1_10536185.mp3
2.19M
🎵ﺑﺎﺑﺎ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﮕﻪ ﺧﺒﺮ ﻧﺪاﺭﻱ
🎤ﺣﺎﺝ #ﺳﻴﺪ_ﻣﻬﺪی_ﻣﻴﺮﺩاﻣﺎﺩ
به یاد نگرانی فرزندان شهدا😔
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🇮🇷شهیده مدافع سلامت
خانم نرجس خانعلیزاده:
" به مادرش همیشه میگفت: مامان! من دختر سردارم... میدونم #حاج_قاسم منو خیلی دوست داره❤️
شب شهادت حاج قاسم، بیمارستان شیفت بود. صبح که خبر رو شنید بغض کرد😢 تا چند روز تو خودش بود، به دوستاش گفته بود حالم خوب نیست....
چند روز بعد زن داییش رفته بود کرمان، مزار سردار
نرجس خانم فهمید به زن داییش پیام داد📲 که سلامم رو به سردار برسون، بهش بگو خیلی بهش ارادت دارم...."
#مدافعان_سلامت
#کرونا
🌹| @dosteshahideman
30.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🎬 نماهنگ #شهید_گمنام با اجرای حاج امیر عباسی و همراهی گروه سرود احلی من العسل حرم شهدای گمنام واوان
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت صد و شصت و هشتم داستان دنباله دار نسل سوخته: جاده کربلا کابووس های من شروع شده بود ... یک
قسمت صد و شصت و نهم داستان دنباله دار نسل سوخته: تشنه لبیک
سریع، چشم های خمار خوابم رو باز کردم و ... نگاهم افتاد به خیابان مستقیمی که واردش شدیم ... بغض راه نفسم رو بست ...
خواب و وقایع آخرین عاشورا ... درست از مقابل چشم هام عبور می کرد ... جاده های منتهی به کربلا ... من و کربلا ... من و موندن پشت در خیمه ... و اون صدا ...
چفیه رو انداختم روی سرم و کشیدم توی صورتم ... اشک امانم رو بریده بود ...
- آقا جون ... این همه ساله می خوام بیام ... حالا داری تشنه ... من بی لیاقت رو از کنار جاده کربلا کجا می بری؟... هر کی تشنه یه چیزیه ... شما تشنه لبیک بودی ... و من تشنه گفتنش ...
وارد منطقه جنگی مهران شده بودیم ... اما حال و هوای دل من، کربلا بود ...
- این بار چقدر با خیمه تو فاصله دارم، پسر فاطمه؟ ...
از جمع جدا شدم ... چفیه توی صورت ... کفشم رو در آوردم و خودم رو بین خاک ها گم کردم ... ضجه می زدم و حرف میزدم ...
- خوش به حالتون ... شما مهر سربازی امام زمان توی کارنامه تون خورده ... من بدبخت چی؟ ... من چی که سهم من از دنیا فقط جا موندنه؟ ... لبیک شما رو مهدی فاطمه قبول کرد ... یه کاری به حال دل من بی نوا بکنید ... منی که چشم هام کوره ... منی که تشنه لبیکم ... منی که هر بار جا می مونم ...
به حدی غرق شده بودم که گذر زمان رو اصلا نفهمیدم ... توی حال خودم بودم ... سر به سجده و غرق خاک ... گریه می کردم که دست ابالفضل ... از پشت اومد روی شونه ام...
چی کار می کنی پسر؟ ... همه جا رو دنبالت گشتم ...
کندن از خاک مهران ... کار راحتی نبود ... داشتم نزدیک ترین جا به کربلا ... داغ دلم رو فریاد می زدم ...
بلند شدم ... در حالی که روحی در بدنم نبود ... جان و قلبم توی مهران جا مونده بود ...
چشم ابالفضل که بهم افتاد ... بقیه حرفش رو خورد ... دیگه هیچی نگفت ... بقیه هم که به سمتم می اومدن ... با دیدنم ساکت می شدن ...
از پله ها اومدم بالا ... سکوت فضا رو پر کرد ... همهمه جای خودش رو به آرامش داد ...
- علی داداش ... پاشو برگشت رو من بشینم کنار پنجره ...
دوباره چفیه رو کشیدم روی سرم ... و محو وجب به وجب خاک مهران شدم ... حال، حال خودم نبود ... که علی زد رویشونه ام ... صورت خیس از اشکم چرخید سمتش ... یه لحظه کپ کرد ...
- بچه ها ... می خواستن یه چیزی بخونی ... اگه حالشو داری ...
جملات بریده بریده علی تموم شد ... چند ثانیه به صورتش نگاه کردم ... و میکروفون رو گرفتم ... نگاهم دوباره چرخید سمت مهران ...
- بی سر و سامان توئم یا حسین ... تشنه فرمان توئم یا حسین ...
آخر از این حسرت تو جان دهم ... کاش که بر دامن تو جان دهم ...
کی شود این عشق به سامان شود؟ ... لحظه لبیک من و ، جان شود؟ ...
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت صد و شصت و نهم داستان دنباله دار نسل سوخته: تشنه لبیک سریع، چشم های خمار خوابم رو باز کردم و .
قسمت صد و هفتاد داستان دنباله دار نسل سوخته: سرباز مخصوص
دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده بود ... اون روز عاشورا ... کابووس های بی امانم ... و حالا ...
دیگه حال، حال خودم نبود ... بچه ها هم که دیدن حال خوشی ندارم ... کسی زیاد بهم کار نمی داد ... همه چیز آروم بود تا سر پل ذهاب ... آرامگاه احمد بن اسحاق ... وکیل امام حسن عسکری ...
از اتوبوس که پیاده شدم ... جلوی آرامگاه، خشکم زد ... همه ایستادن توی صحن و راوی شروع به صحبت ... در شأن مکان و احمد بن اسحاق کرد ... و عظمت شهیدی که اونجا مدفون بود ... کسی که افتخار مهر مخصوص سربازی امام زمان "عج" در کارنامه اش دو داشت ... شهید "حشمت الله امینی" ...
این اسم ... فراتر از اسم بود ... آرزو و آمال من بود ... رسیدن و جا نموندن بود ... تمام خواسته و آرزوی من از دنیایی به این عظمت ... آرزویی که توی مهران ... با التماس و اشک، فریاد زده بودم ...
اما همه چیز ... فقط آرزویی مقابل چشمان من نبود ... اون آرامگاه و اون محیط، خیلی آشنا به نظر می رسید ... حس غریب و عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... اما چرا؟ ... چرا اون طور بهم ریخته بودم؟ ...
همون طور ایستاده بودم ... توی عالم خودم ... که دوباره ابالفضل از پشت زد روی شونه ام ...
- داداش ... اسم دارم به خدا ... مثل نینجا بی صدا میای یهو میزنی روی شونه ام ...
خندید ...
- دیدم زیادی غرق ساختمون شدی گفتم نجاتت بدم تا کامل خفه نشدی ... حالا که اینطور عاشقش شدی ... صحن رو دور بزن ... برو از سمت در خواهران ... خانم حسینی رو صدا کن بیاد جای اتوبوس وسائل رو تحویل بگیره ...
با دلخوری بهش نگاه کردم ...
- اون زمانی که غلام حلقه به گوش داشتن و ... برای پیج کردن و خبر دادن می فرستادنش خیلی وقته گذشته ... داداش ... هم خودت پا داری ... هم موبایل ... زنگ زدی جوابنداد، خودت برو ... تازه این همه خانم اینجاست ...
به یکی از خانم ها پیغام دادم ... ما رو کاشت ... رفت که بیاد ... خودش هم که برنمی داره ... بعد از نماز حرکت می کنیم ... بجنب که تنها بیکار اینجا تویی ... یه ساعته زل زدی به ساختمون ...
آرامگاه رو دور زدم ... و رفتم سمت حیاط پشتی که ...
نفسم برید و نشستم زمین ...
- یا زهرا ... یا زهرا ...
چشم هام گر گرفت و به خون نشست ...
🌷| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت صد و هفتاد داستان دنباله دار نسل سوخته: سرباز مخصوص دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده
باسلام خدمت همراهان عزیز ومحبین شهدای بزرگوارمون
فرداشب قسمت اخر داستانمون رو تقدیم حضور شما عزیزان خواهیم کرد
⚘﷽⚘
#صبحت_بخیر_آقای_من
با این دل شکسته ما را صبور کن /🌺
یا لااقل به خاطر زینب (س) ظهور کن /🌺
دیگر بتاب از افق مکه،ماه من!/🌺
این جاده های شب زده را غرق نور کن❤️
#اللهم_عجل_ولیک_الفرج
❤️| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🌷 شهید مدافع حرم محمود رضا بیضایی🌷
یکی از دوستانش جملهای عربی را برایم پیامک کرده بود
و اولش نوشته بود:
"این سخنی از محمودرضاست.
آن جمله این بود:
«اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة».
یعنی:
«اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»!
پرسیدم: این جمله را محمودرضا کجا گفته؟
گفت: آخرین باری که تهران بود و با هم کلاس اجرا کردیم،
این جمله را اول کلاس روی تخته سیاه نوشت من هم آنرا توی دفترم یادداشت کردم.
جمله برای بیست و هشت روز قبل از شهادتش بود.
راوی: برادر شهید
🔅 روحش شاد یادش گرامی❤️
🌷| @dosteshahideman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🌹هر استغفار یک معجزه است....
#استاد_پناهیان🌺
🌷| @dosteshahideman
12.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘﷽⚘
🎥 #ڪلیپ
نماهنگ "والصبر" روایتی از صبر #حضرت_زینب (س)
●مادر شهید مدافع ولایت و امنیت " محمدحسین حدادیان"
●همسر شهید ترور، "مصطفی احمدی روشن"
●همسر شهید محور مقاومت "سردارمجیدافشاریان"
●همسر شهید مدافع حرم
"هادی باغبانی
📎پ ن : شادی دل مادران وهمسران صبور شهدا صلوات🌷
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🖋🗒نسخهاۍبراۍجوانان"🌺
میخواهیدڪهاز #گناه بدتان آید؟
تا مۍتوانید یاد #امامزمانعج باشید،
آرام آرام از گناه بدتان میآید و
حالتان عوض میشود.
معلوم استــ انسان از چیزیڪه
بدشمیآید، اصلاسمتشنمۍرود!
#آیتاللهقرهی🌹
🌷| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#عملیات_شناسی
📎نام عملیات: عملیات حضرت مهدی(عج)
📎تاریخ عملیات: ۱۳۵۹/۱۲/۲۲
📎ساعت عملیات: ۷:۳۵
📎طراح عملیات: شهید حسن باقری و شهید اسحاق عزیزی
📎تلفات دشمن: ۱۶۸ کشته زخمی و اسیر
📎نتایج بدست امده: نخستین پیروزی روحیه بخش در مقابل دشمن
📎تعداد شهدای عملیات: ۱۶ نفر
📎ارگان های عمل کننده: سپاه پاسداران
💐سالروز عملیات حضرت مهدی(عج) گرامی باد یاد کنید شهدای این عملیات را با ذکر صلوات💐
#یادشهداباصلوات
🍃💟 @dosteshahideman
⚘﷽⚘
#کلام_شهید
اگر کسی با شهدا رفیق بشه.
اونوقت همه چیز درست میشه.
❣جامعه بیمه میشه.
❣گناه کمتر میشه.
اون وقت جوونها میشن یار امام زمان عج.👌👌👌
کلامی زیبا از
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
@dosteshahideman
•═•••🍃••◈🌸◈••🍃•••═
⚘﷽⚘
💗لوح| دستخط: خاک پای همهی شهدا و آرزومند مقام آنها. سیدعلی خامنهای
🌹بیست و دوم اسفند؛ #روز_شهید
🌷| @dosteshahideman
1_33190750.mp3
2.61M
🎵#صوت_شهدایی
همسنگرای خوبم بار سفر ببستید
با اون نگاه آخر قلب مرا شکستید
من مانده ام سیاهی ، مشتاق آفتابم
دلتنگ خاطرات آن لحظه های نابم😭
🌸| @dosteshahideman
[وَ اصطَنَعتُکَ لنَفسِی
و تو را برای خودم پروردم...
طه | ۴۱
+بعضی ها را خدا برای خودش جدا کرده!🙂♥️
#چقدرقشنگیتوآخه(:🌿
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت صد و هفتاد داستان دنباله دار نسل سوخته: سرباز مخصوص دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده
⚘﷽⚘
قسمت آخر داستان دنباله دار نسل سوخته: چشم های کور من
پاهام شل شده بود ... تازه فهمیدم چرا این ساختمان ... حیاط ... مزار شهدا ... برام آشنا بود ...
چند سال می گذشت؟ ... نمی دونم ... فقط اونقدر گذشته بود که ...
نشستم یه گوشه و سرم رو بین دست هام مخفی کردم ...
خدایا ... چی می بینم؟ ... اینجا همون جاست ... خودشه... دقیقا همون جاست ... همون جایی که توی خواب دیدم... آقا اومده بود ... شهدا در حال رجعت ... با اون قامت های محکم و مصمم ... توی صحن پشتی ... پشت سر هم به خط ایستادن ... و همه منتظر صدور فرمان امام زمان ... خودشه ... اینجا خودشه ...
زمانی که این خواب رو دیدم ... یه بچه بودم ... چند بار پشت سر هم ... و حالا ...
اونقدر تک تک صحنه ها مقابل چشمم زنده بود ... که انگار دقیقا شهدا رو می دیدم که به انتظار ایستاده اند ...
- یا زهرا ... آقا جان ... چقدر کور بودم ... چقدر کور بودم که نفهمیدم و ندیدم ... این همه آرزوی سربازیت ... اما صدای اومدنت رو نشنیدم ... لعنت به این چشم های کور من ...
داخل که رفتم ... برادرها کنار رفته بودن ... و خانم ها دور مزار سرباز امام زمان ... حلقه زده بودن ... و من از دور ...
به همین سلام از دور هم راضیم ... سلام مرد ... نمی دونم کی؟ ... چند روز دیگه؟ ... چند سال دیگه؟ ... ولی وعده ما همین جا ... همه مون با هم از مهران میریم استقبال آقا ...
اشک و بغض ... صدام رو قطع کرد ... اشک و آرزویی که به همون جا ختم نشد ...
از سفر که برگشتم یه کوله خریدم ... و لیست درست کردم... فقط ... تک تک وسائلی رو که یه سرباز لازم داره ... برای رفتن ... برای آماده بودن ... با یه جفت کتونی ...
همه رو گذاشتم توی اون کوله ... نمی خواستم حتی به اندازه برداشتن چند تا تیکه ... از کاروان آقا عقب بمونم ... این کابووس هرگز نباید اتفاق می افتاد ... و من ... اگر اون روز زنده بودم و نفس می کشیدم ... نباید جا می موندم ...
چیزی که سال ها پیش در خواب دیده بودم ... و درک نکرده بودم ... ظهور بود ...
ظهوری که بعد از گذر تمام این مدت ... هنوز منتظرم ... و آماده ...
سال هاست ساکم رو بستم ...
شوقی که از عصر پنجشنبه آغاز میشه ... و چقدر عصرهای جمعه دلگیرن ...
میرم سراغش و برش می گردونم توی کمد ... و من ... پنجشنبه آینده هم منتظرم ...
تا زمانی که هنوز نفسی برای کشیدن داشته باشم ...
و ما ز هجر تو سوختیم؛ ای پسر فاطمه .... خدایا بپذیر؛ امن یجیب های این نسل سوخته را .... یاعلی مدد .... التماس دعای فرج
🌷| @dosteshahideman
1_17231484.mp3
2.83M
🎼 #مداحی_شهدایی
🔸 آی شهدا دلای ما تنگہ براتون
🎤🎤مجتبی رمضانی
🌹| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
حَرَم #حَضرت_زینب
عَجَب حال و هوایی دارد•••
#سوریه
#فِیض_شَهادت
چه صفایی دارد♥️
بنویسید✍ به روی
#کفن این شهدا🌷
چقدر عمه ی
سادات #فدایی دارد😍
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
🌙 | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: جمعه - ۲۳ اسفند ۱۳۹۸
میلادی: Friday - 13 March 2020
قمری: الجمعة، 18 رجب 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ (100 مرتبه)
- یا ذاالجلال و الاکرام (1000 مرتبه)
- یا نور (256 مرتبه) برای عزیز شدن
#روزتون_منور_به_یاد_شهید_محمود_رضا_بیضایی
☀️ | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
🔅ای ساربان غمگین مباش
🌼خوش روزگاری #میرسد
🔅یا درد و غمـ💔 طی میشود
🌼یا #غمگساری میرسد
🔅ای ساربان آهسته ران
🌼قدری تحمل بیشتر👌
🔅این کشتی #طوفان_زده
🌼آخر کناری میرسد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🍃ای #صبا گر بگذری
🌾بر کوی مهرافشانِ دوست♥️
🍃 #یار ما را گو سلامی
🌾دل همیشه #یادِ_اوست
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
❤️ | @dosteshahideman
⚘﷽⚘
🔹امام علی علیه السلام فرمودند :
مناصب، میدان مسابقه و آزمایش افراد است.
🔹 الْوِلاَيَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ .
📚 نهج البلاغة حکمت؛ 441
🌸| @dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸