eitaa logo
دوست شــ❤ـهـید من
988 دنبال‌کننده
11.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
68 فایل
🌹🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿🌹 #شهید_محمود_رضا_بیضائی: «اذا کان المنادی زینب (س) فأهلا بالشهادة» " «اگر دعوت کننده زینب (س) باشد، سلام بر شهادت»! #خادم_کانال: @gharibjamandeh
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘﷽⚘ با شمایم شهدا گوش کنید، هر چه دیدید ز کردار بدم، همه نادیده بگیرید فراموش کنید . شعر دلتنگی من را به یقین می شنوید، حال افسرده ی من را به یقین می دانید، آرزویم این است کاش می شد که شهادت نصیبم می شد.. •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ با شمایم شهدا گوش کنید، هر چه دیدید ز کردار بدم، همه نادیده بگیرید فراموش کنید . شعر دلتنگی من
⚘﷽⚘ شهید حميدرضا قلي زاده فرزند نصرت اله متولد 1345/12/01 محل تولد : تهران تاریخ شهادت : 1366/12/27 محل شهادت : عمليات والفجر 10 مذهب : شیعه دین : اسلام تحصیلات : دیپلم درجه : سرباز استان سکونت : تهران شهر سکونت : تهران نوع استخدام : وظیفه اطـلاعات مـزار مـحل مـزار :بهشت زهرا موقـعیت مـزار در گـلزار شـهدا قـطعـه :۲۷ ردیـف :۷۲ شماره:۳ •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
⚘﷽⚘ شهید حمیدرضا قلی‌زاده در سال 1346، در شهر ری به‌دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و پس از مدتی به سربازی رفت و در ژاندارمری مشغول به خدمت شد و با شروع جنگ تحمیلی به صف رزمندگان اسلام در جبهه‌ها پیوست. وی سرانجام در 27 اسفندماه 1366، در عمليات والفجر10 به درجة رفیع شهادت رسید •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
8.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همیشه اشک‌هایش را با چادر من پاک می‌کرد😔 همسر شهید مدافع حرم محمد جعفر حسینی خاطره‌ای را نقل می‌کند راجع به آخرین روزهای زندگی او، خاطره‌ای که او را به یاد شب‌های روضه می‌اندازد، شب‌هایی که محمد جعفر، اشک‌هایش را با چادر او پاک می‌کرد.💔 @dosteshahideman
↩حجاب↪ بہ معنے چادر نیسـت بہ معناے پوشیدن سالم اسـت ❌نـہ❌ پوشیدنے کہ از نپوشیدن بدتر اسـت (مقام معظم رهبری) •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 ای شهدا برای ما حمدی بخوانید... که ما مرده‌ایم و... شما زنده •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک جاسوس اسراییلی اجیر شد شهید چمران رو ترور کنه بعداز یه هفته تعقیب و مراقبت رفتار و کردار چمران شد انصافاً یک هفته مراقب ما باشن چطورمیشه! عاشق دین و مذهب ما میشن یا...؟! ...!
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ 🔴آموزش روش تخصصی ترک گناه🔴 #از_گناه_تا_توبه ۵۶ 💠یک رابطه ای هست به نام رابطه ی عبد و مولا که ت
⚘﷽⚘ 🔴آموزش روش تخصصی ترک گناه🔴 ۵۷ 💠یک رابطه ای هست به نام عبد و مولا که در این‌ رابطه، شیرین ترین گفتگو از جانب مولا(فرمان دادن) و از جانب عبد(چَشم گفتن و عذرخواهی کردن)هست. ☺️✅ 💠اگر این رابطه رو نفهمیم زیبایی این عذرخواهی و صحبت کردن سر معصیت و نافرمانی خدارو نمی فهمیم✨ 💠بنظر شما زیباترین حرفی که خدا میتونه به بنده ی خودش بزنه چیه؟ فرمان دادن، تهدید به عذاب و تشویق به ثواب هست. عه چرا؟ چون خدا مولاست خدا رو در موضع مولا‌نسبت به عبد ببینین نه در موضع خالق نسبت به حیوان! ✅✨ 💠یکمی بحثش سخت شد؟ از خدا بخوایم که زیبایی رابطه عبد و مولا رو به ما بچشونه. یکمی ساده تر میگیم.‌.. 💠بنظر شما چه کسی در عالم از همه عاشق تر به رسول خداست؟ خودِ خدا درسته؟ خب حالا ببین همین خدا به رسولش نسبت به بقیه بیشتر فرمان میده 💯✅ عه خب یعنی هرکس بیشتر از خدا فرمان دریافت کنه‌بهتره؟! آره آفرین خب فهمیدی •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_شانزدهم6⃣1⃣
⚘﷽⚘ ⃣1⃣ نمیدونم ساعت چند خوابم برد یا چقدر خوابیدم ولی ساعت ۱۲ با جیغ و داد فاطمه بیدار شدم😕کش و قوسی به بدنم دادم و بلند گفتم : سلاااااام😊 فاطی: کوفت و سلام 😡 زهر مارو سلام😡 دیروز که عین خرس تا صبح خواب بودی دوبارم خوابیدی تا الان😡 _اوووه(خمیازه😮) حالا مگه (بازم خمیازه😲) چیشده(با اجازه تون خمیازه😪) فاطی: ای بمیری الهی که من راحت شم از دستت 😒 این قدر خوابیدی هنوز داری خمیازه میکشی😡 _برو بابا بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم. _سلام مامانی😒 مامان: سلام به روی ماه نشستت😍 خوب خوابیدی ؟ _اوهوم😊 من برم دستشویی الان میام دست و رومو شستم صورتمو با آستین پیراهنم پاک کردم😄 _مامان معدم فکر کنم سوراخ شده😢غذا مذا تو بساطتت نیس؟😢 مامان: عروس گلم وقتی شما خواب تشریف داشتی زحمت کشیده رفته ناهار درست کرده حالا برو بشین بخور 😊 فاطی: این چه حرفیه مامان زحمت چیه _اییییش 😁 خودشیرین😤 فاطمه کیک مرغ درست کرده بود و منم که عاشق کیک مرغ (به به دهنم آب افتاد😋) تا میتونستم از خجالت شکمم در اومدم😌 فاطی: میمیری آخرش این قدر نخور😂 _آدم از خوردن بمیره بهتر از اونه از نخوردن بمیره 😊(سخنی از عمه نویسنده😜) فاطی: اصلا بخور این قدر تا بترکی راحت شیم😁 _ میای بریم رو حیاط کنار باغچه بشینیم؟ فاطی: باشه بریم😞 تنیک مشکیم که از کمر به پایین کلوش میشد و توش گلای سفید کوچیک بود تنم بود یه شال سفید حریرم پوشیدم☺️ فاطی: چرا شال میپوشی آخه؟ _وقتی باد شالمو تکون میده لذت میبرم فاطی: اییییش😁 لب باغچه نشستم و آهنگ نفس تازه کنیم رو گذاشتم همین چند روز پیش برای ولادت آقا حامد خونده بودش و من این آهنگو خیلی دوس دارم😍 فاطمه اون ور حیاط رو زمین نشسته بود و نگام میکرد😶 اهنگ شروع شد و منم سعی کردم صدامو کلفت کنم تا به حامد برسه و همراهش شروع کردم به خوندن🎤 _با خبر باش که هنگامه استقبال است... ۳۱۳ آیینه و یک تمثال است... با خبر باش که هنگامه استقبال است. به صدام اوج دادم تا با حامد همراه شم _خسته ای گفت که زاریم ز ما.... یهویی صدای آهنگ قطع شد و گوشیم زنگ خورد😒 _عه فاطی مندله😍(مهدیه دوست گرامم) _سلااااااام عرض شد مندل بانو😍 مندل: سلام فلفل جون(منو میگه ها😂) _ای نامرد خوب مارو جا گذاشتی رفتی😡 مندل: فائزه بخدا گمتون کردیم _هی آدم رفیقشو گم میکنه؟!😒 مندل: حالا تو این دفه رو ببخش من جبران میکنم😍 _چجوری جبران میکنی😜 مندل: با فاطی آماده شید با ماشین میام دنبالتون بریم کافی شاپ مهمون من😉 _به به از هرچه بگذریم سخن خوردنی خوش تر است😍 ما آماده ایم بدو بیا مندل: ۳۰ مین دیگه اونجام😉 ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•
دوست شــ❤ـهـید من
⚘﷽⚘ #بسم_رب_شهدا_و_الصدیقین #رمان_خانم_خبرنگار_و_اقای_طلبه #نویسنده_فائزه_وحی #قسمت_هفدهم7⃣1⃣ ن
⚘﷽⚘ ⃣1⃣ بعد نیم ساعت مهدیه اومد دنبالمون😉 بعد سلام و احوال پرسی و این حرفا حالا سوار ماشین شدیم و داریم میریم مهمون مهدیه کافی شاپ😍 مطمئنم الان میخواد بره کافه پیانو(یه کافی شاپ عالی توی خیابون ولفجر شمالی کرمان تازه بالاشهر هس دلتون بسوزه😝) _مهدیه مندل:جونم _نمیخواد اون قدر راه تو دور کنی بری بالا مالا ها😉 بیا بریم همین بستنی حمید (به به😋 یه بستنی فروشی توی خیابون سرباز کرمان ) هم نزدیکه هم ارزون و از همه مهمتر خوشمزه😋 فاطی: آره ارواح عمت 😏تو بخاطر مهدیه داری این قدر دلسوزی میکنی یا چون عموت اونجا مغازه داره و راحت نیستی😝 _بدبخت من بخاطر تو دارم میگم صب عموم نمیره به علی بگه این زنت همش تو این کافی شاپس😡 مندل: اوه بابا تورو خدا دعوا نکنید باشه میریم بستنی حمید🍦 فاصله بستی فروشی حمید تا خونمون تقریبا ۱۰ مین بود. وقتی رسیدیم همه پیاده شدیم از ماشین و رفتیم داخل مغازه روی یه میز و صندلی ۴ نفره نشستیم. بعد سفارش دادن بستنیا مشغول صحبت شدیم. من و فاطی از سیر تا پیازه ماجرای این دو روز تعریف کردیم و لا به لای اینا فاطیم همش متلک میگفت که فائزه همش به پسره نخ میداده.😐 مندل: سادات جان من بگو چجوری نخ میدادی؟ نکنه عاشق شدی در یک نگاه😂 _خیلی بیشعورید ها😳 مگه دیوونم عاشق اون پسره بی ادب و غد بشم😡(آره ارواح عمه کوچیکه معلم ریاضی سال دوممون😜) فاطی: عه به دوست آقای ما بی احترامی نکن😂 _دوست آقات و آقات دوتایی بخورن تو سرت✋ فاطی: اگه به علی نگفتم😡 _برو بگو 😏 مندل: اه بابا دو دقه اومدیم بیرون حالمون عوض شه خواهشا عین تام و جری نیوفتید بجون هم😁 فاطی: تقصیر این گامبوعه خواهر شوهر بازی در میاره😂 _ بیشعور گامبو خودتی 😡 من فقط تپلم😊 مندل: ای خدا این دوتا منو دق میدن😭 ... •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈• @dosteshahideman •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•