⚘﷽⚘
#سردارشهیدهمت:
خداوند اراده کرده است که نور خویش رابه دست این جوانان که اصحاب آخرالزمانی سیدالشهداو سربازان امام زمان هستندکامل کند وباطل رابه نابودی کشاند.
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
زیاد نذر و نیاز میکردم که طوریش نشه و اتفاقی برایش نیفته😞؛ عباس میگفت: مامان، این نذر و نیازها رو نکن، نذر کن آدم زیر ماشین نره، برق نگیرش، دزد نشه، بی دین نشه، مال مردم خور نشه، اگه آدم در راه خدا بره شکر داره، افتخاره 😌
یکبار رو به رویم نشست و گفت: ببین مامان، اینقدر تو رو دوست دارم که دنیا در مقابلش هیچی نیست❤️ اما شهید شدن را هم دوست دارم، من آرزو ندارم زن بگیرم پیر بشم ۴ تا بچه داشته باشم که وقتی مردم زیر تابوتم لا اله الا الله بگن، نه، من دوست دارم شهید بشم☝️
وقتی دیدم اینطوری داره التماس میکنه و قسمم میده، دیگه نذر و نیاز نکردم.
#شھید_عباس_صابری
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
dcp_de30093d9cb5f644c7b4f46143050243.mp3
5.77M
🔸پاسخ به یک پرسش پرتکرار:
🔻 آیا کرونا به ظهور امام زمان(عج) ارتباط دارد؟
👈🏻 تحلیل علیرضا #پناهیان را بشنوید.
#ظهور_نزدیک_است ⏳
#قیام_قائم 💚••
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ سی و پنج با شنیدن سوال من، ناخودآگاه و با صدای بلند خندید ... - کارآگاه ... تنها عرب ها که
⚘﷽⚘
سی و شش
مهم نبود به چه قیمتی ... نمی تونستم اجازه بدم جوان ها و مردم کشورم رو نابود کنن ...
اون از پشت پیشخوان، دست من رو نمی دید ... دستی که دیگه تقریبا روی اسلحه ام بود ... و تیری که هرگز خطا نمی رفت ...
با چهره ای گرفته ... هنوز منتظر جواب بود ... چرا باید مرگ کریس به خاطر مسلمان بودنش باعث ناراحتی اون بشه؟ ... اونها که به راحتی خودشون رو می کشن ...
- هنوز چیزی مشخص نیست ... ما موظفیم تمام جوانب زندگی مقتول و اطرافیانش رو بررسی کنیم ... اولین نظریه ای که دیروز برام ایجاد شد ... این بود که شاید به خاطر اینکه مقتول از گروه گنگی که قبلا عضوش بوده جدا شده ... همین باعث ایجاد درگیری بین شون شده و علت مرگ کریس باشه ...
نظریه ای که بعد از اون به نظرم رسید ... این بود که شاید داشته تحت پوشش کار می کرده و تظاهر به تغییر ... سرپوشی روی کارهایی بوده که می کرده ...
چهره اش جدی شد ... اون جملات رو از قصد به کار بردم تا واکنشش رو بیینم ...
همزمان مراقب بودم یهو یکی از پشت سرم پیداش نشه ...
یه قدم اومد جلوتر ... حالا دیگه کاملا نزدیک پیشخوان آشپزخانه ایستاده بود ... و دسته اسلحه، کاملا بین انگشت هام قرار گرفت ...
- سرپوش؟ ... روی چی؟ ... چه چیزی باعث شده چنین فکری بکنید؟ ...
- شواهد و مدارکی پیدا کردیم که هنوز نیاز به بررسی داره ...
یه جمله تحریک آمیز دیگه ... و سوالی که هر خلافکاری توی اون لحظه از خودش می پرسه ... یعنی چقدر از ماجرا رو فهمیدن؟ ... ممکنه منم لو رفته باشم؟ ... اون وقته که ممکنه هر کار احمقانه ای ازش سر بزنه ...
خیلی آروم ... با انگشت اشاره ... اسلحه رو از روی ضامن برداشتم ...
چهره اش به شدت گرفته شده بود ...
- فکر نمی کنم کریس دوباره پیش اونها برگشته بوده باشه ... یه سالی بود که ترک کرده بود ... البته قبل هم نمی شد بهش گفت معتاده ... ولی نوجوان ها رو که می شناسید ... تقریبا نمیشه نوجوانی رو پیدا کرد که دست به کارهای ناهنجار نزنه ... اما کریس حتی کارت های شناسایی جعلیش رو سوزونده بود ...
نشست روی صندلی ... دست هاش روی پیشخوان ... بدون حرکت ...
- چرا چنین کاری رو کرد؟ ...
- می دونید که نوجوان ها اکثرا برای تهیه مشروب، اون کارت های جعلی رو می خرن ... در اسلام مصرف نوشیدنی های الکی یه فعل حرامه ... ما اجازه مصرف چنین موادی رو نداریم ...
کریس دیگه بهشون نیاز نداشت ... خودش گفت نگهداشتن شون وسوسه است ... برای همین اونها رو سوزوند ...
مطمئنید مدارکی که علیه کریس پیدا کردید حقیقت دارن؟... شاید مال یه سال و نیم پیش باشن ... وقتی هنوز مسلمان نشده بود ...
صادقانه بگم ... کریسی رو که من می شناختم محال بود به اون زندگی قبل برگرده ...
برای چند ثانیه حس کردم ناراحته ... واقعا خوب نقش بازی می کرد ... تروریست لعنتی ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ سی و شش مهم نبود به چه قیمتی ... نمی تونستم اجازه بدم جوان ها و مردم کشورم رو نابود کنن ...
⚘﷽⚘
قسمت سی و هفت
توی اون شرایط سخت ... داشتم غیر مستقیم بازجوییش می کردم ... و دنبال سرنخ بودم ...
فشار شدیدی رو روی بند بند وجودم حس می کردم ... فشاری که بعضی از لحظات به سختی می تونستم کنترلش کنم ... و فقط از یه چیز می ترسیدم ... تنها سرنخی که می تونست من رو به اون گروه تروریستی وصل کنه رو با دست خودم بکشم ... و اینکه اصلا دلم نمی خواست ... اون روی جلوی چشم دخترش با تیر بزنم ...
ضربان قلبم به شدت بالا رفته بود ... دیگه برای شمارش تعداد ضربه ها ... فقط کافی بود کسی کنارم بایسته ... از یه قدمی هم می تونست ضربات قلبم رو بشنوه ...
در این بین ... دخترش با فاصله از من ... چیزی رو روی زمین انداخت ...
با وحشت تمام برگشتم پشت سرم ... و لحظه ای از زندگیم اتفاق افتاد که هرگز فراموش نمی کنم ... اسلحه توی غلاف گیر کرد ...
درست لحظه ای که با وحشت تمام می خواستم اون رو بیرون بکشم ... گیر کرد ... به کجا؟ ... نمی دونم ...
کسی متوجه من نشد ... آقای ساندرز دوید سمتش و اون رو بلند کرد ... با لیوان آب خورده بود زمین ... دستش با تکه های شکسته لیوان، زخمی شده بود ... زخم کوچیکی بود ... اما دنیل در بین گریه های اون، با دقت به زخم نگاه کرد ... می ترسید شیشه توی دست بچه رفته باشه ...
اون نگران دخترش بود ... و من با تمام وجود می لرزیدم ... دست و پام هر دو می لرزید ... من هرگز سمت یه بچه شلیک نکرده بودم ... یه دختر بچه کوچیک ...
حالم به حدی خراب شده بود که حد نداشت ... به زحمت چند قدم تا مبل برداشتم و نشستم ... سرم رو بین دست هام گرفته بودم ... و صورتم بین انگشت هام مخفی شده بود ... انگشت هایی که در کمتر از یک لحظه، نزدیک بود مغز اون بچه رو هدف بگیره ...
هیچ کسی متوجه من نبود ... و من نمی دونستم باید از چه چیزی متشکر باشم ...
سرم رو که بالا آوردم ... همسرش اومده بود ... با یه لباس بلند ... و روسری بلندی که عربی بسته بود ...
نورا گریه می کرد ... و مادرش محکم اون رو در آغوش گرفته بود ...
که ناگهان ... روسری؟ ...
مادر ساندرز، روسری نداشت ... مادر ساندرز مسلمان نبود... چطور ممکنه؟ ...
توی تمام فیلم های مستند از افغانستان ... من، زن های مسلمان رو دیده بودم ... اونها حق خروج از منزل رو نداشتد ... بدون همراهی یک مرد، حق حاضر شدن در برابر مردهای غریبه رو نداشتن ... و از همه مهمتر ... اگر چنین کارهایی رو انجام می دادن ... معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار اونهاست ... وقتی با خودشون چنین رفتاری داشتند اون وقت ...
مادر دنیل ساندرز مسلمان نبود اما هنوز زنده بود ... چطور چنین چیزی ممکن بود؟ ... شاید اون نفر بعدی بود که باید کشته می شد ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#روزم چون
روزِ ديگران مى گذرد
💥اما #شب كه مےرسد
يادها پريشانم مےڪنند ...😔
#شهید_محمودرضا_بیضائی
#شب_بخیر_علمدار 🌙
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: چهارشنبه - ۲۰ فروردین ۱۳۹۹
میلادی: Wednesday - 08 April 2020
قمری: الأربعاء، 14 شعبان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- یا حَیُّ یا قَیّوم (100 مرتبه)
- حسبی الله و نعم الوکیل (1000 مرتبه)
- یا متعال (541 مرتبه) برای عزت در دو دنیا
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️1 روز تا ولادت حضرت صاحب الزمان (عج)
▪️16 روز تا آغاز ماه مبارک رمضان
▪️25 روز تا رحلت ام المومنین حضرت خدیجه علیها السلام
▪️30 روز تا ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
▪️33 روز تا اولین شب قدر
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#سلام _اقای_مهربانم🤚
چشم در راهِ کسے هستم
ڪوله بارش بر دوش،
آفتابش در دست،خنده بر لب،
گل به دامن، پیروز ،
کولهبارش سرشار از
عشق، امید ، آفتابش نوروز...
با سلامش شادی،در کلامش لبخند
از نفسهایش گُل میبارد
با قدم هایش گُل میکارد؛
مهربان، زیبا، دوست،
روح هستی با اوست!
قصه سادهست، معما مشمار،
چشم در راه بهارم آری،
چشم در راهِ "بهار" ...!
#صبحـتونبعشق❤️🍃
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
با چشمای خیسم نامه مینویسم.mp3
14.56M
سلام عشقم ❤️
سلام عمرم 😍
سلام معشوقم ☺️
عشق منی تنها تو ❤️
حال من خوبه با تو 😊
هر دفعه زمین خوردم😔 هیچکی نبود الا تو 😊
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
دلم برات تنگ شده ببین چقد بزرگ شدم 😭
#کوثر_دلتنگ_پدر
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
#کلام_ناب
#آوینی
🌷شهید سیدمرتضی آوینی:
نه برادر،...خداوند به همه
توفیق رفتن به جبهه
نمیبخشد.
تا اهل ولایت نباشی،
گام هایت درطریق جبهه
استوار نمی گردد.
و اهل ولایت،
کسی است که
با قدرت ایمان
بر وابستگی هایش
غلبه کند.
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
مداحی آنلاین - شبی عشقس - مهدی رعنایی.mp3
4.23M
🌸 #میلاد_امام_زمان(عج)
💐شبی عشقس و باید امشب بیدار بمونم
💐برای سلامتیت سوره یاسین بخونم
🎤 #مهدی_رعنایی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🎥 ببینید | ویدیویی که شهید محمد اینانلو برای دخترش #حلما به جای گذاشت
🎬 برداشتی از #مستند_حلما روایتی از زندگی شهید #محمد_اینانلو
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚘﷽⚘
🚨بمناسبت سالروز شهادت شهید آوینی
📹 سید مرتضی
🎙به روایت حاج حسین یکتا
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت سی و هفت توی اون شرایط سخت ... داشتم غیر مستقیم بازجوییش می کردم ... و دنبال سرنخ بودم ...
قسمت سی و هشت
بلند شدم و رفتم سمت در ... حالم اصلا خوب نبود ... تحمل اون همه فشار عصبی داشت داغونم می کرد ...
دنیل ساندرز که متوجه شد با سرعت به سمت من اومد...
- متاسفم کارآگاه ... وسط صحبت یهو چنین اتفاقی افتاد ... عذرمی خوام که مجبور شدم برای چند دقیقه ترک تون کنم ...
نمی تونستم بمونم ... حالم هر لحظه داشت بدتر می شد ... دوباره ناخودآگاه نگاهم برگشت روی همسر و مادرش ... و بچه ای که هنوز داشت توی بغلش مادر ... خودش لوس می کرد ... و اون با آرامش اشک های دخترش رو پاک می کرد ...
فشار شدیدی از درون داشت وجودم رو از هم می پاشید ... فشاری که به زحمت کنترلش می کردم ...
- ببخشید آقای ساندرز ... این سوال شاید به پرونده ربطی نداشته باشه ... اما می خواستم بدونم شما چند ساله مسلمان شدید؟ ...
- حدودا 7 سال ...
- و مادرتون؟ ...
نگاهش با محبت چرخید روی مادرش ...
- مادرم کاتولیک معتقدیه ... هر چند تغییر مذهب من رو پذیرفته اما علاقه و باور اون به مسیح ... بیشتر از علاقه و باورش به پسر خودشه ...
پس از اتمام جمله اش، چند لحظه بهش خیره شدم ...
- این موضوع ناراحتتون نمی کنه؟ ...
هر چند چشم هاش درد داشت ... اما خندید ... لبخندی که تمام چهره اش رو پر کرد ...
- عیسی مسیح، پیامبری بود که وجود خودش معجزه مستقیم خدا بود ... خوشحالم فرزند زنی هستم که پیامبر خدا رو بیشتر از پسر خودش دوست داره ...
بدون اینکه حتی لحظه ای بیشتر بایستم از اونجا خارج شدم ... اگر القاعده بود توی این 7 سال حتما بلایی سر مادرش می آورد ... اون هم زنی که مریض بود و مرگش می تونست خیلی طبیعی جلوه کنه ...
هنوز چند قدم بیشتر از اون خونه دور نشده بود ... کنار در ماشین ...
دیگه نتونستم اون فشار رو کنترل کنم ... تمام محتویات معده ام برگشت توی دهنم ...
تمام شب ... هر بار چشمم رو می بستم ... کابووس رهام نمی کرد ... کابووسی که توش ... یه دختر بچه رو جلوی چشم پدرش با تیر می زدم ...
اون شب ... از شدت فشار ... سه مرتبه حالم بهم خورد ... دیگه چیزی توی معده ام باقی نمونده بود ... اما باز هم آروم نمی گرفت ...
دوست شــ❤ـهـید من
قسمت سی و هشت بلند شدم و رفتم سمت در ... حالم اصلا خوب نبود ... تحمل اون همه فشار عصبی داشت داغونم
⚘﷽⚘
قسمت سی و نه
اولین صبحی بود که بعد از مدت ها، زودتر از همه توی اداره بودم ... اوبران که از در وارد شد ... من، دو بار کل پرونده قتل رو از اول بررسی کرده بودم ...
- باورم نمیشه ... دارم خواب می بینم تو این ساعت اینجایی؟ ...
نگاهش پر از تعجب بود و با لبخند خاصی بهم نگاه می کرد...
- هر چقدر این پرونده رو بالا و پایین می کنم هیچی پیدا نمی کنم ... دیگه دارم دیوونه میشم ...
- ساندرز چی؟ ...
چند لحظه در سکوت بهش خیره شدم ... و دوباره نگاهم برگشت روی تخته ... اسم ساندرز رو از قسمت مظنونین پاک کردم ...
- دیشب باهاش حرف زدم ... فکر نمی کنم بین اون و قتل ارتباطی باشه ... خصوصا که در زمان قتل توی بیمارستان بوده ...
- تو که می گفتی ممکنه قاتل اجیر کرده باشه ... چی شد نظرت عوض شد؟ ...
نمی دونستم چی باید بگم ... اگه حرفی می زدم ممکن بود برای خانواده ساندرز دردسر درست کنم ... ممکن بود بی دلیل به داشتن ارتباط با گروه های تروریستی محکوم بشن ... و پرونده از دستم خارج بشه ...
از طرفی تنها دلیل من برای اینکه کریس تادئو واقعا از زندگی گذشته اش جدا شده بود ... جز حرف های دنیل ساندرز چیز دیگه ای نبود ... اینکه اون بچه ... محکم تر از این بوده که بعد از اسلام آوردن ... به زندگی گذشته اش برگرده ...
- به نظرم آقای بولتر ... کمی توی قضاوتش دچار مشکل شده ... بهتره روی جان پرویاس تمرکز کنیم ...
- ولی ثروت دنیل ساندرز بیشتر از یه معلم ریاضی دبیرستانه ... با پرویاس هم رابطه خوبی داره ... می تونی زیر مجموعه اون باشه ... در غیر این صورت، این همه پول رو از کجا آورده؟ ...
خم شدم و از روی میز پرونده رو برداشتم ...
- امروز صبح اولین کاری که کردم ... بررسی اطلاعات مالی ... گردش حساب ... برداشت ها و واریزهای حساب خانوادگی ساندرز بود ...
همسر دنیل ساندرز مشاور حقوقی یه شرکت تجاریه ... میشه گفت در آمدش به راحتی ده برابر شوهرشه ... توی اطلاعات مالی شون هیچ نقطه مبهمی نیست ...
یه حساب مشترک دارن ... یه حساب جداگانه که بهش دست نمی زنن ... یه سری سهام هم به نام بئاتریس میسون ساندرزه ... که بیشترشون متعلق به قبل از ازدواجش با دنیل هست ...
و بقیه فایل رو دادم دستش ... با تعجب اونها رو ورق می زد...
- باورم نمیشه ... چطور یه زنی با این همه ثروت حاضر شده با اون ازدواج کنه؟ ...
اوبران با تعجب به اون فایل نگاه می کرد ... و من به خوبی می دونستم اوج تعجب جای دیگه است ... و چیزهایی که مطرح شدن شون فقط باعث خارج شدن مراحل پیگیری پرونده از مسیر درستش می شد ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ قسمت سی و نه اولین صبحی بود که بعد از مدت ها، زودتر از همه توی اداره بودم ... اوبران که از در
⚘﷽⚘
قسمت چهل
جنازه کریس تادئو رو به خانواده اش تحویل دادن ... منم برای خاکسپاریش رفتم ... جز ادای احترام به نوجوانی که با جدیت دنبال تغییر مسیر زندگیش بود ... و پدر و مادری که علی رغم تلاش های زیاد ما، دست هاشون از هر جوابی خالی موند ... کار دیگه ای از دستم بر نمی اومد ...
یه گوشه ایستاده بودم ... و دنیل ساندرز و دوستان مسلمانش مشغول انجام مراسم خاکسپاری بودن ... چقدر آرام ... نوجوان 16 ساله ای ... پیچیده میان یک پارچه سفید ... و در میان اندوه و اشک پدر و مادر و اطرافیانش ... در میان تلی از خاک، ناپدید شد ...
و من حتی جرات نزدیک شدن بهشون رو هم نداشتم ... زمان چندانی از مختومه شدن پرونده نمی گذشت ... پرونده ای که با وجود اون همه تلاش ... هیچ نشانی از قاتل پیدا نشد ... و تمام سوال ها بی جواب باقی موند ...
بیش از شش ماه گذشت ... و این مدت، پر از پرونده هایی بود که گاهی ... به راحتی خوردن یک لیوان آب ... می شد ظرف کمتر از یه هفته، قاتل رو پیدا کرد ...
پرونده کریس ... تنها پرونده بی نتیجه نبود ... اما بیشتر از هر پرونده دیگه ای آزارم داد ... علی الخصوص که اسلحه برای انگشت هام سنگین شده بود ...
جلوی سیبل می ایستادم ... اما هیچ کدوم از تیرهام به هدف اصابت نمی کرد ... هر بار که اسلحه رو بلند می کردم ... دست هام می لرزید و تمام بدنم خیس عرق می شد ... و در تمام این مدت ... حتی برای لحظه ای، چهره نورا ساندرز از مقابل چشم هام نرفت ...
اون دختر ... کابووس تک تک لحظات خواب و بیداری من شده بود ...
کشو رو کشیدم جلو ... چند لحظه به نشان و اسلحه ام نگاه کردم ... چشمم اون رو می دید اما دستم به سمتش نمی رفت ... فقط نشان رو برداشتم ... یه تحقیق ساده بود و اوبران هم با من می اومد ...
ده دقیقه ای تماس تلفنی طول کشید ... از آسانسور که بیرون اومدم ... لوید اومد سمتم ...
- از فرودگاه تماس گرفتن ... میرم اونجا ... فکر کنم کیف مقتول رو پیدا کردیم ...
- اگه کیف و مشخصات درست بود ... سریع حکم بازرسی دفتر رو بگیر ... به منم خبرش رو بده ...
اوبران از من جدا ... و من به کل فراموش کردم اسلحه ام هنوز توی کشوی میزه ... سوار ماشین شدم ... و از اداره زدم بیرون ...
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
dbg_eeeef8a48d4d5b75b383f34cc00196b8.pdf
1.12M
اعمال نیمه شعبان
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
شبتون مهدوی 😊 و👇
شهدایی😌
التماس دعای فرج 🙏
ممنون از همراهی کردنای شما دوستا ن و همراهان عزیز کانال
شبتون بخیر 🤚
⚘﷽⚘
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۲۱ فروردین ۱۳۹۹
میلادی: Thursday - 09 April 2020
قمری: الخميس، 15 شعبان 1441
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
💠 اذکار روز:
- لا اِلهَ اِلّا اللهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبین (100 مرتبه)
- یا غفور یا رحیم (1000 مرتبه)
- یا رزاق (308 مرتبه) برای وسعت رزق
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ولادت با سعادت قطب عالم امکان حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف، 255ه-ق
🔹وفات نائب چهارم حضرت صاحب الزمان علیه السلام
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
❣ #سلام_امام_زمانم❣
⚜کاش میشد یکبار از ته دل بگوییم
↫برای بدبختی و #بیچارگی ما، نه❌
↫برای درمان دردهای ما، #نه!!!
↫برای خوب شدن حال واوضاع ما، نه!
💥فقط
برای #دل_تنگی ما بیا ...
دلمان برایت تنگ شده💔 مهدی جان!
اما اوضاع دلهایمان
#خرابتر از این حرف هاست ...😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
صــبح آمده و
مهـرِ تـو دردل سرشار
امیـد! که بـاشد،
همه عُمـرت پـربار!!
لبخـند بـزن!
درهمه وقت و همه جا
جایی که تو هستی
نَبُـود غم در کار
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
#سلام_صبحت_بخیر_علمدار
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷✾••┈┈•
⚘﷽⚘
صبر سه نوع است
صبر در هنگام معصیت
صبر بر طاعت
و صبر بر ترک گناه
#رسول_اکرم_ص
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘
سردار_بی_مرز 🦋
خاطرات شهید(حاج قاسم سلیمانی)🌷
♦️به روایت
🍃درخواست#شهید_مدافع_حرم از #حاج_قاسم_سلیمانی
از فرماندهان خواهش میکنم که اگر خداوند توفیق #شهادت را نصیبم کرد، اگر جنازه ام دست دشمنان اسلام افتاد، به هیچ وجه حتی اندکی از پول بیت المال را خرج گرفتن بندهی حقیر نکنند☝️.
از فرماندهی محترم این عملیات و یا «#حاج_قاسم» در خواست دارم فرصت دیدار با #امام و سیدمان را برای خانوادهی این حقیر ایجاد نمایند🌷، تا شاید این کار باعث شود زحماتشان را تا حدی جبران کرده باشم.
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
@dosteshahideman
•┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•