اﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺑﻮﺩﻡ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻤﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﯾﻪ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺭﻭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺑﻌﺪ ﮔﻔﺖ :
ﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﮕﻪ ﭼﺮﺍ؟؟
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎ ﺑﮕﯿﻢ ...!!!☝️☝️☝️☝️
ﮔﻔﺖ : ﺑﮕﻮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ...😊☺️☺️☺️
.
.
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺭﺭﺭﺭﺭﺍ؟؟😳😳😳😳
ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﺘﮑﻢ ﺯﺩ هنوزم نمیدونم چرا؟؟؟؟😬😬😬😬
@Dost_an
☺️ لبخند بزن رزمنده ☺️
خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه ...👌
👤بین ما یڪی بود ڪه چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترڪش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش ...
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی ڪه توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا ڪمپوت رفتیم سراغش .
پرستار گفت : توی اتاق 110 بستری شده ؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود .
دوستم گفت : اینجا ڪه نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه !
یهو مجروح باندپیچی شده شروع ڪرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم : بچه ها این چرا اینجوری میڪنه؟ نڪنه موجیه؟!!!
یڪی از بچه ها با دلسوزی گفت : بنده خدا حتما زیر تانڪ مونده ڪه اینقدر درب و داغون شده !
پرستار از راه رسید و گفت : عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم : نه! ڪجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره ڪرد و گفت : مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم ڪنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر وڪله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت : خاڪ توی سرتان ! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم : تو چرا اینجوری شدی؟ یڪ ترکش به پا خوردن ڪه اینقدر دستڪ و دمبڪ نمی خواد !
عزیز سر تڪان داد و گفت : ترڪش خوردن پیشڪش . بعدش چنان بلایی سرم اومد ڪه ترڪش خوردن پیش اون ناز ڪشیدنه !!
بچه ها خندیدند . 😁
اونقدر اصرار ڪه عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف ڪرد :
- وقتی ترڪش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر ڪمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر ڪنند . توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و گذاشتند توی سنگر . سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم ڪرد . راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو ڪیسه ڪردم . یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد : عراقی پَست فطرت می ڪشمت . چشمتان روز بد نبینه . تا جان داشت ڪتڪم زد . به خدا جوری ڪتڪم زد ڪه تا عمر دارم فراموش نمی ڪنم. حالا من هر چه نعره می زدم و ڪمڪ می خواستم ، ڪسی نمی یومد
. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت . من هم فقط گریه می ڪردم ...
بس ڪه خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂😂😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند .
عزیز ناله ڪنان گفت : ڪوفت و زهر مار هرهر ڪنان !!! خنده داره ؟ تازه بعدش رو بگم:
- یڪ ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش . تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم ڪه دوباره قاطی نڪنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز . گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند . دوباره حال سرباز خراب شد . یهو نعره زد : آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو ڪشته . و باز افتاد به جونم . این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند ڪمڪش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم ڪنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت : ای بی پدر ! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا . حالا هم ڪه حال و روزم رو می بینید !
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت : چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر ڪردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی ڪنیم ڪه یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد : عراقی مزدور ! می ڪشمت !!!
عزیز ضجه زد : یا امام حسین ! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...
😂😂😂😂
📚منبع : ڪتاب رفاقت به سبڪ تانڪ
@Dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز
🎥بخش سانسور شده پینوکیو که هیچ وقت از صدا وسیما پخش نشد...
🙈😱😂
@Dost_an
ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺍﻭﻣﺪﻡ...
ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﻤﻢ ﺑﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺜﻼ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ!
ﺍﻻﻥ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﻢ ﺩﯾﮕﻪ !!!
ﻣﯿﮕﻪ :ﺑﯿﺎ ﮐﺘﺎﺑﺘﻢ ﺑﺒﺮ ﮐﻪ ﺑﻬﺘﺮ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﯽ😂😂
@Dost_an😂
1_13719049.apk
11.05M
بابام گفت برو نون بخر گفتم علی کریمی گفته تا یه ماه چیزی نخرید😌
جوری دنبالم کرد که مهدوی کیا اونجور نمیدوئید 😐😂
💥 @Dost_an
یه بار تو بچگیم مهمونی بودم دست کردم تو دماغم دراوردم مالیدمش زیر فرش 😝
یهو صاحب خونه دید انقد خیره نگاه کرد که دوباره با دستم برش داشتم خوردمش😖
یه روز انتقاممو ازش میگیرم 😔
کثافتم خودتونید🙈🙈😁😁
@Dost_an
احمد خمینی هم از کمپین نخریدن حمایت کرده
تو چیو میخوای نخری؟
هرچی خواستی ک برات خریدن گوگولی
😝😝😝
@Dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #یادآر
🔺یکی دیگر از وعدههای حسن روحانی در انتخابات که به فراموشی سپرده شد: فقرا بیایند در سایت ثبتنام کنند، به همهتان حقوق میدهم!
#ارباب_وعده_ها
🆔 @Dost_an
ما یه گروه خانوادگی داریم توی تلگرام،
بعد یه گروه خانوادگی داریم بدون برادرم و عروسمون،
اونجا رفتار و حرکات عروسمون رو تحلیل و بررسی میکنیم😑😂
@Dost_an
عيسی کلانتری رییس سازمان حفاظت #محیط_زیست گفته قوچ های پیر زیاد آب میخورند برای همین مجوز #شکار شان را می دهیم تا به قوچ های ماده آب بیشتر برسد.
خدا پدرتو بیامرزه. ای کاش میشد مجوز بدید ما #مدیران_پیر رو که بیت المال رو بیشتر می خورند باهاشون همین رفتارو کنیم!
@Dost_an
دیشب انقد حمد و قل هوالله خوندم تمام درگذشتگان فامیل اومدن جلو چشمم فحش میدن که یهدونه فاتحه برا ما تا حالا نخوندی حالا چته؟
@Dost_an
آیا میدانید ماهی ها و جانوران دریایی به خواهراشون چی میگن؟
میگن آبزی 😁
یه تشکرم ک بلد نیستین ☹️
منو بگو که عمرمو صرف کشف حقایق در جهتِ خدمت به جامعه بشری کردم... 😔😜😂
👇👇😅😅
@Dost_an
🚨 شهادت دو مرزبان ایرانی لحظه دیدار فوتبال ایران و اسپانیا
شب گذشته همزمان با دیدار تیمهای ملی فوتبال ایران و اسپانیا، دو مرزبان کشورمان در درگیری با اشرار مسلحی که قصد ورود به خاک ایران را داشتند، شهید شدند.
در این درگیری استوار دوم محسن شهرکی از زابل و سرباز جلال بهبودی از خراسان رضوی به شهادت رسیدند./تسنیم
@Dost_an
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پااشو پاشو مگه نگفتی ایران میبره کثافت 😍
@Dost_an