⚘﷽⚘
#کلام_شهید
# خدایا
قلبم راچنان از محبت خودت پرکن که جز تو را آرزو نکند...
#شهید_چمران
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
✍ #کلام_شهید
🔺از خواهران می خواهم که حجابشان را مثل #حجاب حضرت زهرا (س).رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز؛ چون این حجاب ها بوی حضرت زهرا(س) را نمی دهد...😔
#شهید_ذوالفقاری
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷 | @dosteshahideman
1_13714624.mp3
8.67M
🎧🎧
🎵دلم گرفته ای رفیق...
🎤🎤 گرشا #رضائی
تقدیم به همه عزیزانی که #رفیق_شهید دارن💐💐
#بسیار_زیبا👌👌
🌹| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
#قراردمغروب
💚 بریم حرم کربلا 💚
به نیابت از شهیدبزرگوار
🌹سید مصطفی خمینی🌹
🌾یه دنیا درگیر و درد دارمو😭🌾
🎤 #مداحی مداحاناهلالبیت
#رزقمعنوی
🌾 @dosteshahideman💚
🌷🌾
🌾🌷🌾
🌷🌾🌷🌾
⚘﷽⚘
#دلانه
اگه کسی تو کما باشه ؛
خانوادش همه منتظرن که برگرده...
خیلیامون تو #کمای_گناه رفتیم ؛
اهل بیت منتظرمونَند...
وقتش نشده که برگردیم؟!
#نزارگناهدستُپاتُببنده!
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت سی و یکم داستان دنباله دار نسل سوخته: هدیه خدا عید نوروز ... قرار بود بریم مشهد ... حس خو
⚘﷽⚘
قسمت سی و سوم داستان دنباله دار نسل سوخته: دلت می آید؟ ...
نهار رسیدیم سبزوار ... کنار یه پارک ایستادیم ... کمک مادرم وسایل رو برای نهار از توی ماشین در آوردم ... وضو گرفتم و ایستادم به نماز ...
سر سفره نشسته بودیم ... که خانمی تقریبا هم سن و سال مادرم بهمون نزدیک شد ... پریشان احوال ... و با همون حال، تقاضاش رو مطرح کرد ...
- من یه دختر و پسر دارم ... و ... اگر ممکنه بهم کمکی کنید ... مخصوصا اگر لباس کهنه ای چیزی دارید که نمی خواید ...
پدرم دوباره حالت غر زدن به خودش گرفت ...
- آخه کی با لباس کهنه میره سفر؟ ... که اومدی میگی لباس کهنه دارید بدید ...
سرش رو انداخت پایین که بره ... مادرم زیرچشمی ... نگاه تلخ معناداری به پدرم کرد ... و دنبال اون خانم بلند شد ...
- نگفتید بچه هاتون چند ساله ان؟ ...
با شرمندگی سرش رو آورد بالا ... چهره اش از اون حال ناراحت خارج شد ... با خوشحالی گفت ...
- دخترم از دخترتون بزرگ تره ... اما پسرم تقریبا هم قد و قواره پسر شماست ...
نگاهش روی من بود ... مادرم سرچرخوند سمت من ... سوئیچ ماشین رو برداشت و رفت سر ساک و پدرم همچنان غر می زد ...
سعید خودش رو کشید کنار من ...
- واقعا دلت میاد لباسی رو که خودت می پوشی بدی بره؟... تو مگه چند دست لباس داری که اونم بره؟ ... بابا رو هم که می شناسی ... همیشه تا مجبور نشه واست چیزی نمی خره ... برو یه چیزی به مامان بگو ... بابا دوباره باهات لج می کنه ها ...
🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
اهواز هم اکنون
مسولین بی لیاقت...
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
بعد از تو💕
تا همیشه
#شبها و روزها
بی مـ🌙ـاه و مهر مےگذرند
از کنار ما
💥اما پشت دریچه ها
در #عمق سینه ها
ماھ ِ قصه های #تو
#همیشه تابان است🌝
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
🌙 | @dosteshahideman