eitaa logo
درج
3.6هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
894 ویدیو
26 فایل
ارتباط با ادمین کانال @dorj_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
سفر به ادبیات ملل در قالب کتاب‌ها: - ادبیات فرانسه: باباگوریو اثر اونوره دو بالزاک در جستجوی زمان از دست رفته اثر مارسل پروست مادام بواری اثر گوستاو فلوبر بینوایان اثر ویکتور هوگو - ادبیات آمریکا: خوشه‌های خشم اثر جان اشتاین بک پیرمرد و دریا اثر ارنست همینگوی ناتور دشت اثر جی.دی.سلینجر خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر - ادبیات ژاپن: چوب نروژی اثر هاروکی موراکامی کافکا در کرانه اثر هاروکی موراکامی گریه‌ی آرام اثر کنزابورو اوئه کلارا و خورشید اثر کازوئو ایشی گورو - ادبیات ایران: سمفونی مردگان اثر عباس معروفی سووشون اثر سیمین دانشور کلیدر اثر محمود دولت آبادی بوف کور اثر صادق هدایت - ادبیات انگلیس: خانم دالاوی اثر ویرجینیا وولف 1984 اثر جورج اورول غرور و تعصب اثر جین آستین بلندی‌های بادگیر اثر امیلی برونته - ادبیات ايتاليا: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد اثر اوریانا فالاچی بارون درخت نشین اثر ایتالو کالوینو کمدی الهی اثر دانته آلیگری سایه‌ی سنگین خانم الف اثر پائولو جوردانو. 🆔 @dorj_naghneh
تحقیقات نشان می‌دهند صحبت کردن درباره تجریبات مثبت با دیگران آن تجربه را تقویت می‌کند. 🍃🕊️ انسان‌ها اجتماعی‌ترین موجودات کائنات هستند، بنابراین ما شبکه عصبی بسیار پیشرفته‌ای برای همدلی و درک متقابل داریم و می‌توانیم خود را جای دیگران بگذاریم. 🍃🕊️ مادام که دو یا چند نفر تجربه مثبت مشترکی دارند، احساس مثبت تولید شده در این شبکه‌های همدلی دوباره خود را نشان می‌دهد و به صورت زنجیروار در عکس‌العمل نمایان می‌شود. 🍃🕊️ همانطور که جان میلتون در کتاب «بهشت گمشده» خود می‌نویسد: «هرچه از خوبی بیشتر یاد کنید، بیشتر رشد  می‌کنند.» 📓 شادکامی ماندگار ✍🏻 ریک هانسون 🆔 @dorj_naghneh
بسیجی لَر در گردان یک پیرمرد ترک زبان داشتیم . کمتر از احوالات خودش حرف می زد هرگاه از او سؤالی می پرسیدیم یک کلام می گفت : من بسیجی لَر هستم ! گردان به مرخصی رفت به همراه یکی از بچه ها او را تعقیب کردیم او داخل یکی از خانه های محقر در حاشیه شهر قم رفت. جلو رفتیم و در زدیم وقتی ما را دید خیلی ناراحت شد گفت : چرا مرا تعقیب کردید؟ گفتیم ما لشگر علی ابن ابیطالب (ع)هستیم . آقا گفته از احوالات زیر دست های خودتان با خبر باشید . وارد منزل شدیم . زیرزمینی بسیار محقر با دیوارهای گچ و خاک و پیرزنی نابینا که در گوشه ای نشسته بود ! از پیرمرد در مورد زندگی اش ، بسیجی شدنش و این پیرزن سؤال کردیم. گفت : ما اهل شاهین در اطراف تبریز بودیم در دنیا یک پسر داشتیم که فرستادیم قم طلبه و سرباز امام زمان(عج) شود. مدتی بعد انقلاب پیروز شد بعد هم در کردستان درگیری شد آمد شهرستان و با ما خداحافظی کرد . راهی کردستان شد چند ماه از او خبر نداشتیم. به دنبالش رفتم بعد از پیگیری گفتند : شهید شده جنازه اش هم افتاده دست ضدانقلاب بعد از مدتی خبر دادند پسرت را قطعه قطعه کرده اند و سوزانده اند. هیچ اثری از پسرت نمانده ! همسرم از آن روز کارش فقط گریه بود. آنقدر گریه کرد تا اینکه چشمانش نابینا شد ! از آن روز گفتم : هر چیزی که این پیرزن داغدیده بخواهد برآورده می کنم یک روز گفت : به یاد پسرم برویم قم ساکن شویم. ما هم اینجا آمدیم من هم دستفروشی می کردم . یک روز گفت: آقا یک خواهشی دارم . برو جبهه و نگذار اسلحه فرزندم روی زمین بماند . من هم آمدم . از آن روز همسایه ها از او مراقبت می کنند . شب عملیات کربلای پنج بود . هر چه آن پیرمرد اصرار کرد نگذاشتم به عملیات بیاید .گفتم : هنوز چهره آن پیرزن معصوم در ذهنم هست . نمی گذارم بیایی ! گفت : اشکالی ندارد اما من می دانم . پسرم بی معرفت نیست ! از پیش ما به گردانی دیگر رفت در حین عملیات یاد او افتادم گفتم : به مسئولین آن گردان سفارش کنم . نگذارند پیرمرد جلو بیاید تماس گرفتم با فرمانده گردان صحبت کردم سراغ پیرمرد را گرفتم فرمانده گردان بی مقدمه گفت : دیشب زدیم به خط دشمن بسیجی لر یا همان پیرمرد به شهادت رسید پیکرش همانجا ماند ! بدنم سرد شد با تعجب به حرف های او گوش می کردم خیلی حال و روزم به هم ریخته بود . بعد از عملیات یکسره به سراغ خانه آن ها رفتم جلوی خانه شلوغ بود همسایه ها آمدند و سؤال کردند چه نسبتی با اهل این خانه دارید؟ خودم را معرفی کردم بعد گفتند : چهار روز پیش وقتی رفتیم به او سر بزنیم دیدیم همانطور که روی سجاده مشغول عبادت بوده جان داده و روحش به ملکوت پیوسته ! 📚(شهید گمنام/گروه شهید ابراهیم هادی / نشر شهید ابراهیم هادی 🆔️ @dorj_naghneh
کتاب پادشاه زهرآگین زندگی و افسانه مهرداد ششم مرگبارترین دشمن رومیان ماکیاولی نبوغ نظامی مهرداد را می ستود. خانواده های سلطنتی اروپایی به دنبال اکسیر مخفی او برای ایمن بودن در برابر سم بودند. زندگی او الهام بخش اولین اپرای موتزارت بود، در حالی که برای قرن ها شاعران و نمایشنامه نویسان داستان های خونین و عاشقانه از پیروزی ها، شکست ها، دسیسه ها، زندگی و مرگ مرموز او را می خواندند. اما تا کنون هیچ مورخ مدرنی داستان کامل مهرداد، پادشاه بیرحم و چریک افسانه ای که قدرت روم را در قرن اول قبل از میلاد به چالش کشید، بازگو نکرده است. در این کتاب آدرین مایور داستان مهرداد را آنطور که قبلاً گفته نشده است بیان می کند. «پادشاه زهرآگین» زندگی جذاب و هیجان انگیزی را توصیف می کند. مهرداد با ادعای اجداد هخامنشی خود پادشاهیِ ثروتمند دریای سیاه را در کودکی پس از آن که مادرش پدرش مهرداد پنجم را مسموم کرد، به ارث برد. او به تبعید گریخت و پیروزمندانه بازگشت تا حاکمی با هوش عالی و جاه طلبی شدید شود. او که توسط پیروانش به عنوان یک ناجی مورد استقبال قرار گرفت و دشمنانش از او به عنوان هانیبال دوم می ترسیدند، امپراتوری بزرگ شرقی را برای رقابت با جمهوری روم آماده کرد. او پس از قتل عام 80 هزار شهروند رومی در سال 88 قبل از میلاد، یونان و ترکیه امروزی را تصرف کرد. نواده داریوش هخامنشی با انجام برخی از تماشایی ترین نبردهای تاریخ باستان، روم را به دور طولانی جنگ کشاند و تهدید کرد که به خود ایتالیا حمله خواهد کرد. توانایی عجیب او در فرار از دستگیری و بازگشت پس از شکستی ویرانگر، رومیان را از عصبانیت به جنون کشاند، در حالی که تسلط او بر سموم به او اجازه داد تا تلاش ها برای ترورش را خنثی کند و رقبایش را از بین ببرد. کتاب «پادشاه زهرآگین» روایتی گیرا از زندگی یکی از بی امان ترین دشمنان روم است. 🆔 @dorj_naghneh
زمان هیچگاه دردی را درمان نکرده ؛ این ما هستیم که به مرور به دردها عادت می‌کنیم ... 📓 پاییز پدرسالار  ✍🏻 گابریل گارسیا مارکز 🆔 @dorj_naghneh
روزی ابلیس بافرزندانش ازمسیری میگذشتند. به طایفه ای رسیدند که درکنار راه چادر زده بودند، زنی رامشغول دوشیدن گاو دیدند، ابلیس به فرزندانش گفت : تماشاکنیدکه من چطور بلا بر سر این طایفه می آورم بعد بسوی آن زن رفت وطنابی را که به پای گاو بسته بود تکان داد. باتکان خوردن طناب، گاو ترسید و سطل شیر را به زمین ریخت و کودک آن زن را که در کنارش نشسته بود لگد کرد و کشت. زن با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربات چاقو از پای درآورد. وقتی شوهرش آمد و اوضاع را دید، زن رابه شدت کتک زد و او را طلاق داد. فامیلِ زن آمدند و آن مرد رادبه باد کتک گرفتند و آنقدر او را زدند که کشته شد. بعد از آن اقوامِ مرد از راه رسیدند و همه باهم درگیر شدند و جنگ سختی درگرفت . هنوز در گوشه و کنار دنیا بستگان آن زن و شوهر همچنان در جنگ هستند. فرزندان ابلیس بادیدن این ماجرا گفتند: این چه کاری بود که کردی؟ ابلیس گفت : من که کاری نکردم، فقط طناب را تکان دادم! ماهم در اینطور مواقع فکر میکنیم : کاری نکرده ایم درحالیکه نمیدانیم، حرفی که میزنیم، چیزی که می نویسیم، نگاهی که میکنیم ممکن است حالی را دگرگون کند، دلی رابشکند، مشکلی ایجادکند آتش اختلافی برافروزد، و... بعدازاین وقایع فکرمیکنیم که کاری نکرده ایم،فقط طناب راتکان داده ایم! مواظب باشیم طنابی راتکان ندهیم...!🤍🌼 🆔 @dorj_naghneh
پفیوز کیست؟ پفیوز کسی است که فکر می‌کند خیلی باهوش است، هیچ وقت نمی‌تواند جلوی دهانش را بگیرد. مهم نیست بقیه چه می‌گویند، او باید مخالفتش را بکند. یک آدم پفیوز تمام سعی اش را می‌کند که تو همیشه خیال کنی گند زده ای. مهم نیست تو از چه حرف میزنی، او بهتر از تو می‌داند. 📕 گهواره گربه ✍🏻 کورت ونه گات ♦️این روزها زیاد کلیپ میدهند بیرون گفتم بیشتر بشناسیدشون 🆔 @dorj_naghneh
زنان اگر مجبور شوند روی دیوارهای زندان آسمان آبی را نقاشی خواهند کرد؛ اگر پارچه های زخم بندی سوزانده شود، پارچه‌های بیشتری خواهند بافت. اگر خرمن‌ها نابود شوند، بذرهای بیشتری خواهند پاشید. آنجا که دری نیست، زنان در خواهند ساخت و آن را باز خواهند کرد و از آن عبور خواهند کرد و به راه‌های جدید و زندگی‌های جدید گام خواهند نهاد. 📕 زنانی که با گرگها می‌دوند ✍🏻 کلاریسا پینکولا استس 🆔 @dorj_naghneh
داستانی زیبا از کتاب شاه گوش میکند نوشته ایتالو کالوینو بخوانید و لذت ببرید و تامل کنید 🆔 @dorj_naghneh
تقریباً صد سال دارم و در طول این مدت خیلی چیزها را دیده‌ام که تغییر و تحول یافته‌اند؛ حتی جای ستاره‌ها در آسمان؛ اما هنوز چیزی را ندیده‌ام که در این کشور تغییر کند. عشق در سالهای وبا گابریل گارسیا مارکز 🆔 @dorj_naghneh
شاید خوشحالی همین باشد که احساس نکنی باید در مکانی دیگر، مشغول کاری دیگر و جای شخص دیگری باشی ... 📕 جغرافیای نبوغ ✍🏻 اریک وینر 🆔 @dorj_naghneh
کوفیان از ظلم یزید به حسین پناه برده اند، درحالیکه نه یزید را آن گونه که هست می شناسند و نه حسین را. من هم حسین بن علی را بیش از هرکس به حکومت شایسته تر می دانم، حسین به خلافت زینت می بخشد ، در حالی که خلافت به او زینت نمی دهد. حسین شان خلافت را بالا می برد، در حالیکه خلافت شانی بر او نمی افزاید. خلافت به حسین نیازمندتر است تا او به خلافت. اما سوگند به کسی که پیامبر را فرستاد، هیچ یک از شما، تحمل عدالت خاندان علی بن ابی طالب را ندارید. آن که خاندان علی را می شناسد به مردم بگوید که اگر حسین به خلافت برسد چه می کند. بگوید که... آنچه به ظلم و بی عدالتی اندوخته اید، اگر به مهریه نکاح زنان تان رفته باشد، باز پس می گیرد و به صاحبش باز می گرداند و چنان در هم آمیخته شوید که پست ترین شما به مقام بلندترین شما برسد و بلندترین شما به مقام پست ترین تان... من از مسلم فقط یک پرسش دارم ؛ چرا به مردمی اعتماد کرده که دوبار آزموده شده اند و هر بار یاری کننده خود را به دشمنش واگذاشته اند؛ و من به خدا پناه می برم که حسین را به دست دشمنانش خوار کنم. 📚 نامیرا صادق کرمیار 🆔 @dorj_naghneh