eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
944 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
سرِ سفره ی عقد آروم درِ گوشم گفت: میدونی من فَردا شَهید میشَم؟ خندیدم و گفتم..از کجا میدونی؟نکنه علمِ غِیب داری! گفت: آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدم.. ازدواجمونو بهم تبریک گفت.. بعدشم وَعده ی شَهادتمو داد... بُغض کردمُ گفتم: پس من چی؟ میخوای همین اولِ کاری منُ تنها بزاری بری؟؟ نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری! توکه میدونی فردا میخوای شَهید بشی..چرا نشستی پایِ سفره عقد... چرا خواستی منو به عقدِ خودت دربیاری!؟ دستمو گرفت..خندیدُ گفت: اخه شنیدم شَهید میتونه بستگانشو شفاعت کنه! میخوام که اون ۲نیا جزوِ شفاعت شده هام باشی... میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا برات بگیرم:)) به روایت همسر (مدافع حرم) ♥️💍 🌷| @dosteshahideman 🍃🌷 🌷🍃🌷 🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
آرزوی رخِ تــو خــواب گرفتـه ز دو چشـم قـدر یک لحظـه طلـوعت سحــری مـا را بس . #شبتون_شهدایی 🌙 | @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت 114: باید آماده میشدم.. آماده برایِ گذراندنِ روزها
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت 115: این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بدونِ حسی کثیف.. پر بود از عطر یاس و خلائی شیرین از حریرِ آدمیت.. و من مدیونش بودم، احیایِ حیایِ شرقیم را، به متانتِ حسامی که در مدتی کوتاه، ارثیه یِ دخترکان ایرانی را در وجودم زنده کرده بود.. گونه سیب کردم و پشتِ سرش به نماز ایستادم. با هر رکعتی که میخواند، سبکتر از قبل رویِ پرده ی مه قدم میزدم. و طعم بی نظیر نماز در جانِ روحم مینشست.. این زیباترین، ادایِ بندگیم در طولِ عمرِ کوتاهِ مسلمانیم بود. نماز که تمام شد به سمتم برگشت ( قبول باشه بانو.. یادت نره مارو دعا کنی هااا..) چقدر چسبید، این نمازِ عاشقانه.. نگاهش کردم ( چه دعایی؟؟) ابرویی بالا انداخت (بعدا بهتون میگم.. اما شما علی الحساب بگو خدایا این شوهر مارو حاجت روا کن..) گاهی با ضمیر جمع خطابم میکرد و گاهی با ضمیر مفرد.. این جوان هنوز به “تو” بودنِ من برای خودش، عادت نکرده بود. کنارآمدن با نبودنش سخت بود، اما چاره ایی وجود نداشت. چند روز دیگر حسام به ماموریت میرفت، به همین دلیل هروز برایِ دیدنم به خانه مان میآمد و برایم خاطره میساخت.. با بیرون رفتن هایمان.. تفریحهایِ پر بستنی و خوراکی .. با شوخی ها و کَل کَل هایش کنار دانیال و پروین.. با نجوایِ مهربانش کنار گوشهایم که (هییس.. خانوومی، انقدر بلند نخند.. صداتو نامحرم میشنوه.. ) وقتی در پارک قدم میزدمو او از جوکهایِ بی مزه ی برادرم میگفت.. و من دلخوش به هر غروب، که نمازم را به عشقِ این جوانِ مذهبی اقتدا کنم.. و او با سلامِ نمازش، عزم رفتن به خانه ی خودشان میکرد و نمیدانست چه بر سرِ دلم میآید وقتی مجبور بودم تا روز بعد ندیدنش را، صبر کنم. (تک تکِ ثانیه هایی که تو را کم دارم ساعتم درد؛ دلم درد؛ جهانم درد است..) گاهی در آینه به خود نگاه میکردم و سرکی به گذشته ام میکشیدم. این بچه سید چه به روزِسارایِ دیروزآورده بود که حالا خدا را در یک نفسی اش میدید؟؟ سارایِ کافر.. سارایِ بی قید.. سارایِ لجباز، حالا حجاب از سر برنمیداشت و حیا به خرج میداد در عبور از عابرانِ مذکر.. که حتی قدمهایِ ریحانه وارِ یک زن حرمت دارد و هر چشمی لایقِ تماشا نیست.. این معجزه ی حسام بود یا جادویِ وجودش؟؟ ( وعشق.. قافیه اش، گرچه مشکل است.. اما؛ خدا اگر که بخواهد ردیف خواهد شد..) دیگر چیزی به رفتنش نمانده بود و من بی تاب ندیدنش، پناه میبردم به تسیبحِ فیروزه ایی رنگِ پروین.. کاش مادر کمی گذشته اش را رها میکرد و مهرش را آغوشم.. کاش روزه ی سکوتش را به یک لبخند و صدا زدنم افطار میکرد و من از امیرمهدی و دلتنگی هایم برایش انشا میخواندم. اما دریغ.. مُهرِ قهرش انقدر سنگین بود که خیالِ بی خیالی نداشت.. ادامه دارد.. @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت 115: این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بد
ادامه داستان يک فنجان چاي با خدا 👇👇👇👇👇👇👇👇 قسمت 115: این بوسه، اولین لمسِ احساسم بود، بدونِ هوس.. بدونِ حسی کثیف.. پر بود از عطر یاس و خلائی شیرین از حریرِ آدمیت.. و من مدیونش بودم، احیایِ حیایِ شرقیم را، به متانتِ حسامی که در مدتی کوتاه، ارثیه یِ دخترکان ایرانی را در وجودم زنده کرده بود.. گونه سیب کردم و پشتِ سرش به نماز ایستادم. با هر رکعتی که میخواند، سبکتر از قبل رویِ پرده ی مه قدم میزدم. و طعم بی نظیر نماز در جانِ روحم مینشست.. این زیباترین، ادایِ بندگیم در طولِ عمرِ کوتاهِ مسلمانیم بود. نماز که تمام شد به سمتم برگشت ( قبول باشه بانو.. یادت نره مارو دعا کنی هااا..) چقدر چسبید، این نمازِ عاشقانه.. نگاهش کردم ( چه دعایی؟؟) ابرویی بالا انداخت (بعدا بهتون میگم.. اما شما علی الحساب بگو خدایا این شوهر مارو حاجت روا کن..) گاهی با ضمیر جمع خطابم میکرد و گاهی با ضمیر مفرد.. این جوان هنوز به “تو” بودنِ من برای خودش، عادت نکرده بود. کنارآمدن با نبودنش سخت بود، اما چاره ایی وجود نداشت. چند روز دیگر حسام به ماموریت میرفت، به همین دلیل هروز برایِ دیدنم به خانه مان میآمد و برایم خاطره میساخت.. با بیرون رفتن هایمان.. تفریحهایِ پر بستنی و خوراکی .. با شوخی ها و کَل کَل هایش کنار دانیال و پروین.. با نجوایِ مهربانش کنار گوشهایم که (هییس.. خانوومی، انقدر بلند نخند.. صداتو نامحرم میشنوه.. ) وقتی در پارک قدم میزدمو او از جوکهایِ بی مزه ی برادرم میگفت.. و من دلخوش به هر غروب، که نمازم را به عشقِ این جوانِ مذهبی اقتدا کنم.. و او با سلامِ نمازش، عزم رفتن به خانه ی خودشان میکرد و نمیدانست چه بر سرِ دلم میآید وقتی مجبور بودم تا روز بعد ندیدنش را، صبر کنم. (تک تکِ ثانیه هایی که تو را کم دارم ساعتم درد؛ دلم درد؛ جهانم درد است..) گاهی در آینه به خود نگاه میکردم و سرکی به گذشته ام میکشیدم. این بچه سید چه به روزِسارایِ دیروزآورده بود که حالا خدا را در یک نفسی اش میدید؟؟ سارایِ کافر.. سارایِ بی قید.. سارایِ لجباز، حالا حجاب از سر برنمیداشت و حیا به خرج میداد در عبور از عابرانِ مذکر.. که حتی قدمهایِ ریحانه وارِ یک زن حرمت دارد و هر چشمی لایقِ تماشا نیست.. این معجزه ی حسام بود یا جادویِ وجودش؟؟ ( وعشق.. قافیه اش، گرچه مشکل است.. اما؛ خدا اگر که بخواهد ردیف خواهد شد..) دیگر چیزی به رفتنش نمانده بود و من بی تاب ندیدنش، پناه میبردم به تسیبحِ فیروزه ایی رنگِ پروین.. کاش مادر کمی گذشته اش را رها میکرد و مهرش را آغوشم.. کاش روزه ی سکوتش را به یک لبخند و صدا زدنم افطار میکرد و من از امیرمهدی و دلتنگی هایم برایش انشا میخواندم. اما دریغ.. مُهرِ قهرش انقدر سنگین بود که خیالِ بی خیالی نداشت.. ادامه دارد.. @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ میلادی: Tuesday - 21 May 2019 قمری: الثلاثاء، 15 رمضان 1440 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام  🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت #روزتون_متبرڪ_با_یادشهید_محمود_رضا_بیضایی ☀️| @dosteshahideman
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ بیا که رنج #فراقٺ بُرید امان مرا به یُمن آمدنٺ #تازه کن جهان مرا بیا #بهار حقیقی و از سر احسان به غمزه ای #نظری کن دل خزان مرا . 🌺 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌺 💛| @dosteshahideman
آمد چو به نیمه ماه پرفیض صیام شد طلعت مجتبی عیان چون مه تام با روی حسن خوی حسن جلوه نمود فرزند ابوالحسن امام بن امام میلاد خجسته ، کریم آل طاها ، امام حسن مجتبی (ع) مبارکباد. ❤️| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 علیه السلام: 🍃با همسايه ات به نيكى همسايگى كن تا مسلمان باشى...🍃 📚 ، ج ۷۸، ص ۱۱۲ 🌸| @dosteshahideman 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_10847312.mp3
13.08M
جزء پانزدهم با صدای استاد پرهیزگار التماس دعا ✨| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 این لالایی منصوب به جبرائیل است، که برای گهواره حَسَنین می خوانده است: اِنَ فِی الجَنَّةِ نَهراً مِن لَبَن لِعَلِیّ وَ لِزَهرا وَ حُسَینٍ وَ حَسَن ✅بشنوید این قطعه زیبا را با صدای . میلاد مبارک💐💐💐 ❤️| @dosteshahideman
┄┅┅✿❀♥️❀✿┅┅┄ تو ... ای آرامش شعرهای من تو نباشی من یک بغل شعر پریشانم ... #شهید_محمود_رضا_بیضایی #دلتنگتم_رفیق 🌷| @dosteshahideman
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ❤صلوات خاصه امام حسن مجتبي عليه السلام👇❤ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا صِفْوَةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یااَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یاحُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا نُورَاللّهِ السَّلامُ عَلَیْكَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا بَیانَ حُكْمِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ السَّلامُ عَلَیْكَ ایهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّكِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِىُّ السَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَكاتُهُ اَللّٰهــُمَّ عَجِّــلْ لِوَلِيِّكَ الْفَــرَجِ بِحَـقِّ الْقُرْانِ الْكَــريمِ💞 ❤️| @dosteshahideman 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5cdca95061aeb6066e03d654_5038239227644875235.mp3
3.19M
🌺🌹🌺🌹🌺 آهنگ کریمانه با صدای میلاد حیدری مخصوص میلاد امام حسن علیه السلام 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌺| @dosteshahidema 🌺 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
یاد شهید شیخ #محمدحسن_شریف_قنوتی بخیر؛  محمدحسن شریف قنوتی که در روزهای آغازین جنگ تحمیلی به شیخ شریف شهرت یافت، نخستین روحانی مجروح، اسیر و شهید دفاع مقدس است هنگامی که در زندان پهلوی می‌خواستند لباس روحانیت از شیخ شریف به در کنند ، او با شجاعت گفته بود: " شما که جای خود دارید اربابان شما هم از این لباس می‌ترسند، بی‌جهت خودتان را خسته نکنید که هرگز از این جامه روحانی جدا نخواهم شد." 🍃🍃🍃🍃🍃🍃 *در وصیتنامه از شیخ شریف: کاش فرقم مانند مولایم علی شکافته شود    🍃🍃🍃🍃🍃 سیده زهرا حسینی از جانبازان و مدافعان روزهای مقاومت خرمشهر، در کتاب دا از شهادت شیخ شریف قنوتی اینچنین روایت می‌کند: "از جوانی پرسیدم:از شیخ شریف قنوتی خبر دارید؟.. گفت: شیخ را به بدترین وجه شهید کردند. پرسیدم چگونه؟ مگر چه کردند؟ گفت: روز بیست و چهارم مهر، عراقی‌ها تا چهل متری رسیده بودند. شیخ و چند نفر دیگر را که داخل ماشین بودند به گلوله می‌بندند. همه مجروح می‌شوند. شیخ را بیرون می‌کشند. از او می‌خواهند که به امام توهین کند. شیخ که زیر بار نمی‌رود و بعد در دهانش گلوله خالی می‌کنند. شیخ به شهادت می‌رسد. عمامه‌اش را برمی‌دارند، دورتادور کاسه سرش را می‌برند و هلهله‌کنان توی خیابان می‌دوند و فریاد می زنند، یک خمینی را اسیر کردیم، یک خمینی را کشتیم... شادی روحش #صلوات 🌹| @dosteshahideman
گاهے بعضی نگاه ها چشـــــم دل را رو بسوی خـدا باز مےڪند !! مخصوصاً اگر آن نگاه از قابِ چشم های آسمانے شهید باشد..... #شهید_محمودرضا_بیضائی 🌷 @dosteshahideman
🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊 شهید محمود رضا بیضایی: اگر " العجل " بگوییم و برای ظهورآماده نشویم کوفیــان آخــرالـزمــانـیــم ظهور تو پایان جنگهاست .. 🌱| @dosteshahideman 🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊🌸🕊
دوست شــ❤ـهـید من
🌸🌱🌸🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌸🌱🌸 🌷گفت:خیلی عشق شهادتم..... 🌷گفتم :عشق جهاد چی؟ 🌷هیچ جوابی نداد!!!!! 🌸| @dosteshahideman 🌸🌱🌸🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌸🌱🌸
🔸طرح بزرگ ختم قرآن به صورت مجازی🔸 📝ثبت نام در ماه مبارك رمضان 📌سلامتی و ظهور حضرت ولیعصر(عج) و نثار شهدای مدافع حرم و وطن جزء ۱ 👈 شهیدستارابراهیمی جزء ۲ 👈 شهیدمحمدرضاتورجی زاده جزء ۳ 👈 شهید ابراهیم هادی جزء ۴ 👈 شهیدحمیدسیاهکالی مرادی جزء ۵ 👈 شهیدحمیدسیاهکالی مرادی جزء ۶ 👈 شهیدهدایت الله زمانی جزء ۷ 👈 شهیدحامدجوانی جزء ۸ 👈 شهیدمحمدرضادهقان جزء ۹ 👈شهیده۲۳۳ جزء ۱۰👈شهیدحسن انتظاری جزء ۱۱ 👈 شهیدحسین معزغلامی/شهیدابراهیم هادی جزء ۱۲ 👈شهید محسن حججی جزء ۱۳ 👈 شهید سجاد زبرجدی جزء ۱۴ 👈 شهیدرسول خلیلی جزء ۱۵ 👈 شهیدمحمدرضایی جزء ۱۶ 👈 شهیدعبدالله رضایی جزء ۱۷ 👈شهیدروح الله طالبی اقدم/شهیدمحمودرجبی جزء ۱۸ 👈 شهدای گمنام جزء ۱۹ 👈 شهدای دفاع مقدس جزء ۲۰ 👈 شهیدمحمودرضابیضایی/شهیدمحمدرضادعقان امیری جزء ۲۱ 👈 شهدای مدافع حرم جزء ۲۲ 👈 شهیداحمدمشلب جزء ۲۳ 👈 شهیده۲۳۳ جزء ۲۴ 👈 شهیداکبرملائـــی جزء ۲۵ 👈 شهیداکبرغفوری جزء ۲۶ 👈 شهیدرسول غفوری جزء ۲۷ 👈شهیدبابک نوری جزء ۲۸ 👈 شهیدظهرعلی سالاری جزء ۲۹ 👈 شهیددکترمصطفی چمران جزء ۳۰ 👈 شهیدسیدمحمدحسن نژاد ✨برای شرکت در ختم تلاوت قرآن کریم یکی از جزء هایی که روبروی آن خالی است را انتخاب و به آیدی زير ارسال فرماييد. نام شهید مورد نظرمقابل شماره جزء ثبت خواهد شد. @shahidhojat
روح‌الله همیشه می‌گفت: دوست دارم یکی از مراسم‌هام تو ولادت امام حسن(ع) باشه. امام حسن(ع) خیلی مظلومه، تولدش وسط ماه رمضونه، هیچکس عقد و عروسی شو نمیندازه تو ماه رمضون! . حالا ایام #تولدت با میلاد امام حسن(ع) یکی شده. #ولادت_باسعادت_امام_حسن #تولد_شهید_روح‌الله_قربانی @dosteshahideman
اهل مطالعه سیاسی بود.... خوب هم می‌خواند. در سه – چهار سال آخر هر وقت فرصتی می‌کرد می‌رفت کتابفروشی‌های انقلاب، بخصوص فروشگاه انتشارات کیهان را گز می‌کرد و با یک بغل کتاب جدید بر می‌گشت.... محمودرضا پای مرا هم به این فروشگاه باز کرد. اخیرا مطالعاتش را روی بیداری اسلامی متمرکز کرده بود. اکثر وقتهایی که دو تایی توی ماشینش از تهران بسمت اسلامشهر می‌رفتیم، من سر بحث را باز می‌کردم تا حرف بزند و مثل همیشه، حرفها می‌رفت سمت بیداری اسلامی و تحولات کشورهای منطقه، بخصوص سوریه.... اما اظهار نظرهای سیاسی‌اش مثل تحلیل‌های ژورنالیستی یا تلویزیونی یا حرف های کلیشه‌ای اهالی سیاست نبود. اعتقادی به بحث‌های تلویزیون هم در مورد سوریه نداشت و می‌گفت این ها حرف‌های رسانه‌ای هستند و واقعیتی که در آنجا می‌گذرد غیر از این حرف‌هاست. هر چند تحلیل‌های مطبوعاتی را می‌خواند و به من هم خواندن تحلیل‌های سعد الله زارعی، مهدی محمدی – و چند تای دیگر را که الان یادم نیست – توصیه می‌کرد ولی بیشترین استناد را به #سخنرانی‌های_آقا می‌کرد و در آخر هم نظر خودش را می‌گفت. راوی : برادر شهید @dosteshahideman
درمان زکسی دگر نجویم زیرا زفراق توست دردم ... 🌹 @dosteshahideman