#برشی_از_کتاب
✴️ تو باحق هستی و حق با توست
▶️ بزرگانی از مدینه نشسته بودند به جلسه. معاویه ناگهان وارد شد و بی مقدمه سراغ عبدالله رفت. با گلایه گفت: «تو حق ما را از باطل دیگران تشخیص ندادی؛ تو علیه ما بودی نه با ما؛ من پسر عموی عثمانم که کشته شد و شایستهتر بودم برای خلافت.»
🔷 ابن عباس اشارهای به پسر عمر کرد: «با این استدلال، او از تو شایستهتر است؛ زیرا پدرش پیش از پسر عمویت کشته شد.»
🔶معاویه گفت: «این دو برابر نیستند؛ پدر او را مشرکان کشتند و پسر عموی مرا مسلمانها.»
♦️گفت: «این حرفت، خلافت را از تو دورتر و حجت تو را راحتتر باطل میکند.» دید حریف پسر عباس نیست، رو به پسر ابی وقاص کرد. سعد بهانه آورد: «در تاریکی فتنهها به شترم گفتم آخ (بخواب).
🔸معاویه متلکی انداخت که کل قرآن را گشتم و چیزی به نام آخ در آن نیافتم.
🔹«من نمیخواستم طرف کسی باشم، ولی بدان از دو لب رسول خدا شنیدم به علی میگفت: «تو با حق هستی و حق با توست؛ هرجا که باشی.»
🔺معاویه نپذیرفت حرفش را و شاهد خواست. ام سلمه را شاهد آورد. با اصرار معاویه به خانه ام المؤمنین رفتند. ام سلمه گفت: « در همین خانه بود که رسول خدا به علی فرمود: «هر جا که باشی حق با توست.»
🔶 معاویه رو به پسر وقاص گفت: «تو این حدیث را از رسول خدا شنیده بودی و به علی نپیوستی؟! اگر من خودم این حرف را از ایشان شنیده بودم تا آخر عمر خدمتگذار علی میشدم.»
📚 مسیح اسلام ص 188
#علی_قهرمانی
#دوستان_کتاب
📚@dostaneketab