دوست شــ❤ـهـید من
کجا #گلهای پرپر میفروشند؟ #شهادت را مکرر میفروشند؟ دلم درحسرت #پرواز پوسید کجا #بال_کبوتر میفر
🏳باهركســـــي بگردي #شـــــبيه او ميشـــوي
انقدر با شما ميگردم تا #شـــــبيه تان شـــــوم
#دســـــت_مرا_هم_بگـــــیرید_برای_شــــــهادت...🌺
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
🌷🌷🕊🕊🌹🕊🕊🌷🌷
#شهیدانه
#جا_ماندیم_از_قافله_ی_شهدا
این رسم ما نبود
که ز باران جدا شویم
در هجوم #وحشت_شب
بی صدا شویم
این #عهد ما نبود
که در #انتهای راه
ما بین #کوچه_ها
تک و تنها #رها شویم
آن روزها که #شوق
#شهادت به سینه بود
#توفیقمان نبود که
#شبیه شما شویم
#رفتید تا همچو
#پرستو رها شوید
#ماندیم ما که همنفس
#سرفه ها شویم
ای #کاش می شد
از لبتان #ساغری زنیم
تا #همنشین و هم نفس
#آل_عبا شویم
رفتید #خوش به حال شما
#یادمان کنید
شاید که با #نسیم
#دعاتان دوا شویم
#خدایا ما را به قافله ی #شهدا برسان
🕊| @dosteshahideman
🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊
💠دکتر احمد رضا بیضائی :
🌷پیکرمحمودرضا، سر تا پا غرق خون بود. پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد.
بازوی چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود.
روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود. #پهلوی #چپ پر از جراحت بود.
بعدا شمردم، روی پهلوی پیراهن ۲۵ جای اصابت ترکش بود.
سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر کتف راست خارج شده بود. ساق پای چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود.
با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش میدیدم، زیبا بود.
زیباتر از این نمىشد که بشود.
غبطه میخوردم به وضعی که پیکرش داشت. توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش! ای والله!
حقا #شبیه #حسین (ع) شدهای.
اما نه !
#شبیه #زهرا (س) بیشتر...
چه میگویم؟...
هیچکس نمیدانست حرف آخری داشته یا نه؟!
آنهایی که بالای سرش رسیده بودند میگفتند :
نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد.
نمىدانم ...
شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد، #یا #زهرا گفته باشد.
🕊| @dosteshahideman