eitaa logo
دوره های آموزشی مختلف
47.2هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
225 فایل
ان شاءالله قصد داریم دوره هایی در حوزه های مختلف از جمله آموزش های قرآنی، معارفی و اعتقادی،خانواده(همسرداری،تربیت کودک و..)،کامپیوتر،خوشنویسی،طب اسلامی،تاریخ اسلام و انقلاب و...برگزار کنیم. آیدی ارائه نظرات و پیشنهادات و همچنین تبلیغات @z_m1392
مشاهده در ایتا
دانلود
دوره های آموزشی مختلف
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💞#رمان_عارفانه💞 شهید احمدعلی نیری #قسمت_شصت‌ونهم ادامه قسمت قبل در همین افکار بودم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💞💞 شهید احمدعلی نیری ادامه هنوز هوا روشن نشده بود که به ما دستور دادند برگردید. گردان دیگری برای ادامه کار جایگزین ما شد. وقتی که شدت آتش دشمن کم شد، آن‌ها که سالم بودند از سنگرها بیرون آمدند. در مسیر برگشت، نگاهی به جمع بچه‌ها کردم. آن‌ها که باز می گشتند کمتر از شصت نفر بودند! یعنی نفرات گردان سیصد نفره‌ما در کمتر از چند ساعت به یک پنجم رسید! همین طور که به عقب بر می گشتیم به سنگر‌های تیربار دشمن رسیدیم.جایی که از همان جا کار را شروع کردیم. جنازه تیربارچی عراقی روی زمین افتاده بود، از آن جا عبور کردیم، هنوز چند قدمی دور نشده بودم که در کنار جاده، پیکر یک شهید جلب توجه کرد! جلو رفتم.قدم‌هایم سُست شد.کنار پیکرش نشستم، هنوز عینک برچهره داشت‌، در زیر نور ماه خیلی نورانی تر شده بود. خودش بود...برادر نیّری.. همان که از همه ما در معنویات جلوتر بود. همان که هرگز او را نشناختیم... کمی که عقب تر آمدم پیکر مهدی خداجو را دیدم..بعد طباطبایی(مسئول دسته)را.. بعد میرزایی... خدای من چه شده!؟ همه‌ی بچه‌های دسته ما رفته‌اند. گویی فقط من مانده‌ام! نمی دانید چه لحظات سختی بود.وقتی به اردوگاه برگشتیم سراغ بچه‌های دسته را گرفتم از جمع سی نفره ما که سه ماه شب و روز با هم بودیم فقط هشت نفر برگشته بودند! نمی دانید چه حال و روزی داشتم، یاد صحبت‌های مسئول دسته افتادم که می گفت: « شهادت را به هرکسی نمی دهند، باید التماس کنی» بعد ها شنیدم که یکی از بچه‌ها گفت: برادر نیّری وقتی گلوله خورد روی زمین افتاد، بعد بلند شد و دستش را روی سینه نهاد و گفت: السلام علیک یا ابا‌عبدالله... بعد روی زمین افتاد و رفت.. ادامـــــه دارد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸