💞💞💞
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿
#کلام_شهید
#شاخص،مواضع #امام_خمینی(ره)
و #رهبرمعظم انقلاب است
و #رمز_موفقیتمان
پشتیبانی قاطع ،بیچون و چرا
وهمه جانبه از رهبر عزیزمان است.
#شهیدسیدحمیدطباطباییمهر
☘ @dosteshahideman
🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿
#عاشق چو رو
به ڪعبه صدق و صفا ڪند
احرام خود زِ ڪسوتِ
صبر و رضا ڪند
آنگاه دست و روی
بشوید ز خـون خویش
برخیزد و نماز #شهادت ادا ڪند 🌷
نمازشان را وقتی اول وقت می خواندند که صدای خمپاره ها و موشڪ ها، #اذان میگفت...
🍃 حی علی خیرالعمل
#التماس_دعا🌺
تو کہ آهستہ مےخوانے #قنوت گریہ هایت را
میان ربنای سبزِ دستانتــــ #دعا یم کن...
📎به یاد
#نماز های خالصانه #شهدا🌷 ✒پ.ن:ابراهیم رضایی-
#شهید_حسن_قسمتی
#شهید_دانش_آموز
@dosteshahideman
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌸
🌸
🌸
🌸
✨ امام خامنه ای فرمود :
امروز زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست .
بارالها !
یاریمان فرما تا رسالتمان را به سرانجام رسانیم و پایان کارمان چیزی جز #شهادت در راهت نباشد .
🌸 @dosteshahideman
🌸
🌸
🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
یادت...
تنها یادت
تمام بیابان دلمان را گلستان میکند
#دلتنگم
🌷| @dosteshahideman
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂#فـصـل_پـنـجـم
🍁#عـنـوان: از مایکل جردن تا شکیل اونیل
یکی از علایق #محمودرضا در ایام نوجوانی تعقیب مسابقات لیگ #بستکبال حرفه ای آمریکا 'ان بی ای'بود. یادم هست که جمعه ها صبح،مسابقات لیگ حرفه ای آمریکا از شبکه یک پخش می شد. #محمودرضا همیشه قید خواب صبح جمعه را می زد و می نشست پای تماشای بستکبال. اطلاعاتش هم درباره لیگ آمریکا خوب بود و اخبار آن را علاوه بره تلویزیون گاهی از طریق نشریه های ورزشی هم دنبال می کرد.
عکس این مسابقه ها را از مجله های ورزشی می برید و نگه می داشت. مدتی هم پوستری از #مایکل_جُردن با دیوار اتاقش بود. از اسامی بازیکنان و مربیان بگیر تا جدول لیگ و ....را خوب می دانست و مرتب درباره شان حرف می زد.
یک صبح جمعه با هم نشسته بودیم و اگر اشتباه نکنم داشتیم مسابقه تیم #اورلاندو #مجیک را که #تیم محبوب محمودرضا بود تماشا می کردیم. محمودرضا به #شکیل_اونیل بازیکن سیاه پوست و #مسلمان این تیم علاقه داشت و طبق معمول شروع کرد به تعریف و تمجید از او و تکنیک بازی کردنش و از این حرف ها.
من وسط حرفش همین جوری گفتم: به مایکل جردن نمی رسد،گفت نه شکیل اونیل فرق دارد
گفتم چه فرقی ؟گفت شکیل اونیل هرهفته #نمازجمعه می رود. بعد گفت یک بار روز جمعه مسابقه داشته و هرچه مربیان تیم به او اصرار می کنند که آن روز نماز جمعه نرود نمی پذیرد . دست اخر مجبور می شوندچند نفر همراه او بفرستند که به محض تمام شدن نماز،#شکیل_اونیل را سوار ماشین کنند و سریع برگردانند تا به مسابقه برسد.
#محمودرضا آن روز به من ثابت کرد که شکیل اونیل از مایکل جردن سرتر است .چون #نمازجمعه اش ترک نمی شود.
#شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂#فـصـل_شـشـم
🍁#عـنـوان: رزمـنـده جـبهـه فـرهـنـگی
یادم هست کلاس دوم دبیرستان بود که یک روز دفترچه مخصوص ثبت #خاطرات_شهدا را که از بنیاد شهید گرفته بود باخودش به خانه آورد. دونفراز #شهدای جنگ تحمیلی را برای جمع آوری خاطراتشان انتخاب کرده بود یکی شان دانش آموز #شهیدعبدالمجیدشریف_زاده بود و دیگری #شهیداحدمقیمی،بی سیمچی شهید باکری که در کربلا ۵شهید شد.
خیلی جدی برای جمع آوری خاطرات این دو شهید وقت گذاشت وهردو دفترچه را پرکرد . با #مادر معزز شهید شریف زاده مصاحبه ای انجام داده و یک کاست پر کرده بود. درباره #شهید_مقیمی هم به #حاج بهزاد_پروین_قدس مراجعاتی کرده بود. با حاج بهزاد ارتباط نزدیکی برقرارکرده بود آن چنان که سبب آشنایی من با ایشان هم شد. اینها همه به خاطر تعلقی بود که از زمان نوجوانی به فرهنگ #جبهه و #جنگ داشت. همکاری اش با مستندی که #سهیل_کریمی در سوریه ساخت هم ادامه همین مسیر بود . براساس همین علایق فرهنگی ،درسوریه خیلی زود با سهیل کریمی و محمد تاجیک جوش خورده بود و حسابی باهم رفیق شده بودند .
چند بار #محمودرضا راش هایی را که سهیل کریمی در آنجا از او گرفته بودبه من نشان داد. عکسی هم ازاو در کنار سهیل کریمی هست که نشسته اند پای لب تاپ و راش هایی را که گرفته اند ،بازبینی می کنند.
#شـادے روح شـهـیـد #صـلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۵۲ #نویسنده مریم.ر محمد پیام شهرامو خوند از عصبانیت سرخ
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۵۳
#نویسنده مریم.ر
رفتم دورکعت نماز خوندم بلکه یکم آروم بشم😔نمازم که تموم شد رفتم پیش مادرم شرمو گذاشتم روی پاش مادرم موهامو نوازش کرد
_چیزی شده مامان؟
_نه مامان چیزیم نیست😔
صدای پیام گوشیم اومد😳حتما محمد آخ جون محمد پیام داده بود
_سلام خانومم امروز بریم بیرون؟
از خوشحالی نمیدونستم چیکارکنم براش جواب دادم آره میتونم . خدایاشکرت😍
_مامان من بعدازظهر با محمد میرم بیرون
_باشه . مواظب باشید به آقا محمد بگو تُند رانندگی نکنه
_چشششمممم😘
خیلی خوشحالم اما یکمم بخاطر اون پیام شهرام از محمد خجالت میکشم😔بعد از یه استراحت کوچیک
آماده شدم و رفتم بیرون محمد همیشه سروقت میاد😊
_سلام😊
_سلام عزیزم امروز دیگه بریم سینما خوبه؟
محمد یجوری رفتار میکرد که انگارنه انگارکه دیروز اتفاقی افتاده
_محمد تو از من ناراحت نیستی؟😢
_نه مریم جان همین که صادقانه اومدی بهم گفتی خیلی برام ارزش داشت
_یعنی منو هنوز دوست داری؟ازم متنفرنیستی؟😔
_عه این چه حرفیه . معلومه که دوست دارم . من میخوام آیندتو بسازم ؛ حالا که تو از کارهایی که کردی پشیمونی و همدیگه رو دوست داریم معلومه که باهم خیلی خوشبخت میشیم . دیشبم من از تو ناراحت نشدم بهم حق بده
_بهت حق میدم عزیزم . محمد خدا منو خیلی دوست داره که تو رو بهم داده
_عه زرنگی خدامنو بیشتر دوست داره چون همسری مثل تو بهم داده . اما مریم من گاهی نگرانم
_چرا نگران؟😢
_همش نگرانم یکی تو رو از من بگیره
_کی میتونه همچین غلطی بکنه😡 مگه میتونه من و تو مال همدیگه ایم
محمد دستمو میگیره چه حس خوبی دارم ؛ بعد دستمو میبوسه
_محمد جشن عقدمون نزدیکه چه حسی داری😊
_حس خیلی عااالی بعد از این همه رفت و آمد و حرف شنیدن از پدرگرامیتون بالاخره مال من شدی
_خخخ😂
_راستی مامانم شام درست میکنه گفت حتما بریم
_زحمت کشیدن مزاحم نشیم😊
_عه رو حرف آقاتون حرف نزن خانوم
_چشم آقامون😌
_احسنت😎
_باورم نمیشه تو همون پسرمغرور و بداخلاقی☺️
_دلتونم که پُره😎
_چه جورم😉
_خدابخیرکنه😄
با محمد رفتیم سینما بعدشم رفتیم خونشون برای شام
_سلام مامان ما اومدیم
_خوش اومده مادر
_سلام🙂
_سلام دخترم خوش آمدی😊
_ممنون باعث زحمت شد
_این چه حرفیه عروس گلم شما رحمتین
چقدر خانواده محمد مهربون و صمیمی بودن پیش اونا اصلا احساس غریبی نمیکردم با اینکه خودشون چادری بودن اما اصلا هیچ وقت درمورد حجابم بهم چیزی نگفتن . خیلی دوسشون دارم همه چیز خوبه خدایا بخاطر همه چیز ممنون💚❤️
ادامه دارد...
😍| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۵۳ #نویسنده مریم.ر رفتم دورکعت نماز خوندم بلکه یکم آروم
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۵۴
#نویسنده مریم.ر
بعد از اینکه شامو خوردیم یکم نشستیم و بعد محمد منو رسوند خونه
_خیلی امروز روز خوبی بود😊
_یعنی بقیه روزا خوب نبود😄
_چرا ولی امروز خیلی بهتر بود😋
_نه دیگه حرفتو زدی منظورت این بود روزای دیگه خوب نبود😀
_عه محمد اذییت نکن
_شوخی کردم عزیزم😂
_بیا بریم تو
_نه دیگه یر وقته پدرگرامیتونم هستن
_محمد از پدر من ناراحت نباش😔
_ناراحت نیستم که خانومم ؛ فقط یکم ایشون از بنده خوشش نمیاد فعلا تا جشن عروسی بزار زیاد آفتابی نشم ایشون با دیدن من زیاد خوشحال نمیشن
_نگو محمدجان اینجوری نیست
_دیروقته عشقم ان شاءالله یه وقت دیگه
_باشه پس فعلا خداحافظ
از ماشین پیاده شدم رفتم به طرف خونه که یدفه محمد صدام میکنه
_مریم یه لحظه بیا
_جانم؟
_خیلی دوست دارم . حالا خداحافظ
چقدر شنیدن این جمله از محمد برام قشنگه😌 اگه روزی هزار بار بگه هر هزار بار برام جذابیت داره ؛ یه لبخند میزنم😊 و و زنگ خونه رو میزنم وقتی که رفتم داخل محمد رفت . پدرم اومده بود
_سلام
_سلام مامان . بابا سلام
_سلام
_سلام دخترم . خوش گذشت
_خیلی☺️
_خانوم فعلا دوران گل و بلبله تا ببینیم بعد چی میشه
_بابایی...😢
_حقیقت همینه
باپدرم بحث نمیکنم و میرم داخل اتاقم
بعد از یکم پیام بازی با محمد خوابم میگیره شب بخیر میگم و میخوابم😴
دوهفته بعد...
چشمامو باز میکنم یکم به اطرافم نگاه میکنم یعنی امروز عروسی من و محمدهست؟😍 همونی که همیشه تو رویا ازدواجمو باهاش تصور میکردم الان به حقیقت پیوست؛خدایا خیلی دوست دارم
_مریم بلندشو صبحانه بخور مگه آرایشگاهت دیرشدا
_سلام مامان😊
_سلام
_گوشیت چندبار زنگ خورد
_حتما محمد بوده😵
_بیا بگیر ببین کیه
محمد بود چندبار زنگ زده بود سریع شمارشو میگیرم
_سلام عروس خانومم
_سلام آقا داماد😊 وای محمدببخشید همین الان بیدارشدم
_اشکال نداره من دارم میام دنبالت
_باشه عزیزم
_فقط به اون خانوم آرایشگربگو یکاری کنه که قابل شناسایی باشیا😄
_چشم☺️
روزی که آرزوشو داشتم رسید😍همه چیز خوب پیش رفت دلم میخواست از خوشحالی گریه کنم اما از ترس اینکه آرایشم بهم نریزه گریه نکردم . آرایشم تموم شد لبای عروسمو پوشیدم شِنِلمو پوشیدم و بعدم چادرمو سرم کردم
_عروس خانوم اینقد شِنِلو چادرتو نیار تو چشمت😐 آرایش و موهات خراب میشه
اما من چون میدونستم محمد غیرتیه اینجوری کردم . محمد اومد دنبالم چه عروسی قشنگی داشتیم😊 محمد بهم که نگاه میکرد یاد روزایی میوفتادم که دلم میخواست منو نگاه کنه تو چشم همدیگه چند دقیقه ایی نگاه کردیم
_عروس و داماد محترم اینجارو نگاه آقا داماد داداش گلم اینجا را نگاه چندتا عکس بگیریم
همه چیز خوب بود😌 اما پدرم زیاد خوشحال نبود از این بابت خیلی ناراحت بودم😔 اگه پدرم هم خوشحال بود خوشبختیم تکمیل میشد😢 وقتی که خواستیم با خانوادم خداحافظی کنم گریم گرفت دیگه هم به فکر آرایشم نبودم .
_بابا من با ازدواجت میدونی که راضی نبودم اما امیدوارم هیچوقت پشیمون نشی
_بابایی بخاطر همه زحمتهایی که برام کشیدی ازت ممنونم تو بهترین پدر دنیایی خیلی دوست دارم
دست پدر و مادرمو بوسیدم و بعد همراه محمد رفتم
_مریم ببینمت؟نکنه پشیمون شدی؟اشکهاتو پاک کن عشقم من نمیتونم اینجوری ببینمت
هردومون خندمون گرفت☺️ محمد دستمو گرفت و رفتیم داخل خونه پدرم زیاد جهیزیه آنچنانی بهم نداد اما همینشم خداراشکر من از پدرم ناراحت نبودم
ادامه دارد..
😍| @dosteshahideman
📆 امروز پنج شنبه
☀️ ۱۱ بهمن ۱۳۹۷ هجرے شمسے
🌙۲۵جمادیالاول ۱۴۴۰ هجرے قمرے
🎄 ۳۱ ژانویه ۲۰۱۹ میلادے
ذکر امروز ۱۰۰ مرتبه:
🎗«یالا اله الاالله الملک الحق المبین»🎗
🎗«ای کسی که نیست خدایی جز الله فرمانروای حق وآشکار»🎗
☀️ روزتون منور به نگاه #شهید_محمود_رضا_بیضایے
🕊| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘
احمد رضا بیضائی
یک شب خواب حاج همت را دیدم؛ دقیقا در موقعیتی که در پایانبندی اپیزودهای مستند «سردار خیبر» هست! با بسیجیهایی که در فیلم کنار ماشین تویوتا منتظر حاج همت ایستادهاند تا با او دست بدهند، ایستاده بودم. حاج همت با قدمهای تند رسید کنار تویوتا. من دستم را جلو بردم و با او دست دادم و حاجی را در آغوش گرفتم تا معانقه کنم. هنوز دستش توی دستم بود که گفتم: «دست ما را هم بگیرید» و توی دلم نیتم از این حرف طلب شهادت بود که حاج همت در جوابم گفت: «دست من نیست!» از همان شب این خواب و حرف حاج همت برایم مسأله شده بود و مدام فکر میکردم چطور ممکن است برآورده شدن چنین حاجتی دست شهدا نباشد. همیشه فکر میکردم شهدا باید دست آدم را بگیرند تا باب شهادت به روی آدم باز شود. این قضیه بود تا یک شب که در خانه محمودرضا مهمانشان بودم خوابم را برای محمودرضا تعریف کردم. گفت: «راست گفته خب. دست او نیست!» بعد گفت: «من خودم به این رسیدهام و با اطمینان و یقین میگویم؛ هرکس شهید شده، خواسته که شهید بشود. شهادت شهید فقط دست خودش است.»
🕊| @dosteshahideman
🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 لحظه خداحافظی دختر بچه يكی از مدافعان حرم با پدرش قبل از اعزام به #سوريه
⛔️برای اون نامردانی که میگن مدافعان حرم برای پول میرن سوریه.
این لحظهرو با هیچ ثروتی نمیشه امتحان کرد، مگر عشق به خدا.
🌷| @dosteshahideman
امام خمینی(ره):
«شهدا، امامزادگانِ عشقاند که مزارشان زیارتگاهِ اهلِ یقین است.
🕊| @dosteshahideman
🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده
محمدرضا هم مداح بود و هم فرمانده; سفارش کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند: یازهــــرا(سلام الله علیها)
اونقدر رابطه اش با حضرت زهرا قوی بود که مثل بی بی شهید شد
خمپاره خورد به سنگرش، بچه ها رفتند بالا سرش دیدند ترکش خورده به پهلوی چپ و بازوی راستش...
🌸 @dosteshahideman
🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿🌿🍁🍁🌿
⚘﷽⚘
💠همسر شهید مدافع حرم مصطفی زال نژاد:
🌷بعد از شهادت آقا مصطفی وجود اورا در لحظات زندگی ام درک میکنم.بعد از شهادتش تا ۴۵ روز پسرم تب داشت و در بیمارستان بود.تا صبح محمد طاها را پاشویه میکردم.هم اتاق پسرم گفت:خدا این همه بلا سرت آورده باز خدارا صدا میزنی؟آن شب به آقا مصطفی گفتم ببین مردم چه می گویند؟برای پسرمان دعا کن تا خوب شود.همان شب محمد طاها خوب شد.روزهای اول شهادتش خیلی بی تاب و ناراحت بودم.یک بار با لباس هایش گریه می کردم.آقا مصطفی در خواب به یکی از اقوام گفته بود به همسرم بگویید من همیشه کنارش هستم.
🌹| @dosteshahideman
🍃🌹
🌹🍃🌹
🍃🌹🍃🌹
⚘﷽⚘
#پیامکےازبهشت💌
ظهور؛
اتفاق می افتد
مهم این است که
ما کجای این ظهور باشیم...
#شهیدمصطفےاحمدےروشن ❤️
#یادش_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
⚘﷽⚘
•| #درس_اخلاق 👌
سـعی کنید قـرآن
انیـس و مـونسـتان باشـد
نه زینت دکـورها و
طاقچـههای منازلـتان شود
بهـتر است قـرآن
را زینـت قـلبـتـان کنیـد.
شهید_مجتبی_علمدار
🌟| @dosteshahideman
💞💞💞
💛قرارعاشقی💛
🍁صلوات خاصه امام رضا
به نیابت از #شهید_محمود_رضا_بیضایی
🍁اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِک.
ساعت هشت
به وقت امام رضا😍😍😍
👇👇
@dosteshahideman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃💙 بِسمــ الله الرحمن الرحیمــ💙🍃
#ختم_صلواتــ✨
سلام علیکم خدمت همسنگران عزیز👋
پنجشنبه های شهدایی رسیده و میخوایم به یادشون باشیم😊😍
به نیابت از #شهیدمحمودرضابیضائی ✨
تعدادی صلوات قرائت مے کنیم ان شاءالله🌸
اگر کسی مایل هست در این کار خیر شرکت کنه و صلوات بفرسته اطلاع بده
(تعداد صلواتتون به آیدی زیر بفرستید ❤️)
👇🍃❤️👇🍃❤️👇
@Shahiddehghan313
#اجرکمعنداللهــ
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂#فـصـل_هـفـتـم
🍁#عـنـوان: ازساچمه تا ترکش
سال آخر دبیرستان بود یک روز کلاس #کنکور راپیچانده وبا بچه های پایگاه رفته بود اردو.
عصری که برگشت انگشت شستش باند پیچی شده بود. اول میخواست پنهان کند ونگویدچه بلایی سر انگشتش آورده اما بعدا معلوم شد که توی اردو چیزی را هدف تیراندازی گذاشته اندتا باتفنگ بادی بزنندیکی ازبچه ها گفته هدف راجابه جاکنید #محمودرضا هم هدف را گرفته روی دستش وگفته بزنید ساچمه را زده بودند روی ناخن شستش. درعکس رادیوگرافی ساچمه کنار بنداول انگشت پیدابود
#محمود رضاآن روز عمل شد، #ساچمه راازانگشتش درآوردندوبه خیر گذشت اما ماتحمل همان اندازه جراحت اورا هم نداشتیم .
دی ماه همان سال ۹۲وقتی در#معراج_شهدای تهران رفتم بالای سرش هنوزلباس رزمش تنش بود. از زخم هایش فقط جای یک زخم زیر چانه وترکشی که به سرش اصابت کرده بوددیده می شد. در#بهشت_زهراوقبل مراسم تشییع زخم های تنش راکه دیدم یاد ان #ساچمه افتادم وتلخی زخم انگشت شستش اما آن زخم کوچک کجا وجراحت ناشی ازاصابت ۳۵ ترکش به #سینه و#پهلو کجا...
یکی ازترکش ها از زیر کتف چپش بیرون زده بودوشاید #محمودرضا باهمان ترکش پریده بود
#شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂#فـصـل_هـشـتـم
🍁#عـنـوان: پشت پا به فوتبال و همه چیز
در ایام نوجوانی،یک روز توی حیاط خانه یک توپ پلاستیکیکاشت جلوی من و گفت: وایسا،می خوام دریبل بزنم ، گفتم:بزن ببینم! و به راحتی دریبلم زد. گفت:دوباره و دوباره ایستادم جلوش و دریبل خوردم. توپ را برداشت زد زیر بغلش و گفت: این دریبل مال #زین_الدین_زیدان بود!
بعد گفت #زیدان دو سه تا حرکت دیگر هم دارد و گفت بایستم تا نشانم بدهد. سه تا تکنیک عجیب و غریب زد که من واقعا نتوانستم کاری بکنم و فقط ایستادم و تماشا کردم. آن موقع ها #فوتبال عشقش بود. با بچه های پایگاه می رفت زمین چمن بیمارستان شهدا تمرین می کرد. معلوماتش درباره دنیای فوتبال خوب بود. همه اخبار فوتبالیست های داخلی و خارجی را دنبال می کرد. بارها شده بود که از درس و مدرسه بزند و برود دیدن بازیکن و مربی تیم هایی که به #تبریز آمده بودند.
خاطرم هست از #منصور_پورحیدری امضا گرفته بود و با بعضی بازیکن های محبوبش عکس یادگاری داشت. یادم هست روزی که یکی از بازیکن های تیم محبوبش از ایران رفت،گریه کرد. حتی پیراهن مشکی پوشید.
نامه اعتراضی و پر احساسی هم برای آن
بازیکن نوشته بود که بعدا پاره اش کرد. آن روزها آن قدر غرق #فوتبال بود که درسش به طور کامل به حاشیه رفته بود. جوری که حتی در #امتحانات خرداد لطمه ی جدی خورد.
#محمودرضا اما وقتی رفت #سپاه ،فوتبال به یک باره چنان از زندگی اش محوشد که انگارقبل از آن هیچ علاقه ای به این ورزش نداشت. بعد از آن من یک بار ندیدم و نشنیدم که فوتبال تماشاکند یا اسمی از یک بازیکن یا تیمی بیاورد.
از روزی که رفت #سپاه،همه جوره دگرگون شد. به جرأت می گویم که همه ی تعلقات محو شد. #سپاه برای #محمودرضا نقطه ی عطف بود.
#محمودرضای قبل از سپاه با محمودرضای بعد از سپاه متفاوت است. خیلی چیزها حتی مباح را هم به راحتی بوسید و گذاشت کنار.
#شـادے روح شــهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊
دوست شــ❤ـهـید من
#به_نام_تنها_خالق_هستی #عشق_پاک_من #قسمت۵۴ #نویسنده مریم.ر بعد از اینکه شامو خوردیم یکم نشستیم و
#به_نام_تنها_خالق_هستی
#عشق_پاک_من
#قسمت۵۵
#نویسنده مریم.ر
یک ماه بعد...
_محمد جان...آقامحمد بلندشو مگه نمیخوای بری شرکت؟ صبحانه آمادس آقای مهندس😊
_سلام عزیزم چقدر زود صبح شد😕
_آقای مهندس دیرت میشه بلندشو صبحونتو بخور منم میرم دانشگاه امروز دوتا کلاس بیشترندارم
_نه صبرکن خودم میرسونمت
_امروز بزار خودم برم دیرت شد هنوزم که آماده نیستی
_نه خودم میرسونمت الان سه سوته کارامو میکنم
_بشین قشنگ صبحونتو بخور
_روی چشمم نفسم
_مچکرم عشقم😊
محمد منو تا دانشگاه رسوند
_ممنون عزیزم فعلا خدافظ😊
_مواظب خودت باش خانومم
_چشم😊
رفتم داخل دانشگاه یدفه دوستام دورم جمع شدند از دوستام فقط فروغ و زهرا رو دلم میخواست باهاشون در ارتباط باشم . همه بهم تبریک گفتن ؛ یکیشون گفت
_وای مریم خوش به حالت چجوری مخشو زدی؟😕
_مُخ؟؟😳من مخ کسی رو نزدم هرکسی رو خدا یه سرنوشتی براش تعیین کرده
_مریم از ساناز خبرنداری؟؟اونم ازدواج کرد نمیدونی چه عروسی😶 گرفت تا حالا همچین عروسی ندیده بودم💃🚶🍺🍻🍷🍸🍾
_نه ازش خبرندارم
_مریم شوهرت خیلی خوشتیپه😉
از حرفش ناراحت شدم😡 دلم نمیخواست کسی حتی به محمد نگاه کنه
ازشون دور شدم زهرا رو دیدم
_سلام عروس خانوم کجایی پس تو☺️
_زهرا😍سلام
_حالا تو بگو ببینم متاهلی خوش میگذره؟😉
_وای خیلی یعنی عاااالیه😌
_الهی☺️ راستی امروز بهت میخواستم زنگ بزنم خوب شد دیدمت . امشب شام تشریف بیارین خونه ما دور هم باشیم😊
_زهرا جان زحمت نکش شام دیگه نمیخواد
_نه نمیشه منتظریم😊
_باش ممنون گلم🙃
کلاسهام که تموم شد محمد اومده بود دنبالم
_سلام عشقم😊
_سلام خانومم خوبی
_فدات
_چه خبر؟
_زهرا رو دیدم . گفت امشب بریم خونشون😊
_اتفاقا علی هم به من زنگ زد دعوت گرفت . راستی ناهار نداریم امروز نه؟😕
_از کجا میدونی نداریم؟🙁
_خب شما صبح تا حالا دانشگاه بودی
_ناهارداریم خوبم داریم😉دیشب درست کردم الان میرم زودی گرم میکنم🙃
_نه بابا خوشم اومد🤔عجب خانوم زرنگ و کدبانویی دارم😍
_بله من میدونم شما شکمویی☺️
_دست شما دردنکنه😕
_خواهش میکنم😌
رفتیم خونه زهرا اینا چقدر مهربون بودند علی آقا هم خیلی مرد نجیبی بود من و زهرا خیلی خوشبخت شدیم😌 خیلی شب خوبی بود تو راه که از خونه زهرا اینا برگشتیم به محمد گفتم...
ادامه دارد..
😍| @dosteshahideman