هدایت شده از توییت فارسی
اگه دلت خوش باشه ۴ ساعت هم در طول روز بخوابی برات کافیه، اگه نه ۲۴ ساعت هم بخوابی باز خستهای، مسئله فقط یه چیزه، دلخوشی…
»روانشناسِ روانی«
@farsitweets
امروز یه اتفاق عجیب افتاد، با یه آدم رندوم تو اتوبوس شروع کردیم به حرف زدن و جوری داشتیم حرف میزدیم که انگار بعد ده سال همو دیدیم و کلی حرف نگفته داریم
آخرشم یهویی متوجه شدم ایستگاه من شده و سریع خدافظی کردم و رفتم بدون اینکه نه اسم همو بدونیم و نه حتی شماره ای
امروز فهمیدم یکی از دلایلی که باعث میشه حواس پرت یا دست و پاچلفتی باشم اینه که زیادی درون خودم فرو برم و به نوعی تو ذهنم زندگی کنم. مثل یه حالت خلسه که استاد داره درس میده و تو نه حرف اونو میفهمی و نه به چیز خاصی فکر میکنی، صرفا یه سری افکار پراکنده تو ذهنتن. این باعث میشه تمرکزی هم روی حرکاتم نداشته باشم و یا اگه یهویی یکی چیزی بهم گفت نتونم افکارمو برای جواب دادن بهش جمع و جور کنم و چرت و پرت بگم یا اگه اتفاقی افتاد هول بشم
و حتی این حس شوخ طبعی مو هم میگیره و در موقعیتایی که میتونم من هم خودی نشون بدم در افکارم به سر میبرم
تمرین : تا حد امکان تو جمع ها به خودم و اطرافم توجه کنم و حواس جمع باشم
این حواس پرتی، پرستیژ و هم از بین میبره. مثلا اگه تو حواست پرت باشه چطور میفهمی قوز کردی یا نه !
یکی از چیزایی که آدم و با اعتماد به نفس نشون میده همین صاف بودن کمر، و عقب بودن شونه هاست
خییلییی خبببب سوار بی آر تی شدم، ۲۵ دقیقه تا دانشگاه راهه و بیست دقیقه هم تا در دانشکده، و من فقط نیم ساعت وقت دارم. میرسم ایشالا 👌😐
یه پالتو هم برداشتم با خودم اگه سردم شد بپوشمش. شده وبال گردنم.. باید تو دستم اینور اونور ببرم. دوست هم ندارم بپوشمش که از زیر چادر پف کرده به نظر بیام
احساس میکنم کل عمرم به بطالت گذشته و
سر هر کلاس به جهالت خودم در اون درس پی میبرم
استاد برگشته میگه به هیچ وجه با هم رل نزنید ، ببینم چیزی نمره کم میکنم، نه دختر با پسر نه پسر با پسر (😀)
درنای کاغذی
یه پاستیلم برا خودم گرفتم تا انگیزه ی بیشتری برای تحمل گشنگی داشته باشم و همینطور خواستم ببینم هنوز
نه تنها سفته و مثل لاستیکه بلکه دل درد هم گرفتم
چه خبره آخه ۱۲ تا ۲ استراحت ؟
مگه تو این چند ساعت هسته ی اتم کشف کردیم ؟
نیم ساعت هم کافی بود برا استراحت
عوضش زودتر میرفتیم خونه
صبح که داشتم وارد دانشگاه میشدم برای ورود یه سری دستگاها بودن چهره رو اسکن میکردن و برای من ارور داد
چند بار سعی کردم ولی نشد
موقعی که داشتم میرفتم از یه درب دیگه بیام تو مسئوله برگشت گفت خانم مهندس کجا ؟ بیا از این گوشه برو.
میخواستم بگم اولن تو نه شما، دوما خانم مهندس خودتی بیتربیت دلقک 😭 من از کجا بدونم میشه رد شد
درنای کاغذی
خوندن اولین تجربیات مهدیه از دانشگاه تا ابد>>>>
مودم : اوه یه نفر نه تنها روزمرگیامو میخونه بلکه دوسش هم داره