه ام..... ای کسی که خود خدا؛ با نگاهش خریدار شد.... با گوشه چشمی خریدارم میشوی؟؟! همراهم میشوی؟؟! سالگرد شهادتت با جان و دل مبارک بابک جانم..😔💔 🖤
معنۍدلنوشتہ‌رااینگونہ‌توصیف‌ مۍڪنیم‌کہ‌هرچہ‌ازدل‌براید... خب‌شروع‌میڪنم‌حرفۍکہ‌از دلم‌برمۍاید🎈📕 بانام‌خدا••• دلتنگتیمـ اقاجان‌مهدۍ(عج)🔗📓 @dokhtarane_hazrate_zahra
اقا‌جان‌بۍتو‌این‌شہربوۍغریبۍ‌دارد بۍ‌تواین‌خانہ‌وملت‌چیزی‌کم‌دارد بۍتوچشمہا‌مدام‌گریان‌اسٺ بۍ‌توهواۍشهردلگیراسٺ بۍتواین‌دل‌بدجورحیران‌اسٺ...😞💛 @dokhtarane_hazrate_zahra