eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
937 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ فرا‌رسیدن‌میلاد‌با‌سعادت‌حضرت فاطمه‌معصومه‌سلام‌الله‌علیها‌ و‌،‌روز‌دختر‌‌تبریک‌و‌تهنیت‌باد •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
💌🕊💌🕊💌🕊 💌🕊💌🕊💌 💌🕊💌🕊 💌🕊💌 💌🕊 🕊 عاشـــ❤ـــقی کانـــال شــ❤ـــهید من معرفی 💌 💌🕊 💌🕊💌 💌🕊💌🕊 💌🕊💌🕊💌 💌🕊💌🕊💌🕊
⚘﷽⚘ 🌷🌷🌷 📚زنـــدگــی نــامـہ 🌹شهیــد مــدافـع حــرمــ حـسـین جـمــالـــی🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌷🌷🌷 🌹شهید سروان پاسدار حسین جمالی مورخ۰۱/۰۷/۱۳۶۵ مصادف با ۱۸ محرم الحرام سال ۱۴۰۷ در روستای شهید پرور و ولایت مدار خورنگان شهرستان فسا دیده به جهان گشود . وی که از خادمان آقا اباعبدالله(ع) و ابالفضل العباس(ع) بود در خانواده ای شهید پرور و بعد از شهادت دایی به دنیا آمد ودر جوار خانواده ای مذهبی ، متدین و عموزاده های شهیدش تربیت گردید. این شهید بزرگوار مقطع ابتدایی را در دبستان عمار ، مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید مرادزاده ، مقطع متوسطه را در دبیرستان امام سجاد (ع) روستای خورنگان در رشته علوم انسانی گذراند و مقطع پیش دانشگاهی را در مدرسه شهید فلاحی شهرستان فسا سپری کرد . 🌷🌷🌷 🌹باتوجه به علاقه وافر این شهید در دفاع از ولایت فقیه و امامت و ادامه راه شهیدان به زمره پاسداران نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۵ با مراجعه به سپاه پاسداران در مرکز گزینش سپاه فجر استان فارس در آزمون ورودی استخدامی شرکت کرد و تا مشخص شدن نتیجه گزینش جهت انجام خدمت مقدس سربازی وارد پادگان آموزشی۰۷ نیروی زمینی ارتش کازرون شد و بعد از گذراندن دوران آموزشی جهت ادامه خدمت به لشکر ۸۲ زرهی کرمانشاه اعزام و بعد از گذشت ۲ ماه جهت ادامه خدمت به مرکز پشتیبانی منطقه دوم نزاجا شیراز انتقال یافت ، بعد از گذشت ۳ ماه خدمت در آن یگان به علت قبولی در گزینش سپاه به این ارگان ولایت مدار ملحق شد. وی پس از گذراندن مراحل گزینش به عنوان سهمیه گروه توپخانه۵۶ یونس(ع) جذب و جهت فراگیری آموزش های مورد نیاز وارد دانشگاه امام حسین (ع) سپاه تهران شد. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈•
⚘﷽⚘ 🌷🌷🌷 🌹شهید بزرگوار در حین گذراندن دوران تحصیلی به علت علاقه وافر به تیپ ویژه صابرین نزسا تهران ملحق شد . بعد از پایان دوران تحصیلی اقدام به گذراندن دوره های تخصصی رزمی جهت رویارویی با دشمنان در صحنه نبردرا فرا گرفت. این شهید بزرگوار در جریان درگیری در شمال غرب با گروهک پژاک از ناحیه پا مورد اصابت ترکش قرار گرفتند و به درجه رفیع جانبازی نائل گردید. این شهید بزگوار آن قدر از دنیا و وابستگی های آن دل کنده بود که جانبازی خود را مخفی نگه داشت چون معتقد بود ارزش جانبازی در مخفی بودن آن است . عشق به خدا ، اهل بیت ، مقام معظم رهبری و دفاع از اسلام پای شهید را به حضور در عملیات های مختلف در غرب، شمال غرب، جنوب شرق کشور وکشورهای عراق و سوریه بازکرده بود . 🌷🌷🌷 🌹شهید بزرگوار در نهایت ندای هل من ناصر ینصرنی مولایش امام حسین (ع) را لبیک گفت ودر صبح تاسوعای حسینی ۱۴۳۷ هجری قمری(۱۳۹۴ هجری شمسی) با سر بند یا فاطمه الزهرا(س) در جنوب حومه شهر حلب با اصابت تیر در پهلو به جمع علمداران حضرت زینب (س) پیوست وشهد شیرین شهادت را نوشید و به آرزوی دیرینه و همیشگی خود رسید . و به سیمرغ محرم شهدای عملیات محرم ملقب گردید . سرانجام این شهید والامقام در روز شنبه مورخ ۰۹/۰۸/۱۳۹۴ ابتدا در شهرستان فسا سپس با حضور پرشور مردم شهید پرور و لایت مدار روستای خورنگان در کنار دایی شهیدش امیر سرتیپ عبدلرزاق جمالی به خاک سپرده شد . 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
🌷🌷🌷 🌹نجواهای عاشقانه اش هنوز به گوش می رسد هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد . این عادت همیشه ی حسین بود. یک شب که همه خواب بودند از رختخواب برخواستم  تا یک لیوان آب بخورم .  نور ضعیفی را در آشپزخانه دیدم . به سمت آشپزخانه رفتم . حسین را دیدم که با صدای زیبایش زیارت عاشورا می خواند . گفتم: مادر چرا چراغ را خاموش کرده ای ؟ گفت می خواستم شما بیدار نشوید. زمزمه های زیبای حسین هنوز در خانه به گوشم می رسد. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌷🌷🌷 🌹جانبازی گمنام بود! حسین چند ماهی یک بار به مرخصی می آمد یک روز با پاهای گچ گرفته به خانه آمد. با اضطراب پرسیدم: مادر پاهایت چطور شده ؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نیست مادر موتور روی پایم افتاده... بعد از شهادتش فهمیدم در کوه های خان طومان در سال 90 زخمی شده ولی برای اینکه من مضطر نشوم حقیقت را به من نگفته بود. در آن ماموریت بهترین دوستش (کمیل صفری تبار ) را از دست داده بود. خانه آن شهید عزیز در بابل بود. حسین پس از شهادتِ دوستش در مرخصی هایش ابتدا به مادر کمیل سر می زد و بعد به خانه می آمد . و همیشه به مادر کمیل می گفته دعا کنید تا من هم شهید شوم . 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ 🌷🌷🌷 🌹عطر خوش نماز شب برادرش می گوید: یک شب در کنار حسین خوابیده بودم . نیمه های شب حسین بیدار شد. پایش ناخواسته به من خورد و من هم بیدار شدم . دیدم حسین سریع توی اتاق دیگری رفت و مشغول به نماز شد . من هم سراسیمه از جا برخواستم وضو گرفتم دو رکت نماز صبح را خواندم و خوابیدم . بعد از نیم ساعت در حالت خواب و بیداری بودم که صدای اذان صبح را شنیدم... یکی از دوستانش پس از شهادت حسین می گفت: تازه وارد یگان شده بودم که مرا به گردان یکم معرفی کردند. در آن زمان در آسایشگاه شهرستانی ها برای اولین بار حسین جمالی را دیدم. شب بود حوالی ساعت 2:30 از اتاقم بیرون آمدم که بروم آب بخورم در راهرو آسایشگاه بودم که صدای گریه ای از نمازخانه شنیدم. تا انتهای آسایشگاه رفتم . وقتی به آنجا رسیدم دیدم حسین سر بر سجده گذاشته و با خداوند متعال راز و نیاز می کند و اشک از چشمانش جاری است. وقتی متوجه حضور من شد گریه هایش را قطع کرد و من همان لحظه عقب کشیدم و رفتم آنجا فهمیدم که کجا آمده ام و با چه مردانی هم رزم هستم. 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 🌷🌷🌷 🌹دعا کن اولین شهید در روز تاسوعا باشم یکی از همرزمانش از شب عملیات می گوید: شب عملیات بود. قرآن در دست گرفته بودم و بچه ها از زیر آن می گذشتند. حسین با موتور چهارچرخ در حال گذشتن از زیر قرآن بود که گفت : دعا کن فردا اولین شهید روز تاسوعا باشم ... وفای به عهد / روز تاسوعا به خانه برمی گردم ما به رسم هر ساله در روز تاسوعا نذر می پزیم و بانی آن حسین بود . آن روز تمام وسایلهای نذر را خرید. سپس لباسهایش را جمع کرد و درون ساک گذاشت. از زیر قرآن ردش کردم و آب که مایع روشنایی بود را پشت سرش ریختم . با یک چشم پر از غم و عمیق نگاهم کرد و رفت. سوم محرم زنگ زد گفت مادر چه خبر از حسینه.. گفتم: مادر کی میای ؟ گفت: روز تاسوعا خانه هستم .  روز تاسوعا شد و ما طبق روال هر ساله، در آشپز خانه حسینه نذر را بار گذاشتیم. در حین پختن نذری بودیم. هر که می آمد می پرسید حسین کجاست؟ و در جواب می گفتم: زنگ زدم گوشیش خاموشه حتما توی راهه... بعد از مراسم دیدم حسن برادرش آشفته است و گریه می کند. گفتم: مادر اتفاقی افتاده؟ چرا آشفته ای؟  گفت: یک دوست خوبی داشتم شهید شده.  آرام و قرار نداشت... 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ ‍ 🌷🌷🌷 📜وصیت نامہ پاک و منزهی ای خدا که جز تو خدایی نیست، به فریاد ما برس و ما را از آتش قهر و عذابت نجات ده. خداوند جهاد را برای عزت اسلام قرار داد. با عرض سلام خدمت رهبر عزیزم، سلام بر پدر و مادر عزیزم، سلام بر خواهر و برادرانم. سلام بر دوستان و آشنایان و سلام بر همکارانم و جهاد گران فی سبیل الله. سلام بر شهیدان راه حق، آنهایی که با خون خود باعث عزت و سربلندی اسلام شدند. امام علی (ع) می فرمایند: نعمتی گواراتر از امنیت نیست. من خدای منان را شاکرم که به من عنایت کرد و من را به راه جهاد و پاسداری از اسلام راهنمایی کرد راهی که جز سربلندی نیست. راهی که فقط خداوند دستمزد آن را می دهد. روزی به این فکر بودم که چرا ما در سال ها و قرن های پیش به دنیا پا نگذاشته ایم و دائما این فکر بر من می گذرد که چرا ما آن روزی که به مادرمان زهرا(س) بی احترامی کردند داخل آن کوچه نبودیم. چرا ما آن روز درب نیمه سوخته را به پهلوی مادرمان زدند نبودیم، چرا ما نبودیم که به مولای مان امیرالمومنین (ع) کمک و او را یاری کنیم. چرا ما نبودیم که مولای مان امام حسن مجتبی(ع) را یاری کنیم، چرا ما روز عاشورا نبودیم که جانمان را فدای ارباب مان کنیم و چرا…..؟ ، زمانی که این فکرها را می کنم به خود می لرزم و تمام بدنم سرد می شود و بعد از گذشت مدتی به این نتیجه می رسم که اگر بودیم شاید خدای نکرده در جلوی امامان ایستاده بودیم، و حالا همه ما می گوییم: اللّهم عجل لولیک الفرج … ای امام عصر ما بیا ولی من به خودم می گویم که اگر مولای مان آمد و ما نیز همانند مردم کوفه در جلوی ارباب مان صف آرایی کردیم چه خواهد شد. من از خدای منان دائما می خواهم که به من شهادت را عطا کند، تا با این کار بگویم که ای آقا، ای امام ما، من و همرزمانم داخل آن کوچه نبودیم، ما پشت درب نیمه سوخته نبودیم، ما روز عاشورا نبودیم که جانمان را فدا کنیم در راه دفاع از دین و قرآن و حالا که هستیم با تمام وجودمان هستیم. من از خدای تبارک و تعالی خواسته، و دائما می خواهم که دست رد به سینه من و دوستانم نزند، من از خدا می خواهم که در زمان حال به من شهادت عنایت کند و از خداوند می خواهم زمانی که امام زمان ظهور کرد دوباره ما را زنده کند و از خاک بلند کند تا در رکاب امام زمان (عج) دوباره بجنگیم و به شهادت برسیم تا دیگر واقعه عاشورا اتفاق نیفتد خدایا به من و دوستانم و باقی ماندگان گروه۱+۱۰ شهادتی زیبا اعطا کند … ای کسانی که این نوشته را می خوانید یا می شنوید امام علی (ع) می فرمایند: نداشتن چشم بهتر از نداشتن بصیرت است. پیرو پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت مان آسیبی نرسد. ولی امر ما تنهاست. امام ما تنهاست من با فدای خون خود می گویم ای ولی ما ای امام ما، ای رهبرم، من با فدای خون خود نخواهم گذاشت هیچکس چه خودی و چه دشمن نگاه چپی به شما بیندازد. من از خانواده خود حلالیت می طلبم و از تمام کسانی که از من آزرده خاطر شده اند حلالیت می طلبم. و از پدر و مادرم می خواهم که بی تابی نکنید . هروقت خواستید برای من گریه کنید، به جای من کمترین بر مصیبت ارباب بی کفن مان حسین بن علی (ع) و بر مصیبت اهل بیت گریه کنید، بر مصیبتی که بر خانم زینب کبری(س) گذشت گریه کنید. * ای خواهرانی که این نوشته را می خوانید از شما می خواهم که حجاب خود را حفظ کنید و چادر به سر کنید. * حسین جمالی ۲۲/۴/۹۴ ساعت ۰۳:۰۰ 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•