eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.8هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
📌دنیا و آخرتم را تباه کردم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
این هم از اختصاصات اسلام است. هر چه زودتر بهتر... زود که می گوییم، یعنی از همان وقتی که دختر و پسر احساس نیاز می کنند به داشتن همسر. هر چه این کار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است که اولاً برکات و خیراتی که در امر ازدواج وجود دارد، در وقت خود و زودتر از این که زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیان های جنسی را می گیرد. لذا می فرماید: «من تزوج احرز نصف دینه». طبق این روایت معلوم می شود که نصف تهدیدی که انسان درباره دین خود می بیند، از طرف طغیان های جنسی است که خیلی رقم بالایی است. «۱۳۸۰/۱۲/۰۹» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ نعمت ازدواج... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#مقام_معظم_رهبری ای جوان ها! به ازدواج بشتابید. پدرها و مادرها! دختران و پسران را که آماده ازدو
۴۲۰ راستش اونقدر برای عاقبت خودم میترسم که گاهی ساعتها بدرگاه خدا زار میزنم و عاقبت بخیری رو ازش میخوام و میگم ایکاش مادرم برا ازدواجمون اینقدر سخت گیری نمیکرد ..... خواهر بزرگم بعد از گذشت ۴ ماه از خواستگاریش، عقد کردن، درست یک روز قبل از عقد خواهرم، مادرم برنامه عقد رو با حرفای دیگران، بهم زد و بعد از ۴ ماه دوباره خواستگاری کردن و خوشبختانه عقدشون انجام شد. خودم که بعد از خواهرم هستم با چهل و خوردی سال سن، مجردم؛ تو دوران دبیرستان و بعد از اون خواستگارایی داشتم که مادرم میگفت تا بزرگتر ازدواج نکرد کوچیکتر رو نمیدیم و یا اینکه میگفت کوچیک هستش ... یک هفته بعد از عقد خواهرم اونم تو سال ۷۸ که تازه دبیرستانم رو تموم کرده بودم، خواستگاری داشتم که مادرم بهشون گفت دخترم رو تازه عقد کردیم دست و بالمون خالیه؛ عقد خواهرم تو خونه و با هزینه خیلی کم انجام شد ولی در جواب خواستگارم اینجور گفتن؛ زمان میگذشت و خواستگارایی که می آمدن با بهانه هایی که طرف کشاورزه؛ طرف کار نداره و این دست بهانه ها؛ بهم اجازه ازدواج ندادن ... خواستگار طلبه، مکانیک، و .......... که با بهانه های مادرم رفتن و پشت سرشون رو نگاه نکردن و من هنوز مجرد موندم البته بعضی از خواستگارا رو وقتی باهم حرف زدیم خودم رد کردم ... و بعضیا اصلا پاشون بخونه نرسید چون مادرم همون اول از محل زندگی و شغل طرف میپرسید و اگه اون محل رو خوش نداشت خودش رد میکرد. خلاصه سال ۸۶ برادرم ازدواج کرد و سال ۹۰ خواهر کوچیکترم ازدواج کرد خواهرم گفت اگه منو دادین که بهتر وگرنه من میرم و با این بنده خدا که الان شوهرشه ازدواج میکنم ... یادم نمیره مادرم خیلی از خواستگارای خواهر کوچیکم رو رد کرد و دیگه مجبور شدم بهش گفتم راضی نیستم خواستگارای فلانی رو رد کنی؛ بذار بیان، بذار بره سر زندگیش... خواهرمم خوشبختانه سال ۹۲ عروسی کرد و رفت و من موندم و پدر و مادرم ... پدرمم که سال ۹۴ برحمت خدا رفت و شدیم تنها؛ تا نیمه های ماه رمضان سال ۹۴ هر شب یک کدوم از بچه ها میومدن و پیش ما بودن ولی مادرم گفت دوست ندارم زندگی بچه هام خراب بشه و اونا هم دیگه نیومدن که شب برا خواب بمونن و ما تنها نباشیم .. آدم فوق العاده ترسویی هستم شبهایی که تنها بودیم چقدر ترسیدمو خوابیدم ..( ولی زندگی من بکل خراب شد چون هنوز که هنوزه هر کدومشون برام اختیار داری میکنن، تا پارسال صبحها تو آمادگی مشغول کار بودم و بعدازظهرها پرستار دو تا بچه مدرسه ای، ) که بتونم خرج خودمون رو در بیارم، خداروشکر اهل بریز و بپاش نیستم، چون پدرم نه حساب بانکی پر پول داشت و نه بیمه بود که حقوق باز نشستگی داشته باشیم) برا همین مجبورم سرکار برم ... الانم که هر چی خواستگار میاد با سن زیاد و نمیتونم قبول کنم ... الان چندین ماهه که خواهر کوچیکترم بعد از سالها خداروشکر بارداره و تو استراحت، بخاطر شرایط سختی که داره و از تابستون تا حالا با وجود بودن داماد تو خونه ما؛ همینجور پوشیده و با حجاب باید تو خونه باشم..... خیلی سخته بخوای تو تابستون با حجاب کامل تو خونه باشی؛ همش بخدا میگم چی برام میخوای؟ یه جور حالیم کن تو سرنوشتم چی نوشتی؟ اگه میخواستی تا حالا ازدواج رو برام پیش میاوردی شاید ازدواج رو تو سرنوشتم ننوشتی که با اینهمه دعاهام برام پیش نمیاد ...خدا فقط یه جور حالیم کن که دیگه برا ازدواج دعا نکنم شاید من لیاقت همسر و مادرشدن رو ندارم که برام ازدواج رو پیش نیاوردی ‌.... اینها رو گفتم که مادرا جلوی ازدواج دختراشون رو نگیرن .. چند هفته قبل دوستم که با هم همسن و هم کلاس بودیم بسلامتی دختر دومش رو هم عقد کرده و ان شاءالله خوشبخت بشن. زمانی که دوستم ازدواج کرد مادرم به خواستگارام میگفت دخترمون کوچیکه؛ با این همه دردام مادرم رو حلال کردم ولی گاهی چیزایی که میبینم و میشنوم روح و روانمو داغون میکنه .... الهی الهی الهی هیچ مادری با دختراش، برا ازدواجشون اینکار رو نکنه، اونا متوجه نیستن که چه بلایی سر بچه هاشون میارن. زمانی که سرکار نباشم تو خونه همش تو اتاقم هستم و با ذکر و قرآن و دعا و کتاب خودم مشغول میکنم ‌و اگه با خدا و قرآن و نماز و دعا آشنا نبودم، معلوم نبود گرفتار چه بلاهایی میشدم. سالی دو یا سه بار تنها مشهد میرفتم و حرفای دلمو به امام رضاجانم میگفتم و سبک میشدم و برمیگشتم ولی این ویروس لعنتی باعث شد نتونم مشهد برم. مادرایی که مطلب منو میخونین از تک تک شما خواهش میکنم التماستون میکنم با خواستگارای خوبی که برا دختراتون میان بهانه های الکی نتراشین و اونا رو مثل منه بیچاره خونه نشین نکنین .... از همه ی شما التماس دعا دارم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨«الَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ» (توبه، ۲۰) 🇮🇷 همزمان با ایام شهادت سردار بزرگ اسلام، شهید حاج قاسم سلیمانی برگزار می گردد: ✅ «دوتا کافی نیست» از خانواده های محترمی که طی یک سال گذشته، نام فرزند خود را به یاد شهید بزرگوار، نام گذاری کردند، تقاضا می کند تا تصویر فرزند خود را به‌همراه عکس شهید سلیمانی برای ما ارسال کنند. تا طی روز های آتی در کانال منتشر کنیم. 💥آیدی ارسال تصاویر: @Sadat_razavi128 @Sadat_razavi128 از همراهی شما سپاسگزارم 🌺🌺 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
⛈ آیت‌الله نصرالله شاه‌آبادی [فرزند ایشان]: «پدر، بسیار علاقه داشتند که با بچه‌های کوچک کار اعتقادی کنند و از این بابت هم هر گاه بچه‌ها از ایشان درخواستی داشتند، می‌فرمود: ⛈ «بابا! از من نخواه؛ از خدایی که من و تو را خلق کرده، بخواه، همه چیز در دست او است، از او تقاضا کن.» و آن‌وقت بچه‌ها خواسته خود را تکرار می‌کردند و ایشان خود اجابت می‌کرد به عنوان واسطه حق.» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ به عنوان یک مرد، خیلی از مطالب کانال استفاده می کنم. 👈 مطمئنا مشارکت آقایان و به اشتراک گذاری نظرات و تجاربشان با سایر اعضا، به اثرگذاری هر چه بیشتر کانال کمک خواهد کرد. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ اگر بچه بدی کرد، نگو: تو بد هستی، بگو: کارت بد بود. «إِنِّي لِعَمَلِكُمْ‏ مِنَ الْقالِينَ» (شعرا/۱۶۸) ✅ قرآن می‌گوید: اگر کسی خلاف کرد، نگو بیا، تو غلط کردی؛ تو خلاف کردی. بگو: عملت خلاف است. 🌐 درس‌هایی از قرآن - ۳۱ /۲/ ۱۳۹۸ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۲۱ یه خانواده ی ده نفره بودیم، مادرم که از سن پایین بچه دار شده بود، بعد از ششمی دیگه میخواست استراحت کنه. بعد از شهادت دائیم، به شدت روحیه ی خواهر ها بهم ریخته بود و دل به زندگی نمی دادن، به پیشنهاد مادر بزرگم که میگفت باید نفری یه بچه بیارین تا دلگرمی به دلها و خونه هاتون برگرده، مادرم تصمیم گرفت بچه ی هفتم رو هم بیاره.. سال ۶۶ تقریبا همه ی خاله ها یه نی نی آوردن، فکر خوبی بود با ورود نوزادهای جدید روحیه ها بهتر شد؛ ولی مامانم سر چهار ماه خدا خواسته دوباره باردار شد، به شدت ناراحت وغصه دار شد، خلاصه بچه ی هشتم هم به سلامتی اوایل سال ۶۸ به دنیا اومد؛ من که بعد از برادرم دومین بچه ی بزرگ خانواده بودم؛ باید کمک حال مادر میشدم، تو خونه خوب بود بچه ها رو دوست داشتم و می رسیدم، ولی وای از اون موقع ای که مراسمی بود و یا جائی دعوت بودیم، اونوقت یکی از بچه رو باید برمیداشتم؛ واقعا از این کار ناراحت بودم؛ یه دختر ۱۴ ساله که دنبال ناز و ادا بود، باید کنار یه خانم سی ساله مثل اون بچه بغل میشد، دیگه اطرافیان هم میدونستن من از این کار اکراه دارم، جائی میرفتیم یکی از بچه ها میموند زمین، تا من خودمو راضی کنم و بغلش کنم. خلاصه سال ۷۰ بالاخره پدر مادر به یکی از خواستگارها رضایت دادن، و راهی خونه ی بخت شدم، تازه از بچه داری خلاص شده بودم و اصلا به بچه فکر نمی کردم. همسرم هم همینطور اصلا عجله ای نداشت. چندین ماه خبری نبود، برامون مهم هم نبود. تا اینکه کم کم نزدیک یک سال شد و حرف و حدیث ها شروع شد. سال دوم دیگه هم دوره ای های من اکثرشون مامان شده بودن، مادر شوهرم دیگه علنی اعتراض میکرد، ولی دست خدا بود، تا اینکه یه روز با مامانم رفتیم دکتر، خانم دکتر گفتن مشکلی ندارن نگران نباشید. هر ماه برا من یک سال میگذشت، یه روز مادر شوهرم غیر مسقیم گفت: درخت بی بار رو میبرن. همه ش فکر میکرد ما جلوگیری میکنیم، خلاصه با کلی توسل و استرس، اواخر دو سال احساس کردم حال خوشی ندارم و بعد هم که متوجه شدیم لطف خداوند شامل حالمون شده، در پوست خودم نمی گنجیدم، لحظه ها رو میشمردم تا زودتر کوچولوم رو بغل کنم و من هم مامان بشم، بد ویار بودم و خیلی سخت بود. باید سختی ها رو از درون تحمل میکردم و بروز نمی دادم، وگرنه حرف و حدیث میشد. چون لاغر بودم، خیلی ها متوجه بارداریم نمی شدن، ولی کم وبیش تحت نظر پزشک بودم، اواخر ۸ ماه احساس ناراحتی کردم، دکتر کم تجربه ای داشتم و بالاخره تشخیص داد که باید بیمارستان برم. یک روز بعد بچه به دنیا اومد. بچه سالم وخوب بود، ولی چون زود به دنیا اومده بود باید چند روزی تو دستگاه می موند. و من خوشحال از اینکه این دوران سخت زودتر تمام شد. هر روز برا بچه شیر میبردم. ولی اجازه نداشتم بغلش کنم، به بچه های مامانایی که حال خوشی نداشتن و نمی تونستن بچه هاشون رو شیر بدن هم شیر میدادم تا شیرم خشک نشه، یک هفته ای بیمارستان بودم تا اینکه یه روز یه پرستار بهم گفت که قلب بچت ضعیفه، به شدت ناراحت شدم و توسل کردم، هر روز اشک میریختم و از خدای مهربون سلامتی بچه م رو میخواستم. التماس خدا میکردم که بچم رو ازم نگیره؛ بعد یه روز با بی رحمی تمام خبر از دست دادن بچه م رو دادن.. دنیا روی سرم خراب شد، همسرم، با اینکه اول مشخص نبود، ولی تو این یک هفته چقدر ذوق داشت. خانواده ی خودم و همسرم....برادرم که به اجبار از سربازی مرخصی گرفته بود تا اولین نوه و خواهر زاده شو رو ببینه... همه چی تمام شد. و متهم شدم به این که احتمالا اینم مثل دختر خاله ش نمیتونه بچه بیاره و سقط میکنه. ظاهرا زندگی برگشت به روال گذشته، ولی همسرم افسرده شد و دیگه به کارگاه نمیرفت، یه چرخ خیاطی گرفت و گوشه ی زیر زمین نم نمک مشغول بود، منم بیشتر در سکوت. فکر میکردم، چرا؟اون همه گریه التماس، چرا؟ برا خدا که کاری نداشت. چهل روز گذشت و هر روز منتظر بودم حالم بهتر بشه، ولی روز به روز احساس ضعف میکردم، تا اینکه با ظهور علایمی متوجه شدم باردارم، دیگه کسی ذوق و شوق قبل رو نداشت، خودم بودم و خدای خودم و البته همسر و مادرم تنها کسانی بودن که واقعا نگرانم میشدن، هر دو با توجه به ضعف من سعی میکردن غذاهای مقوی برام درست کنن، مادرم هر چه اصرار میکرد که برم پیش دکتر قبول نکردم، مقداری ضعف عمومیم بهتر شده بود، ولی هر چه زمان میگذشت درد های عجیبی احساس میکردم، طفلکی مامانم خیلی اصرار کرد که برم پیش پزشک ولی میگفتم اگه دکتر موثر بود، بچه قبلی رو باید نگه میداشتن، پس دکتری نیست خدائیه، با خودم عهد کردم اگه بچه زنده و سالم بود و در تقدیرم مادری بود به زندگی ادامه میدم وگرنه قید زندگیه مشترک رو میزنم ومیرم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۲۱ ویارم بهتر شده بود ولی درد امان نمیداد، ناچار به اصرار مامانم تا درمانگاه برا چکاپ رفتم تا حدی که بدونم بچه زنده است، درمانگاه سمت منزل ما کمی ابتدائی بود. در حد قد و وزن و فشار و اینکه با چیزی مثل قیف صدای قلب بچه رو گوش میدادن، پیشنهاد آزمایش و سونو و... دادن. هیچ کدوم رو قبول نکردم، فقط فهمیدم قلب بچه نرماله خیالم راحت شد، در ماه های ۷ و ۸ بارداری دو نفر از نزدیکانمون به رحمت خدا رفتن، همون اندک توجه هم دیگه نبود، دردها اینقدر شدید بود که دست به در و دیوار میگرفتم، و نشت و برخاست میکردم. ولی خدا با من بود، مراسم ها رو همراه خانواده شرکت میکردم، کاری از دستم بر میومد کمک میکردم، بعضیا ترحم میکردن و بعضیا مسخره. ماههای آخر شبها نشسته میخوابیدم، نفسم سنگین بود، بعضی از شبها راه میرفتم و گریه میکردم. خلاصه وارد ماه نهم شدم، نمیدونم چندمین هفته بود، ولی احتمالا هفته های اول ماه نهم بود که درد های هشدار شروع شد، ولی چون نگران بودم ماه هشتم باشم قبول کردم و پیش پزشک رفتیم، ایشون هم تشخیص داد که وقتشه و اینکه مقداری مشکوکه و باید سریع به بیمارستان برم. تا به بیمارستان برسیم کمی حالم بهتر شده بود؛ خودم فکر میکردم علت استخوان دردهای شدید؛ بارداریه پشت سر هم باشه، ولی.... دکتر های بیمارستان شروع به بررسی کردن؛ حالم بهتر بود ولی اجازه ی مرخصی ندادن و بعد از عکس و آزمایش در کمال ناباوری اعلام کردن که دو قلو باردارم... بستری شدم، و روز بعد در شب نیمه ی شعبان با عمل سزارین خدای مهربان دو فرشته به من و همسرم هدیه داد. واقعا شوک بر انگیز بود، یکی از قل ها ضعیف بود و باید میرفت داخل دستگاه، بعد از ۱۰ روز بستری بالاخره با رضایت خودمون مرخص شدیم، خیلی نگران کننده بود ولی همیشه توکل به دادمون میرسید. حالا حرف وحدیث های جدید شروع شده بود، مردم یکی یکی دختر میارن مال ما دوتا دوتا و به خاطر همین حرفها همسرم اول خوشحال نبود. ولی با ورود دوقلوها به داخل منزل دیگه حرفها برامون مهم نبود. انگار نور و امید به خونه اومد و همسرم مثل قبل ذوق زده و خوشحال بود، برکت بود که سرازیر میشد. با اصرار یکی از همکارانش دوباره کارگاه جدید زدن و رونق ش هنوز هم تو زندگیمون جاریه. دوقلوهام دوونیم سالشون بود که دختر سومم شب عاشورا به دنیا اومد، ورود این بچه شیرینی و امید رو در زندگیمون چندین برابر کرد. کار همسرم رونق گرفت و بالاخره ما صاحب خونه ی بزرگی شدیم. همسرم بچه ها رو خیلی دوست داشت وخیلی کمک حالم بود.تو این مدت یاد گرفتم به حرف مردم اهمیت ندم، هر جور زندگی کنی بالاخره یه حرف پیدا میکنن پشت سرت بگن، یکی از موفقیتهای زندگیم فهمیدن همین موضوع بود. دختر کوچیکم ۴ سالش بود که تصمیم گرفتم بچه ی بعدی رو بیارم. این بار نه به خاطر حرف مردم و نه به خاطر همسرم که اوایل دوست داشت پسر دار بشه، از خدای مهربون خواستم که دخترام، برادری داشته باشن و از لطف خدای مهربان و دعای خالصانه ام، صاحب پسر هم شدیم. البته اون زمان فرزند چهارم و.... مثل اینکه جرمی مرتکب شده باشی بود. شناسنامه رو هم به زور میدادن و دیگه این بچه حقوق دیگه ای تو جامعه نداشت، کالابرگ، دفترچه ی بیمه و...... به اصرار مادرم و بهانه هایی که تو بیمارستان میاوردن که سه بار سزارین کافیه و خطر داره و... همسرم رو هم راضی کردن و موقع عمل سزارین و به دنیا اومدن پسرم، بدون توجه به نارضایتی من، بنده رو عقیم کردن. اوایل خیلی غصه میخوردم، ولی نمیشد کاری کرد و بالاخره کنار اومدم. در حال حاضر به لطف خدای مهربون دختر خانوما تشریف بردن سر زندگیشون، الحمدلله سه تا نوه دارم؛و پسرم راهی خدمت سربازی است. ولی هیچ وقت از بچه سیر نشدم، ای کاش توان بیشتری داشتم و موقعیت جامعه اجازه میداد بچه های بیشتری داشته باشم. روزی دخترم پرسید که بچه های ما رو دوست داری؟ گفتم: بچه های شما امید و فرصت دوباره ای هستش که خدای مهربون به من عنایت کرده. اگر در جوانی با کم تجربگی یا کم توانی جسمی و یا مالی، ناخواسته کمبودی برا فرزندانم بوده، الان فرصت جبران دارم، من عاشق فرصتهای دوباره ی زندگیم هستم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ خانه کوچک حضرت زهرا سلام الله علیها این فاطمه سلام اللّه علیها و این افرادی که در آن خانه شد که بر حسب عدد چهار پنج نفر بودند، به حسب واقع تمام قدرت حق تعالی را تجلّی دادند، خدمت‌هایی کردند که ما را و شما را و همه بشر را به اعجاب در آورده است. 📚 صحیفه حضرت امام خمینی، ج۱۶، ص۸۷ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«همدم امروز، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
❌مبادا بروید پول قرض کنید، درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانواده‌تان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیه‌اش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است. نه این سرشکستگی نیست. ✅ جهیزیۀ فاطمه زهرا علیها السلام به قدری بود که شاید دو نفر آدم با دست می‌توانستند از این خانه بردارند ببرند آن خانه... آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نمی‌توانستند یک جهیزیّه مفصل تشکیل دهند؟! چرا نکردند؟! این برای این است که من و شما . 📌و الاّ بنشینیم و تعریف کنیم و خوشمان بیاید و بعد هم یاد نگیریم، چه فایده ای دارد؟ استفاده‌اش را نمی بریم‌... باید تا بهره‌اش را ببریم. رژیم غذایی را باید عمل کنید تا فایده‌اش را ببرید. این‌ها رژیم غذایی روح است، رژیم غذایی صحّت جامعه است. صحت خانواده است باید عمل شود. ساده برگزار کنید. «خطبه عقد، ۷۵/۰۹/۰۵، ۸۱/۰۳/۲۹» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥روایت گوشه ای از تاریخچه کنترل جمعیت توسط دکتر اکبری، مشاور عالی وزیر بهداشت: 📌سیاست گذاری مسئله جمعیت در بیرون از مرزها طراحی و مدیریت و اجرای آن در داخل انجام شد. 👌بسیار مهم و قابل تامل کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ بخشی از وصیتنامه شهید قاسم سلیمانی خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بی بهره بودم از دوره مظلومیت علی بن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند. خداوندا! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنه ای عزیز که جانم فدایِ جان او باد قرار دادی. خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی بهره مند نمودی. از تو عاجزانه می‌خواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهره مند فرما. خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است. رمق ندارد. جرأت عبور از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک‌تر است و از شمشیر بُرنده تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده ام و دورِ خانه ات چرخیده ام و در حرم اولیائت در بین الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریمها، آنها را ببخشی. خداوند، ای عزیز! من سال‌ها است از کاروانی به جا مانده ام و پیوسته کسانی را به سوی آن روانه می‌کنم، اما خود جا مانده ام، اما تو خود میدانی هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند. عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن [است] کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ خالق من، محبوب من، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی؛ مرا در فراق خود بسوزان و بمیران. معبود من، عشق من و معشوق من، دوستت دارم. بارها تو را دیدم و حس کردم، نمی‌توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر، اما آنچنان که شایسته تو باشم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
🔻"همایش ملی مادران قاسم پرور" 🔰مجمع ملی فعالان جمعیت با همکاری بسیج دانشجویی دانشگاه علوم تحقیقات برگزار می‌نماید: ♻️ به مادرانی که از روز شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی (۱۲/۱۰/۹۸) تا روز اولین سالگرد شهادت این سردار بزرگ (۱۲/۱۰/۹۹) نام فرزندشان را قاسم گذاشته‌اند، نشان ملی "مادران قاسم پرور" اهداء خواهد شد. ✅زمان ثبت نام: از اول تا دوازدهم دی ماه ۱۳۹۹ 🔰جهت ثبت نام، تصویر شناسنامه مادر (صفحه مشخصات فرزندان) را از طریق اپلیکیشن "مثبت خانواده" یا آیدی @Admin_population در پیام رسان ایتا ارسال فرمایید. 💠(اپلیکیشن مثبت خانواده را می‌توانید از بازار دانلود کنید) 🔹 زمان برگزاری وبینار: شنبه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۹ ساعت ۱۸ جهت اطلاع بیشتر به کانال مجمع ملی فعالان جمعیت در پیام رسان ایتا مراجعه فرمایید. 🌐 https://eitaa.com/populationir "دبیرخانه همایش ملی مادران قاسم پرور" ✅ مجمع ملی فعالان جمعیت 🌐 https://eitaa.com/populationir
✅ باید در ازدواج عجله کنید. انسان همسر می‌خواهد، اینکه برخی دانشجویان می‌گویند لیسانس، کارشناسی ارشد بگیرم بعد ازدواج می‌کنم مثل این است که بگوییم لیسانس بگیرم بعد آب می‌خورم. ازدواج کار بسیار مقدسی است، زود باید ازدواج کرد. قانونها را باید شکست. 📌 ۲۰ طرح برای ازدواج آسان نوشتم به آقای رفسنجانی دادم و به رئیس جمهور بعد دادم. چند سال طول کشید بعد از من پرسیدند نظرت چیست؟ گفتم هیچ... من چند سال پیش نامه را نوشته بودم چند میلیون لباس عروس در کمدها آویزان و چند میلیون عروس برای داشتن لباس عروس در عزایند. ✅ شرط‌های ازدواج را بردارید. قرآن را علم بدانید و به نماز عنایت داشته باشید. مطمئناً در زندگی موفق خواهید بود. 🔹«دیدار با دانشگاهیان استان خراسان جنوبی» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
✅ بخشی از وصیتنامه شهید قاسم سلیمانی #قسمت_اول خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن
✅ بخشی از وصیتنامه شهید قاسم سلیمانی خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده اید و جانها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق بازی به سوق فروش آمده اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است. امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی (ص). برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل و منصوب شرعی و فقهی به معصوم. خوب میدانید منزّه ترین عالِم دین که جهان را تکان داد و اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجات بخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه‌ی رسول الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است. دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند؛ قرآن آسیب میبیند. برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پر افتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنه‌ای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید. حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید. جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و [دشمنان] چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند، چه اتهاماتی به او زدند، چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها، شما را دچار تفرقه نکند. بدانید که میدانید مهمترین هنر خمینی عزیز این بود که اوّل اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این ملت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد، اما هنر امام این بود که اسلام را به پشتوانه آورد؛ عاشورا و محرّم، صفر و فاطمیه را به پشتوانه این ملت آورد. انقلاب‌هایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده اند و بزرگترین قدرت‌های مادی را ذلیل خود نموده اند. عزیزانم، در اصول اختلاف نکنید. شهدا، محور عزّت و کرامت همه ما هستند؛ نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند سبحان اتصال یافته اند. آنها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همانگونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که یتیمان همه شما هستند، به چشم ادب و احترام بنگرید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید، همانگونه که از فرزندان خود با اغماض می‌گذرید، آنها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1