دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_هـفـدهــم
🍁 #عـنـوان:حـس عجیب برادرے
رابطه #برادری من با #محمودرضا دو جور بود،یکنوع رابطه به لحاظ #خونی با هم داشتیم،یک نوع برادری هم به اعتبار اینکه #بسیجی و #پاسدار بود با او داشتم.
این #دومی به مراتب پررنگ تر از از ارتباط خونی بین من و او بود.
این ارتباط دوم خیلی خاص بود.من به برادری با #محمودرضا به هر لحظه اش #افتخار کرده ام.
شاید هیچ کس به اندازه من چنین حس افتخاری را تجربه نکرده باشد.
من هر وقت با #محمودرضا روبرو می شدم حس عجیبی درونم را پر می کرد.حسی بود که وقتی#محمودرضا نبود،نداشتمش.
اما با آمدنش در من ایجاد می شد،از بچگی خیلی #دوستش داشتم.اما بعد از اینکه #پاسدار شد و به نیروی #قدس سپاه پیوست #علاقه ام به او توصیف نشدنی بود.
با اینکه سن و سالش از من کمتر بود،انگار برادر بزرگم بود.حریمی داشت،برای خودش که من زیاد نمی توانستم آن را رد کنم و به او نزدیک شوم.
گاهی از او خجالت می کشیدم.#ادبش چیز دیگری بود برای خودش، این اواخر وقتی #روبوسی می کردیم شانه ام را به عادت بچه های #بسیجی می بوسید،آب می شدم از این حرکتش.
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂#فـصـل_هـجـدهـم
🍁#عـنـوان:تـحـلـیـل مےکـرد
روزنامه خوان بود و کیهان راهرروز می خواند.
#تبریز هم که می آمد اگر از خانه بیرون می رفت با روزنامه برمی گشت.
در تهران هرروز یک کیهان #عربی و #انگلیسی هم می گرفت و به مهمانانی که داشتند می داد تا بخوانند.با کیهان مانوس بود.سال 85با86بود که به من گفت مدتی است به جلسات هفتگی در منزل #حاج حسین شریعتمداری می رود.از من هم دعوت کرد که بااو به این جلسات بروم.من آن روزها در #تهران درگیر درس و امتحان جامع دکتری بودم و بهانه وقت آوردم.
#محمودرضا به حاج حسین شریعتمداری علاقه پیدا کرده بود یادم هست که #سادگی_اتاقی که جلسات درآن تشکیل می شد #کتابخانه ایشان،وسعت مطالعه و زبان تند و تیز خاصی می کرد.#محمودرضا یادداشت ها و تحلیل های حسین شریعتمداری و #سعدالله زارعی و چند نفر دیگر را دنبال می کرد.به من هم توصیه می کرد مطالب این چندنفر را بخوانم .
به پایگاه #جهانی نیوز علاقه داشت و تحلیل هایش را تعقیب می کرد.گاهی پیامک می داد که مطالب خاصی را توی این پایگاه بخوانم.اطلاعات سیاسیش به روز بود.
این طور هم نبود
که فقط برای خودش بخواند.درباره خبر یا #تحلیلی که می خواند با دیگران هم حرف می زد.یکی از هم سنگرهایش می گفت:وقتی به #محمودرضا از مسائل #سیاسی حرف می زد من حرف هایش را به خاطر می سپردم و همان شب در پایگاه محل،برای بچه ها بازگو می کردم.
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🕊| @dosteshahideman
🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_نـوزدهــم
🍁 #عـنـوان:زنـدگی با شـهـدا
شوق #شهادت طلبی داشت به ویژه از چندماه مانده به #شهادتش اما این چیزی نبود که یک شبه در او ایجاد شده باشد.
علی رغم اینکه در #جمهوری_اسلامی #دوست و #دشمن این همه توی سر تبلیغ از جبهه و جنگ گفتن و نوشتن از دفاع مقدس می زنند به عنوان #برادر_محمودرضا می گویم که او هرچه داشت از فرهنگ #دفاع مقدس داشت.
شخصیت #محمودرضا حاصل انس باهمین #کتاب ها و #فیلم ها و #خاطره ها #گفتن ها و #نوشتن ها از #شهدای_دفاع مقدس بود.
#دانش آموز بود که با حاج #بهزاد پروین قدس در تبریز رفاقتی به هم زده بود.مرتب برای دیدن آرشیو عکس هایش سراغش می رفت.
اولین ریشه های علاقه مندی به فرهنگ #جبهه و جنگ را حاج بهزاد در او ایجاد کرده بود.کتابخانه ای که از او به جامانده،تقریبا تمام کتاب های منتشر شده در حوزه #ادبیات_دفاع مقدس در چندسال گذشته را درخود گنجانده است.مثل همه ی بچه های #بسیج به یاد و نام و تصاویر سرداران #شهید دفاع مقدس به ویژه #حاج_همت تعلق خاطر داشت.
این اواخر پیگیر محصولات جدید ادبیات دفاع مقدس بود.گاهی از من می پرسید فلان کتاب را خوانده ای؟و اگر میگفتم نه، نمی گفت بخوان،خودش می خرید و #هدیه می داد.
آواخر چندتا کتاب را توصیه کرد که بخوانم،از بین این کتاب ها، #کوچه نقاش ها،#دسته یک،#همپای صاعقه و #ضربت متقابل یادم مانده است،مجموعه شش جلدی<<سیری_در جنگ_ایران_و_عراق>> را که از کتابخانه خودش به من هدیه کرد،هنوز به یادگار دارم، یک بار هم رمانی که براساس زندگی #شهید_باکری نوشته بود،ازتهران برایم پست کرد که بخوانم.
یادم هست باهم در مراسم رونمایی این کتاب شرکت کرده بودیم. #سردار سلیمانی هم در آن مراسم حضور داشت. به سردار #سعیدقاسمی و موسسه فرهنگی میثاق هم علاقمندبود و بدون استثنا ،هرسال #عاشورا با رفقایش در #مقتل_شهدای_فکه که سردار حضور می یافت، حاضر می شد.
چند بار هم به من گفت که #عاشورا بیا #فکه. هربار گفتم می آیم ولی نمی رفتم!
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_بـیـسـتـم
🍁 #عـنـوان:آرزوے نـبـرد در کـربـلا
بعدازاینکه #آمریکا عراق را اشغال کرد مدام از آموزش جوانان #عراقی برای جنگیدن با آمریکا میگفت آن موقع اگراشتباه نکنم خودش هنوزتوی دانشکده ودرحال آموزش بود.
یک بار درباره ی نحوه ی عمل #بمب های کنارجاده ای توضیح دادآن اوایل درعراق ازاین بمب برای زدن تانک هاوخودروهای نظامی #آمریکااستفاده می شد.
#کلیپ های زیادی هم ازلحظه #انفجاراین بمب هاوازبین رفتن ادوات آمریکایی ها داشت که با هم تماشا کردیم اما هرچه اصرار کردم از هیچ کدام اجازه کپی نداد.
صحنه های هدف قرارگرفتن خودروهای آمریکایی ونفراتشان درحین ترددخیلی
تاثیر گذاروعجیب بود#محمودرضا مدام روی تصاویر کلیک میکرد ونگه می داشت وبعد توضیح می داد.
پرسیدم با این #بمب های دست ساز با آمریکا می جنگندگفت آن قدرتلفات ازآمریکایی ها گرفته اند که الان نظامیان آمریکایی کشیده شده اند داخل پادگان هایشان طرف آمریکایی از#حاج قاسم خواسته فتیله رابکشدپایین.
یک بار اوایل بحران سوریه که او مدام به #سوریه می رفت و می آمد گفت جنگ که در #سوریه تمام بشود میرویم #عراق بجنگیم جنگیدن #درکربلا حال دیگری دارد.
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_بـیـسـت یـکـم
🍁#عـنـوان:فـیـلـم شـنـاس
آمده بود #تبریزمن داشتم توی لپ تاپم قسمتی ازسریال #آمریکایی فرار از زندان رامی دیدم.
آمد نشست وبی مقدمه #گفت میبینی چطور دارد آمریکا را تبلیغ میکند نمی دانستم #سریال رادیده است من بار سومی بود که داشتم این سریال را ازاول می دیدم اما هیچ وقت درباره اش این طور فکر نکرده بودم.
همیشه این سریال را به خاطر اینکه زوایای تاریک #سیاست داخلی آمریکا را به تصویر کشیده تحسین کرده بودم واین البته تبلیغی بود که خود شبکه سازنده این سریال درباره سریال کرده بود ازحرفی حرفی که #محمودرضادرباره ی سریال زد تعجب کردم.
به نظرمن سریال تم #ضد آمریکایی داشت روی یکی دو سکانس سریال بحث کردیم ودیدم #تحلیل دارد
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_بـیـسـت دوم
🍁 #عـنـوان:اسـرایـیل کـتـک خـورده
بعد از #جنگ_33روزه درسال 2006(1384)#پیروزی مقاومت #اسلامی_لبنان در این جنگ به یکی از موضوعات شدیدآ مورد علاقه #محمودرضا تبدیل شده بود.
من هنوز هم هرچه درباره این جنگ می دانم مربوط به معلوماتی است که از محمودرضا شنیده ام.
ابتکارات فرماندهان #حزب الله و عملیات #رزمندگان #حزب الله مثل نحوه شکار تانک های مرکاوای اسرایل یا علت هدف قراررفتن سربازان اسراییلی از پشت سر،نکته هایی بود که یادم هست #محمودرضا از نظر نظامی آنها را تشریح می کرد.همه اینها را هم با حس افتخار و غرور خاصی توضیح می داد.طوری که انگار خودش هم توی جنگ بوده.همان روزها بود که سه حلقه سی دی به من داد و گفت اینها را ببین.
مجموعه مستندی به نام بادهای شمالی بود.در این #مستندسران نظامی رژیم صهیونیستی درخصوص جنگ 33روزه اظهار نظر می کردند.
بعدها #محمودرضا نمادهایی از حزب الله و چندپوستراز #سیدحسن_نصرالله به من داد.تا چند ماه بعداز خاتمه جنگ33روزه،تقریبا هربار که #محمودرضا را می دیدم توی حرف هایش یک چیزی درباره این جنگ می گفت یا چیزهایی برای گفتن یا مطالعه کردن می داد.
وقتی تماشای مجموعه ی بادهای شمالی را تمام کردم ازش پرسیدم به نظرت مهم ترین حرفی که صهیونیست ها در این مجموعه می زنند کدام است؟گفت آنجا که می گویند وقتی سیدحسن نصرالله در لبنان سخنرانی دارد همه در اسراییل می نشینند پای سخنرانی او چون می دانند او به هر آنچه که می گویید#عمل خواهد کرد.این از همه حرف هایشان مهم تر است.#محمودرضا بعد از جنگ 33روزه پوستر سید حسن نصرالله را داخل #کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود.
در خانه ی خودش هم تصویر #سیدحسن_نصرالله را همیشه در اتاقش داشت.او اسراییل را تحقیر می کرد.یک بار بهش گفتم صهیونیست ها مرتب دارند #حزب الله را #تهدید می کنند.از کجا معلوم اسراییل دوباره به لبنان حمله نکند؟گفت اینها کشک است.
#اسراییل الان مثل آدمی است که #کتک_خورده و افتاده گوشه رینگ ولی می گوید اگر بلند شوم پدرت را در می آورم!
شـادے روح شهید #صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷 🍃 🌷
🍃 🌷 🍃🌷
🌷 🍃 🌷 🌷
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_بـیـسـت سـوم
🍁#عـنـوان:نـغـمـه هـاے آسمـانـے
#"اناشید"حماسی حزب الله را دوست داشت و گوش می داد.
#سال۱۳۸۵بود که یک مجموعه از این اناشید را داد من هم گوش کنم بین آنها سرودی بود به نام "اکتب بالدم النازف"که توجه ام را به خود جلب کرد و بسیار علاقمند شدم که متن آن را داشته باشم و حفظ کنم.
ترجیع بند این سرود #الموت_الموت_لاسرائیل بود که در هر سطر آن تکرار می شد به این صورت "اکتب بالدم النازف ...الموت الموت لاسرائیل...واصنع بالجسد الناسف...الموت الموت لاسرائیل ..."از #محمودرضا خواستم سرود را به یکی از رفقای#لبنانی اش بدهد تا متنش را برایم پیاده کند.چند هفته بعد متن دست نویس عربی این سرود را با خودش از تهران آورد #محمودرضا هرازچندگاهی همین طور چند فایل صوتی به #عربی که گاهی سخنرانی و مداحی هم بینشان بود می داد به من و توصیه می کرد حتما گوش بدهم یک بار ماه #محرم بود که به او گفتم دارم مداحی های #ملاباسم کربلایی را گوش می دهم #گفت ملاباسم چیه؟#حسین اکرف گوش بده.
اسم حسین اکرف،مداح بحرینی به گوشم نخورده بود.پرسیدم از ملاباسم قشنگتر میخواند؟گفت این #ولایت_مدارتر است.
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_بیـسـت چهـارم
🍁 #عـنـوان:بسیجی وسط معرکه
به بچه های #بسیج خیلی #اعتقاد داشت،در روزهای #فتنه۸۸یک بار درباره بچه های #بسیج صحبت می کردیم.
از بسیجی های #اسلام شهری و اینکه چطور پای کار #انقلاب اند کلی صحبت کرد و کلی از آنها تعریف و تمجید کرد.
با همه جو سنگینی که آن روزها علیه بچه های بسیج وجود داشت،به شدت از تاثیر حضور بسیج در خاتمه دادن به غائله #فتنه تعریف می کرد.
این بچه ها را خیلی دوست داشت و با احترام از آنها یاد می کرد.
خودش هم یکی از آنها بود.
#محمودرضا #بسیجی_وسط_معرکه_ بود.در ایام #اغتشاشات خیابان های تهران،کنار بچه های بسیج بود.
کسی به او تکلیف نمی کرد که برود،اما موتورسیکلیتش را برمی داشت و تنهایی می رفت.
چند بار هم خودش را به خطر انداخته بود.یک بار خودش تعریف می کرد به خاطر #ظاهر_بسیجی اش،پشت چراغ قرمز،ارازل و اوباش #هجوم آورده بودند که موتورش را زمین بزنند.اما نتوانسته بودند.
آن روزها نگرانش می شدم.در یکی دوهفته اول بعد از اعلام نتایج انتخابات که خیابان آزادی و بعضی خیابان های اطراف #اغتشاش بود،با او تماس گرفتم و پرسیدم کجایی؟گفت توی خیابان.گفتم چه خبر است آنجا؟ گفت:#امن و امان گفتم این چیزهایی که من دارم توی #اینترنت می بینم آن قدرها هم امن وامان نیست!گفت:نگران نباش.گفتم چرا؟گفت:#بسیجی_زیاد_است.
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷 🍃 🌷
🍃 🌷 🍃 🌷
🌷 🍃 🌷 🌷 🍃
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂 #فـصـل_بـیـسـت وپـنجـم
🍁 #عـنـوان:هـوا دار تمـام عـیار انـقـلاب
در#فتنه۸۸#وبلاگی راه انداخته بودم و تا مدتی به صورت روزنوشت،یاد داشتهایی درباره #فتنه می نوشتم.البته بیشتر از دوسال دوام نیاورد و اوایل سال ۱۳۹۱هک شد.یکی از خواننده های ثابت آن وبلاگ،#محمودرضا بود.
یادداشت هایی را می خواند و با اسم مستعار #<م.ر.ب>پای پست ها #کامنت می گذاشت.
گاهی هم بعد از اینکه یادداشتی را می خواند،زنگ می زد و نظرش را می گفت..در دیدارهای گاه و بیگاهی هم که تهران با هم داشتیم.وسط حرف ها حتما چیزی درباره وبلاگ می گفت.
گاهی پیش می امد که چند روز چیزی در وبلاگ نمی #نوشتم.این جور مواقع #تماس می گرفت و پیگیر نوشتم می شد.بعضی از یادداشت ها گاهی در پایگاه های خبری تحلیلی مثل جهان نیوز و رجانیوز و خبرگذاری فارس لینک می شدند.
این جور وقت ها #تماس می گرفت و #تشویقم می کرد.بعد از اینکه وبلاگم هک شد،اکانتم را از طریق تماس با مدیر سرویسی که وبلاگ را روی آن ساخته بودم پس گرفتم،اما دیگر چیزی در آن ننوشتم.به جایش یک وب سایت زدم.
#محمودرضا از این کار خوشش نیامده بود و بعد از
آن بارها از من خواست که به همان وبلاگ سابق برگردم.
می گفت:وبلاگت شخصیت پیدا کرده بود
#محمودرضا در #ایام_فتنه غیر از اینکه کنار بچه های #بسیج در میدان دفاع از #انقلاب حضور داشت،وقایع #فتنه را رصد هم میکرد.یادم هست آن روزها برای پیگیری دقیق اخبار و تحلیل ها لپ تاب خرید و برای خانه شان اینترنت وای فا گرفت.به #نظام_و_انقلاب #تعصب داشت و هر وقت من در نوشته هایم دفاعی از انقلاب میکردم خوشحال می شد،تماس می گرفت و تشویقمیکرد.یک بار چیزی در دفاع از نظام نوشتم که کمی#جنجال برانگیز شد و کامنت های زیادی پایش خورد،با یکی از خواننده های آن روزهای وبلاگ که از جریان فتنه جانب داری می کرد بحثم شده بود و چندتا کامنت بلند رد و بدل کرده بودیم،نهایتا من کوتاه آمده بودم.
#محمودرضا دلخور بود از من،اصرار داشت که من در بحث با این شخص کوتاه آمده بودم و
نباید عقب نشینی می کردم.آن روز تماس گرفت پرسید:می شناسی اش؟گفتم:بله،سابقه جبهه و جنگ هم دارد.اسمش را پرسید که من نگفتم و از او خواستم که بی خیال شود!گفت تو شکسته نفسی کرده ای در حالی که جای شکسته نفسی نبود.
فردایش دیدم آمده و توی #کامنت هاجواب بی تعارف و #محکمی به او داده است.
شـادے روح شـهـیـد #صـلـوات
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂 #فـصـل_بـیـسـت و شـشم
🍁 #عـنـوان:پـرکـارهـا شـهیـد مے شوند
اسفند سال1388بود.مثل هرسال در تالاروزارت کشور برای #سالگردشهیدان #آقامهدی_وآقاحمید_باکری مراسمی برگزار شده بود.
#تهران بودم آن روزها #محمودرضا زنگ زد و گفت:می آیی مراسم؟گفتم : می آیم چطور؟گفت حتما بیا .سخنران مراسم #حاج_قاسم است.
مقابل تالار باهم قرار گذاشته بودیم.
#محمودرضا زودتر از من رسیده بود.من با چندنفر از دوستان رفته بودم پیدایش کردم و باهم رفتیم و نشستیم طبقه بالا.
همه صندلی ها پر بود و جا برای نشستن نبود.به زحمت روی لبه یکی از سکوها جایی پیدا کردیم و همان جا نشستیم روی سکو.درطول مراسم با #محمودرضا مشغول صحبت بودیم.ولی #حاج_قاسم که آمد #محمودرضا دیگر حرفی نمی زد.
من گوشی موبایلم را در آوردم و همان جا شروع کردم به ضبط کردن سخنرانی حاج قاسم.
#محمودرضا تا آخر همین طوری توی#سکوت بود و گوش می داد.وقتی حاج قاسم داشت حرف هایش را جمع بندی می کرد ،#محمودرضا یک مرتبه برگشت #گفت:حاج قاسم فرصت #سرخاراندن هم ندارد.
این #کت_وشلواری را که تنش هست می بینی؟باور کن این را به #زور قبول کرده که برای مراسم بپوشد والا همین قدر هم وقت برای تلف کردن ندارد.
موقع پایین آمدن از پله ها به #محمودرضا گفتم :نمی شود حاج قاسم را از نزدیک ببینیم؟گفت :من خجالت می کشم توی #صورت حاج قاسم نگاه کنم،بس که #چهره اش_خسته است.
پایین که آمدیم ،موقع خداحافظی با دیالوگ مشهور سلحشور در فیلم آژانس شیشه ای به او #گفتم:این شما،اینم #مربیتون!دلخور شدم که قبول نکرد برویم حاج قاسم را از نزدیک ببینیم.
#محمودرضا خودش هم همین طور بودهمیشه #خسته.
#پرکاربود و به #پرکاری اعتقاد داشت.می گفت:من یک بار در حضور حاج قاسم برای عده ای حرف می زدم.گفتم من این طوره فهمیده ام که #خداوند_شهادت را به کسانی می دهد که پرکار هستند و #شهدای ما در #جنگ این طور بوده اند.حاج#قاسم حرفم را تایید کرد و #گفت_بله همین طور بود.
شـادے روح شـهیـد #صـلـوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_ال_محمد_و_عجل_فرجهم
🌷| @dosteshahideman
🍃 🌷
🌷 🍃 🌷
🍃 🌷 🍃 🌷
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman
دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚 روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه 🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم
📚#تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚#شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
🍂#فـصـل_بـیـسـت و هـفتـم
🍁#عـنـوان:تـقـدیـم به مـحمـودرضـا
روزهای آخرسال۱۳۸۹بود
چندروزمانده به #عیدباید قبل ازپایان سال ازپایان نامه دکترای تخصصی دفاع می کردم وقتی رسیدم تهران شب یک راست رفتم سراغ #محمودرضا برای پذیرایی جلسه فکری نکرده بودم ونگران آبرومندانه برگزارشدن جلسه#دفاع بودم به#محمود رضا گفتم هیچ چیز آماده نیست، وفرداهم وقتش راندارم فردا می توانی بامن بیایی جلسه دفاع؟
گفت:چه چیز راباید آماده کنیم؟گفتم باید #شرینی #آبمیوه،لیوان #بشقاب #ظرف بلور #میوه کارد #چنگال واین جور چیز ها بخرم گفت ظرف وظروف رادیگر میخواهی چه کار؟ گفتم بشقاب ها ولیوان ها اگریک بارمصرف باشند پایان نامه ام نمره نمی آورد.
گفت اینها را ازخانه می بریم گفتم برو کت وشلوارت را هم بیاور بی چون وچرا رفت دو دست کت شلوار آورد امتحان کردم یک دستش راکه سورمه ای واتو کشیده بود.
گذاشتم کنار صبح ماشین پرایدش رابرداشت وسایل را زدیم توی ماشین واز#اسلامشهر راه افتادیم سمت دانشگاه #تهران خودش هم برای حضوردرجلسه لباس مرتبی پوشیده بودبا ماشین رفتیم داخل دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران آن روز درگیر یک مشکل آموزشی بودم که به خاطرآن باید قبل از دفاع،دوساعتی پله های دانشکده دامپزشکی را بالا و پایین می رفتن!
در این فاصله #محمودرضا رفت میوه و چندجعبه آبمیوه خرید.تنها چیزی که آنروز خودم رفتم خریدم،یک جعبه شیرینی بود ک باعجله زیاد از خیابان کارگر شمالی گرفتم.غیر از این جعبه شیرینی،همه #کاراهای جلسه را #محمودرضا ردیف کرده بود.
حتی وسایل و میوه ها و جعبه های آبمیوه را که خریده بود،از توی ماشین تا داخل سالن آمفتی تئاتر دانشکده آورد یادم نیست چه مشکلی برایش پیش آمده بود که نتوانست بیاییدسر جلسه و چند دقیقه قبل ازشروع جلسه برگشت.
خاطره خوش #همراهی آن روز #محمودرضا را فراموش نمی کنم.
که چقدر از اضطرابم کم کرد.دوست دارم اگر گذرم دباره به کتابخوانه دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران افتاد پایان نامه ام را از کتابخانه بگیرم و در صحفه تقدیم نامه،#نام_محمودرضا را کنارنام #بلند_شهید_مهـدے_باکری که #پایان نامه را به او #تقدیم کرده ام اضافه کنم.#آبروی آن #جلسه را از #محمودرضا گرفتم.
🌷🍃 @dosteshahideman 🍃🌷
🍂#فـصـل_بـیـسـت وهـشـتم
🍁#عـنـوان:بےخـواب و بے تـاب
یک روز زنگ زد #گفت:فردا عده ای از بسیجی ها یک شب مهمان ما در پادگان هستند.اگر وقت داری بیا.
بعدا نمی توانی این جور جاها بیایی.دو روز درس و دانشگاه را تعطیل کردم و با #بسیجی های#پایگاه مقاومت حمزه ی سیدالشهدای اسلامشهر همراه شدم و رفتیم پادگان.
دو روزی که مهمان پادگان بودیم #محمودرضا خیلی تلاش کرد دوره به بهترین شکل برگزارشود.من ندیدم #محمودرضا توی آن دوروز #بخوابد.
کسی اگر نمی دانست،فکر می کرد #محمودرضا مشغول جنگ است که وقت ندارد بخوابد.
شبی که در پادگان ماندیم برنامه پیاده روی شبانه داشتیم.بعد از نصفه شب بود که از پیاده روی برگشتیم.
#محمودرضا مرا برد اتاق خودش.تختش را نشان داد و گفت:تو اینجا بخواب .قرار بود تا #اذان صبح استراحت کنیم.بعد بلند شویم برویم برای نماز و صبحانه و بعدش هم میدان تیر.گفتم تو کجا می خوابی؟#گفت من #کار دارم تو بخواب.
این را گفت و رفت.من تا اذان صبح تقریبا نخوابیدم.مرتب چک می کردم که ببینم برگشته یا نه.بالاخره هم نیامد ومن #محمودرضا را بعد از صبحانه،وقتی که داشتیم آماده می شدیم برویم میدان تیر،جلوی ساختمان دیدم.چشم هایش #خواب #آلودوپف کرده بود.
آستین هایش را زده بود بالا. سرش را انداخته بودپایین و داشت با عجله به سمتی می رفت صدایش زدم.
کنار درخت کاج کوچکی ایستاد دوربین کوچکی را که توی جیبم داشتم بیرون اوردم و گفتم بایست می خواهم #عکس بگیرم.دستش را کرد توی جیبش و به دوربین لبخند زد.دوباره رفت و تا میدان تیر ندیدمش.نمی دانستم قرار است میدان را #خودش_اجرا کند.
با اینکه تا روز قبل #استراحت نکرده بود،توی میدان آنقدر #سرحال بود که انگار چندساعت خوابیده است.
قبل از رفتن به میدان تیربه بچه ها گفت:#ده تا تیر به هر نفر می دهیم.سعی کنید از این فرصت استفاده کنید.استفاده هم به این است که در این وضعیت #حساس_جهان_اسلام و نیازی که به مجاهدت ما دارد،اینجا بدون #نیت نباشید،#نیت_کنید و #تیراندازی کنید. خیلی با #روحیه بود.شوخی میکرد.عکس هایی که از او توی میدان گرفته ام هیچ کدامشان #محمود رضا را #خسته نشان نمی دهد.
تا عصر همینطور #قبراق بود و میدان را #اجرا می کرد. توی آن دو روز #محمودرضا برای اینکه به #بسیجی هایی که مهمانش بودندخوش بگذرد همه کار کرد.
🌷| @dosteshahideman
🍃🌷
🌷🍃🌷
🍃 🌷🍃🌷
🌷🍃🌷🍃🌷
🍃🌷🍃🌷🍃🌷
هدایت شده از دوست شــ❤ـهـید من
📚 #تـوشــهـیـد_نـمـیـشـوے📚
روایـت هـایـی از حـیـات جـاودانـه
🌷شـهـيـد مـدافـع حـرم🌷
💚 #شـهیـدمـحـمـودرضـابـیضـایـی 💚
در ڪـانـال دوســـت شــ💔ــهـید مــن
🌹| @dosteshahideman