eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
942 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ 💠برای محمودرضا / صدو شصت و هشت ▪️احمدرضا بیضائی: 🌷سال ١٣٨٠ - خانه پدرى. روزهاى آخر خدمت سربازى براى محمودرضا و روزهاى آخر دانشگاه براى من. روزهايى كه محمودرضا داشت تصميم ميگرفت بعد از خدمت برود و پاسدار شود و من داشتم تصميم ميگرفتم بعد از تمام شدن دكتراى دامپزشكى، براى دوره تخصصى، پاتولوژى بخوانم يا آناتومى؟ روزهايى كه محمودرضا داشت تعلقش به فوتبال و استقلال و همين پيراهن آبى كه هميشه تنش بود را كنار ميزد و من با اين كتاب قطور دستنامه دامپزشكى مفاخره ميكردم با او و شايد هم تظاهر به چيزدانى. ▪️روزهايى كه محمودرضا داشت تصميم ميگرفت راه خودش را برود و براى مدرك و دكترى و كوفت و... دنبال من نيايد دانشگاه و كلنجار ميرفت با خودش كه چطور از سدّ نارضايتى پدر عبور كند. چه عكسى گرفت از ما خواهرم.!!! كاش نگرفته بود. عكسهاى آن روزها، اين روزها برايم آينه دق شده اند. آه! محمودرضا..... صفايى ندارد ارسطو شدن خوشا پر كشيدن پرستو شدن 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ اعلام تعداد صلوات ها برای سلامتی مهدی فاطمه(عج)وشادی روح داداش محمود😍 تاکنون 👇👇 💞 21014 شاخه گل صلوات💞 شما هم در این ختم صلوات شریک شوید🌹 تعداد را به ایدی زیر بفرستید🌹 @shahidhojat 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت هفتاد و سوم داستان دنباله دار نسل سوخته:حس یک حضور تا زمان رفتن ... روز شماری که هیچ ... ل
⚘﷽⚘ قسمت هفتاد و چهارم داستان دنباله دار نسل سوخته: دوکوهه وارد شدیم ... هر چی از در نگهبانی فاصله می گرفتیم ... این حس قوی تر می شد ... تا جایی که ... انگار وسط بهشت ایستاده بودم ... و عجب غروبی داشت ... این همه زیبایی و عظمت ... بی اختیار صلوات می فرستادم... آقا مهدی بهم نزدیک شد و زد روی شونه ام ... بدجور غرق شدی آقا مهران ... اینجا یه حس عجیبی داره ... یه حس خیلی خاص ... انگار زمینش زنده است ... خندید ... خنده تلخ ... این زمین ... خیلی خاصه ... شب بچه ها می اومدن و توی این فضا گم می شدن ... وجب به وجبش عبادگاه بچه ها بود ... بغض گلوش رو گرفت ... - می خوای اتاق حاج همت رو بهت نشون بدم ؟ ... چشم هام از خوشحالی برق زد ... یواشکی راه افتادیم ... آقا مهدی جلو ... من پشت سرش ... وارد ساختمون که شدیم ... رفتم توی همون حال و هوا ... من بین شون نبودم ... بین اونها زندگی نکرده بودم ... از هیچ شهیدی خاطره ای نداشتم ... اما اون ساختمون ها زنده بود ... اون خاک ... اون اتاق ها... رسیدیم به یکی از اتاق ... 3 تا از دوست هام توی این اتاق بودن ... هر 3 تاشون شهید شدن ... چند قدم جلوتر ... یکی از بچه ها توی این اتاق بود ... اینقدر با صفا بود که وقتی می دیدش ... همه چیز یادت می رفت ... درد داشتی... غصه داشتی ... فکرت مشغول بود ... فقط کافی بود چشمت به چشمش بیوفته ... نفس خیلی حقی داشت ... به اتاق حاج همت که رسیدیم ... ایستاد توی درگاهی ... نتونست بیاد تو ... اشکش رو پاک کرد ... چند لحظه صبر کرد ... چراغ قوه رو داد دستم و رفت ... حال و هوای هر دومون تنهایی بود ... یه گوشه دنج ... روی همون خاک ... ایستادم به نماز ... 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت هفتاد و چهارم داستان دنباله دار نسل سوخته: دوکوهه وارد شدیم ... هر چی از در نگهبانی فاصله
⚘﷽⚘ قسمت هفتاد و پنجم داستان دنباله دار نسل سوخته: مرد بعد از نماز مغرب و عشا ... همون گوشه ... دم گرفتم ... توی جایی که ... هنوز می شد صدای نفس کشیدن شهدا رو توش شنید ... بی خیال همه عالم ... اولین باری بود که بی توجه به همه... لازم نبود نگران بلند شدن صدا و اشک هام باشم ... توی حس حال و خودم ... عاشورا می خوندم و اشک می ریختم... عزیزترین و زنده ترین حس تمام عمرم ... توی اون تاریکی عمیق ... به سفارش آقا مهدی زیاد اونجا نموندم ... توی راه برگشت... چشمم بهش افتاد ... دویدم دنبالش ... آقا مهدی ... برگشت سمتم ... آقا مهدی ... اتاق آقای متوسلیان کجا بوده؟ ... با تعجب زل زد بهم ... تو حاج احمد رو از کجا می شناسی؟ ... - کتاب "مرد" رو خوندم ... درباره آقای متوسلیان بود ... اونجا بود که فهمیدم ایشون از فرمانده های بزرگ ... و علم داری بوده برای خودش ... برای شهید همت هم خیلی عزیز بوده... تأسف خاصی توی چشم ها و صورتش موج می زد ... نمی دونم ... اولین بار که اومدم دو کوهه ... بعد از اسارتش بود ... بعدشم که دیگه ... راهش رو گرفت و رفت ... از حالتش مشخص بود ... حاج احمد برای آقا مهدی ... فراتر از این چند کلمه بود ... اما نمی دونستم چی بگم ... چطور بپرسم و چطور ادامه بدم ... هم دوست داشتم بیشتر از قبل متوسلیان رو بشناسم ... و اینکه واقعا چه بلایی سرش اومد؟ ... و اینکه بعد از این همه سال ... قطعا تمام اطلاعاتش سوخته است ... پس چرا هنوز نگهش داشتن؟ ... و ... تمام سوال های بی جوابی که ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... و هر بار که بهشون فکر می کردم ... غیر از درد و اندوه ... غرورم هم خدشه دار می شد ... و از این اهانت، عصبانی می شدم ... 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ آن اوایل، یکبار که از معرکه برگشته بود، وسط حرفهایش خیلی محکم گفت: 💠«جانفشانی اصلا کار آسانی نیست»💠 بعد تعریف کرد که #آنجا در نقطه‌ای باید #فاصله‌ای چند متری را در #تیررس_تکفیری‌ها_می‌دوید و توی همین چند متر، #دخترش آمده #جلوی چشمش. اینها را می گفت تا به من #بفهماند که #تعلقات یعنی #وابستگی‌ها مثل وابستگی به فرزند چطور #مانع_شهادت شهید است… تمرین‌های زیادی توی یکی دو سال گذشته برای #بریدن رشته #تعلقاتش انجام داده بود و همه را هم برید. این بار که می‌رفت به کسی گفته بود « #این_دفعه_از_کوثر_بریدم». شب یکی از #عملیات ها بهش گفتند که امکان تماس با خانواده هست نمیخوای صدای کوثر کوچولوت رو بشنوی؟ ؟؟ گفت : از کوثرم گذشتم. .. #مدافع_حرم #شهید_محمودرضا_بیضایی #شهادت:92/10/29 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ رفقا هست شهادت داداش محمود بود 😔 حاضرین از امشب با داداش محمود عهد ببندیم و هر روز و روز به روز تلاشمونو بکنیم به خدا نزدیک بشیم؟؟ تا حالا فکرشو کردی شهدا چجور رسیدن؟؟ چجور شده خدایی رسیدن؟؟ بیاین امشب خوب خوب فکر کنیم یه کم خجالت بکشیم از خودمون خوبه؟؟ پس یازهرا 🌷| @dosteshahideman
dokohe.mp3
624.2K
🌷دوکوهه السلام ای خانه عشق،،،، 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ ⭐️این را جز شهادت ❣مرگ ننگ است ⭐️در کامشان بی دوست💕 ماندن ❣چون شرنگ است ⭐️چون عشــ♥️ـق را جز ❣تفسیری دگر نیست ⭐️حلاج را جز دار ❣ دگر نیست✘ ⭐️این واژه در قاموس دل ❣با قرین است ⭐️این داستان آغاز و پایانش ❣همین است؛ 🌷 ... 🌙 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ ❣ ❣ 🌼هر روز که می گذرد دریای وسیع تر می شود و دلتنگی ها💔 عمیق تر و زورق های که بی صدا می شکنــ⚡️ـد! این است حالِ دل در بحرِ ساحل ! کجایی⁉️ ‌ 🌸🍃 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ مهربـــان کـه باشی خورشید از سمت قلب تو طلوع خواهد ڪرد درست مثل تو ای شهیــد و صبــــــــح مگر چیست؟ جز لبخنـــــد مهربانــــــت… 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ 💌 😔 ابراهیـم‌ همیشہ‌ میگفـت : تا وقتے ڪہ زمانِ‌ ازدواجتون نرسیـده دنبالِ با نرید ؛ چون آهسته آهسته خودتون رو بہ میڪشونید ! .... فضا، فضای مجازی است ، ولی نامحرم، نامحرم واقعی است ! برایش تک‌تک حرفها و شکلکها حقیقی است. روی قلبش اثر میگذارد... 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📖🕋📖🕋📖 💠همراهان گرامی کانال 🌷ختم دسته جمعی سوره کوثر به مناسبت شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها در کانال برگزار میشود ✅ تعدادثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آماردرحرم مطهر 🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 ازطرف شما عزیزان ثبت میشودو نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️ فرصت تا آخر روز یکشنبه ۶ / ۱۱/ ۱۳۹۸ ✳️به نیابت از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به مادر بزرگوارشان فاطمه زهرا ( س ) و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده 📣لطفا تعداد سوره کوثر را که‌ می خوانید،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آماردر حرم مطهرامام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود و تشکروعاقبت بخیری ازحضور پر رنگتون 🌹 ⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد تلاوت سوره کوثر در ختم دسته جمعی 👇👇 🆔@ZZ3362
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘ #قرار‌دم‌غروب‌ 💚 بریم کوچه های مدینه 💚 به نیابت شهید🌷 🌷شهیدسردار علی هاشمی 🌷 🌾ای مادر غمخوار شده..😭🌿 🎤 #مهدی‌رسولی #رزق‌معنوی 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ : +من‌وشـماڪوچڪترین‌نقشـی‌ نداشتـیم هدایت‌فقط‌به‌عهده‌خداوندبوده‌ :)♥️✨ میبینــی‌رفیــق؟! بزرگمـردی‌مثل‌ دربرابر‌خدا خودش روچقــدرڪوچک میبینــه..! 🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ ♥️🌱 ♡مـتولدشـدم‌اصـلـا‌کـه‌شـوَم‌نـوکـرتـو بی‌توعمـرم‌همه‌باطل،همـه‌دم‌علـافی‌ستــ❥ 💚 ❤️| @dosteshahideman
⚘﷽⚘ عاشقانه های💞شهدایی سرِ سفره‌ےِ عقد آروم درِ گوشم گفت: میدونے من فَردا شَهید میشَم؟ خندیدم و گفتم..از کجا میدونے؟ نڪنه علمِ غِیب داری!💭 گفت: آره..دیشب مادرم حضرتِ زهرا(س) رو تو خواب دیدمـ..🍃 ازدواجمونو بهم تبریڪ گفت بعدشم وَعده‌ے شَهادتمو داد. . . بُغض کردمُ گفتم: پس من چے؟ میخوای همین اولِ کاری منُ تنها بزاری برے؟!😞 نبود شرطِ وَفا بِری و منو نَبری! توڪہ میدونے فردا میخواے شَهید بشے چرا نشستے پایِ سفره عقد. . .💍 چرا خواستے منو به عقدِ خودت دربیاری!؟ دستمو گرفت خندیدُ گفت: آخہ شنیدم شَهید میتونه بستگانشو شفاعت ڪنه!🥰 میخوامـ که اون ۲نیا جزوِ شفاعت شده هام باشے. . . میخوام مجلسِ عروسیِ واقعی رو اونجا برات بگیرم. . .🎈 ‌به_روایت_همسر_شهید شهید هادی_ابراهیمی {مدافع‌حرم} 🌹| @dosteshahideman 🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹🕊🌹
⚘﷽⚘ سلام حاج قاسم. سلام حاجی مهربانی ها حالا که دوستان شهیدت را دیده ای ارام گرفته 😔 حاج قاسم هنوزم خبر رفتنت را باور نمیکنم😞 انقدر منتظر شهادت بودی که حتی چشمانت گواهی میداد که منتظر شهادت هستی مارا حلال کن که بجای رفتن به حرم میرویم کیش به جای حمایت از سید علی حمایت میکنیم از جم تی وی بازهم شرمنده حاج قاسم😞😞😞 🌷 | @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت هفتاد و پنجم داستان دنباله دار نسل سوخته: مرد بعد از نماز مغرب و عشا ... همون گوشه ... دم
قسمت هفتاد و ششم داستان دنباله دار نسل سوخته: شب آخر سفر فوق العاده ما ... تازه از دو کوهه شروع شد ... صبح، بعد از روشن شدن هوا حرکت کردیم ... شلمچه ... چزابه ... طلائیه ....کوشک و ... هر قدمش ... و هر منطقه با جای قبل فرق داشت ... فقط توفیق فکه نصیب مون نشد ... هر چی آقا مهدی اصرار کرد ... اجازه ندادن بریم جلو ... جاده بسته بود و به خاطر شرایط خاص پیش آمده ... اجازه نداشتیم جلوتر بریم ... شب آخر ... پادگان حمید ... خوابم نمی برد ... بلند شدم و اومدم بیرون ... سکوت شب و صدای جیرجیرک ها ... دلم برای دو کوهه تنگ شده بود ... خاک دو کوهه از من دل برده بود ... توی حال و هوای خودم بودم ... غرق دلتنگی کردن برای خدا ... که آقا مهدی نشست کنارم ... - تو هم خوابت نمی بره ؟ ... بقیه تخت خوابیدن ... با دل شکسته و خسته به اطراف نگاه کردم ... این خاک، آدم رو نمک گیر می کنه ... مگه میشه ازش دل کند؟ ... هنوز نرفته، دلم برای دو کوهه تنگ شده ... با محبت عمیقی بهم نگاه کرد ... پدربزرگت هم عاشق دوکوهه بود ... در عوض، منم عاشق این حال و هوای توئم ... خندید ... و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... آقا مهدی؟ ... راسته که شما جنازه پدربزرگم رو برگردوندید؟... چشم هاش گر گرفت و سرش چرخید ... به زحمت نیم رخش رو می دیدم ... - دلم می خواست محل شهادت پدربزرگم رو ببینم ... سفر فوق العاده ای بود و دارم دست پر می گردم ... اما دله دیگه... چشم انتظار دیدن اون خاک بود ... حالا هم که فکر برگشت ... دیگه زبونم به ادامه دادن نچرخید ... 🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت هفتاد و ششم داستان دنباله دار نسل سوخته: شب آخر سفر فوق العاده ما ... تازه از دو کوهه شروع شد .
قسمت هفتاد و هفتم داستان دنباله دار نسل سوخته: خاک، خاک نیست دستش رو گذاشت روی شونه ام ... جایی که پدربزرگت شهید شده ... جایی نیست که کسی بتونه بره ... هنوز اون مناطق تفحص نشده ... زمینش بکر و دست نخورده است ... تا همین جاشم ... شما یه جاهایی ما رو بردی که کسی رو راه نمی دادن ... پارتیت کلفت بود ... خندید ... پارتی شماها کلفته ... من بار اولم نیست اومدم ... بعضی از این جاها رو هیچ وقت نشد برم ... شهدا این بار حسابی واستون مایه گذاشتن ... و مهمون داری کردن ... هر جا رفتیم راه باز شد ... بقیه اش هم عین همین جاست ... خاک خاکه ... دلم سوخت ... نمی دونم چرا؟ ... اما با شنیدن این جمله ... آه از نهادم در اومد ... - فکه که راه مون ندادن ... و از جا بلند شدم ... وقت نماز شب بود ... راه افتادم برم وضو بگیرم ... اما حقیقت اینجا بود که ... خاک، خاک نیست ... و اون کلمات، فقط برای دلداری من بود ... شب شکست و خورشید طلوع کرد ... طلوع دردناک ... همگی نشستیم سر سفره ... اما غذا از گلوی من پایین نمی رفت ... کوله ام رو برداشتم برم بیرون ... توی در رسیدم به آقا مهدی ... دست هاش رو شسته بود و برمی گشت داخل ... نرفت کنار ... ایستاد توی در و زل زد بهم ... چند لحظه همین طوری نگام کرد ... بدون اینکه چیزی بگه ... رفت نشست سر سفره ... منم متعجب، خشکم زد ... تو این 10 روز ... اصلا چنین رفتاری رو ازش ندیده بودم ... با هر کی به در می رسید ... یا سریع راه رو باز می کرد ... یا به اون تعارف می کرد ... رو کرد به جمع ... بخوایم بریم محل شهادت پدربزرگ مهران ... هستید؟ ... 🌷| @dosteshahideman
004 Delbasteye Eshgh.mp3
9.75M
مـداحےتایمــ|🎤 دلبستـه عـشـ❤️ـق وصله دنیانیستـ زندگـے زنـدگـے خـتـم به نشـود زیـبا نـیسـتـ{😔} 🎤🎤
⚘﷽⚘ با آسمـ🌌ــان مفاخره کردم #تا_سحر او از ستــ⭐️ــاره دم زد و من از #تو دم زدم #شهید_محمود_رضا_بیضائی #شب_بخیر_علمدار 🌙 🌙 | @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ 📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۰۱ بهمن ۱۳۹۸ میلادی: Tuesday - 21 January 2020 قمری: الثلاثاء، 25 جماد أول 1441 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📚 رویدادهای این روز: 🔹زادروز فردوسی 📆 روزشمار: ▪️8 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️18 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️25 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️34 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️35 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام 🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘﷽⚘ پيامبر صلى الله عليه و آله: هر كس روزى اى دارد كه حتما به او خواهد رسيد. پس هر كس به آن راضى شود، برايش پُر بركت خواهد شد و او را بس خواهد بود و هر كس به آن راضى نباشد، نه بركت خواهد يافت و نه او را بس خواهد بود. روزى در پى انسان است، آن گونه كه اجلش در پى اوست. 📚اعلام الدين ص ۳۴۲ 🌷| @dosteshahideman