#تجربه_من ۴۲۳
#فرزندآوری
#غربالگری
برای بار دوم که باردار شدم، نوبت به غربالگری که رسید مثل بقیه دستور آزمایش غربالگری دادن و متاسفانه جواب غربالگری این شد که بچه رو باید سقط کنم چون سندرم دان داره... خودشونم تو بیمارستان این کار نمی کردن چون به هر حال چهار ماه بود اومدم خونه با کلی ناراحتی و عذاب 😭😭
قضیه رو به همسرم گفتم بالاخره خانواده خودم و خانواده شوهرم مطلع شدند، همه به جز مادر شوهرم گفتند که به هر حال اگه بچه عقب مانده است و مجوز این کار رو میدن اشکال نداره ولی مادر شوهرم مثل کوه جلومون ایستاد و گفت بیخود کردن میگن بچه عقب مانده است مگه اون یکی بچه ات عقب ماندگی داره!!
خلاصه براتون بگم که کلی دلداری و حرفهای امیدوار کننده می زد ولی ته دلم که راضی نمی شد به هر حال بیشتر به حرف پزشکان اعتماد داشتم تا مادر شوهرم.
خلاصه بچه رو نگه داشتم و ۵ ماه تمام با استرس زندگی کردم. بلاخره به خاطر گناهش و اینکه مادر شوهرم مانع بود خانواده خودم و خانواده همسرم هر روز دعا و قرآن آیات قرآن را می خوانند و داخل آب فوت میکردند، همسرم که از سرکار در میومد همه بطری های آب رو از نواحی مختلف جمع میکرد و برام میاورد 😁😁😁😁 و من با این آب ها غذا می پختم و می خوردم. این کار هر روزش شده بود و خلاصه این که ۵ ماه شد شاید توی حرف پنج ماه باشه ولی خیلی روزهای سختی رو داشتم به طوری که بعضی موقع ها فکر میکردم روزها هم به سیاهی میزنه و کامل خودم آماده کرده بودم که بچه عقب مانده را بزرگ کنم.
بعضی موقع ها خودمو سرزنش می کردم که چرا به مادر شوهرم گفتم که اجازه نمیدن الان بچه رو سقط کنم خلاصه گذشت و وقت زایمانم رسید یک بچه سالم به دنیا آمد😘😘😘 برخلاف نظرات پزشک بچه سالم به دنیا آمد.
حرف مردم هم که همیشه هست وهمه دکتر شده بودند و میگفتند علایم عقب ماندگی از ماههای بعد شروع میشه تا یکسال مدام از این و اون حرفارو میشینم ولی برخلاف تصور همه یک بچه سالم و فوق العاده باهوش هست الان خداروشکر ۵ سالشه و خیلی هم باهوشه 😍😍😍
خلاصه اینکه الان چون تو خونه خواهرش تلفن همراه داره فقط تو خونه اون تلفن همراه نداره تلفن ثابت را برای خودش برداشته یعنی هر کسی که زنگ میزنه باید فقط با اون صحبت کنه و مابقی اگه با من کار داشته باشن باید به تلفن همراه خودم زنگ بزنند. عموهاشم اونـــــقد دوسش دارن که هر هفته چند روزی مهمون یکی از عمو هاشه 😌😌
الانم چند نفر از دوستام که حامله شدند غربالگری نرفتن و بچه های سالمی به دنیا آوردن.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#استاد_قرائتی
✅ تمام برکات در سایه گذشت است. ... خیلیها به جایی میرسند بخاطر اینکه همسرشان فداکاری میکند.
✅ اگر همسرشان فداکاری نکند ... اگر واقعاً یک کسی دکتر میشود، اگر مرد دکتر میشود یک دکترای افتخاری هم باید به خانمش بدهند بخاطر اینکه اگر او نبود، این نبود.
🌐 درسهایی از قرآن - ۱۱/۱۰/۹۹
#سبک_زندگی_اسلامی
#آداب_همسرداری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#دکتر_سیما_فردوسی 📌تنبلی رو کنار بذارین... ✅ فاصله سنی مناسب بین فرزندان #فرزندآوری #سبک_زندگ
#پیام_مخاطبین
📌نه در کودکی همبازی داشتیم و نه در نوجوانی، دوست و هم زبون...
#فرزندآوری
#فاصله_سنی_مناسب
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
خداوند بندههایی دارد که هر چه میگویند، به خدا ارتباطش میدهند. برای مثال خوردنی پیدا میشود، میگویند: خدا عجب غذای خوبی آفریده... هوا خنک باشد، میگویند: حکمت خدا این بوده که حالا هوا سرد شود. هوا گرم شود، میگویند: خدا هوا را گرم کرده تا میوهها برسد. نعمتی به آنها برسد، میگویند: الحمدلله خدا این نعمت را داده. نعمت از دستشان برود، میگویند: انالله وانا الیه راجعون، هر چه خدا صلاح بداند.
من بعضی از این افراد را دیدهام. مرحوم حاج اسماعیل دولابی اینگونه بود. با دوستان درباره مسائل مختلف اقتصادی، سیاسی، قصهها، تاریخ و... وارد بحث میشد، اما همین که نوبت به او میرسید، همان قضیه را به خدا ربط میداد. نمیشد درباره مسئلهای صحبت شود و ایشان آن را به خدا ربط ندهد.
البته او یکباره این طور نشده بود. سالها شاگردی مرحوم آقای شاهآبادی و مرحوم آقای انصاری همدانی را کرده بود و این مسئله ملکهاش شده بود ... اینکه انسان تمرین کند که آنچه میداند #در_مقام_عمل فراموش نکند، هنر دیگری است و تمرین دیگری میخواهد. باید انسان روی این کار کند، تا این ملکه را پیدا کند.
#تربیت_دینی
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
💥بچه بیاد، روزیشم میاره!
✅ روزی عطای جاری در دنیا یا آخرت و آن چیزی است که انسان از آن برخوردار گردد و استفاده بَرَد؛ بنابراین غذایی که میخوریم، لباسی که میپوشیم و ... رزق مادی ماست و مابقی هر چه هست، از میلیونها و میلیاردها تومان ثروت، انبارداری برای دیگران است.
✳️ روزی دهنده خدای داناست: «وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ؛ هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر روزی او و بهرهمندی او بر خداست و خدا میداند محل استقرار و محل ثابت و محل موقت و گذرای آن جنبده را، همه اینها در مجموعه روشنی ثبت شده است.»
اگر فکر کردیم مسئولیت رزق با خود ماست، اگر فراموش کردیم اسباب، مسببی دارد و خداوند را هیچکاره دانستیم، آنگاه نگران گرانی ها، فرزندآوری و معیشتش خواهیم بود.
📚 هفت خوان خیالی
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ با آمدن بچه، رحمت خداوند به زندگی ما سرازیر شد.
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۴
#رزاقیت_خداوند
#ازدواج_آسان
من عضو کانالتون بودم و وقتی پیامای کانال رو می خوندم. اولاش خوشم می اومد و هی دنبال میکردم تا از تجربیات شون در آینده استفاده کنم.
ولی خواستیم بریم سر خونه زندگیمون، زد همه چیز تغییر کرد، نامزدم با اومدن کرونا نتونست بره سر کار، از اون طرفم رهن واجاره خونه ها رفته بالا، از طرفی دیگه ضامن برا وام پیدا نمی شد.
همه آرزو هام به باد رفت.
هی ناراحتی پشت ناراحتی پیش اومد از همه چیز ناامید... دعا و ختم قرآن گرفتم، هم من، هم مادرشون...
بعد یه بنده خدا پیدا شد گفت یه بنده خدایی هست به زوجا پنجاه میلیون کمک میکنه برا رهن خونه، بعد که زوج وام گرفتن این هزینه رو برگردونن...
بعدش یه خونه پیدا شد خانومه گفت نوسازه دارم میرم یه سالی پیش بچه هام، میخوام خونه مو رهن بدم پنجاه تومن میخوای آقا؟ نگفته رفتیم پای قولنامه😄😍
بعد یکی پیدا شد گفت یه خیریه هست اگه مهریه کم باشه، جهیزیه آسان میدن
مهریه منم ۱۴ سکه به نیت ۱۴ معصوم علیه سلام😍😁
الان خونه و وسایل آماده
راستی یکی برا ضامن شدن پیدا شده 😍😍😍 که هزینه اون پنجاه میلیون رهنی که داده بودن برگردونیم که کمک برا زوج دیگری باشه خدا بهشون عمر با عزت بده ان شاالله
راستی کار خوبم برا نامزدم پیدا شد😍😍😍😍
خدایااا هزار مرتبه شکررررت.
فقط دعامون کنین👌
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
💎 [کودکان] دوست دارند نزد پدر و مادر عزيز باشند؛ به همین دلیل است که قهر کردن پدر و مادر برای کودکان بسیار رنجآورتر از تنبیه بدنی است.
💎 از نگاه کودک، برآورده شدن نیازهای جسمی در مقابل محبوب بودن و احترامی که برای خود نزد پدر و مادر احساس میکند، چندان ارزشی ندارد.
💎 کودکان چهار يا پنجساله وقتی وارد مجلسی میشوند دوست دارند، توجه ديگران و احترام آنها را برانگيزند و نزد آنها شخصیتی داشته باشند.
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
📌هرچی بخوام، برام فراهم هست. اما...
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
من فرزند سومم رو که آزمایش غربالگری دادم مشکوک بود. به دکترم گفتم هرچی خدا بده راضی ام با عصبانیت گفت خدا به آدم عقل داده که با پیشرفت علم خودشو به سختی نندازه😏 کلی هزینه کردم آزمایش آمنیوسنتز دادم با کلی استرس و ترس از سقط شدن و استراحت مطلق ده روزه با وجود دوتا بچه که الحمدلله سالم بود. ولی این که میگن بچه های اینجوری باهوشترن واقعا درسته پسرم الان ۱/۵ ساله است و خیلی خیلی باهوشه و شیرینه😍
موضوع دیگه اینکه چند روز پیش که رفته بودم برای واکسن ۱۸ ماهگی پسرم خانم مراقب بهداشت گفت دیگه بچه نمیخوای؟ منم گفتم چطور مگه؟ گفت الان ۳۷ سالته اگه بازم بچه میخوای هنوز فرصت داری زودتر بیار تا قبل از ۴۰ سالگی☺️
کلی تعجب کردم چون تو کانالتون خیلیا از برخورد مراقبین بهداشت ناراحت شده بودن که چه خبره و چندتا میاری و ... ولی حالا فهمیدم همه جا اینطور نیست کسانی هم هستن تو پایگاه های سلامت که به فرزندآوری توجه میکنن.
ان شاء الله همه بتونیم در این جهاد مقدس بیشتر از همیشه موفق باشیم🌹
#فرزندآوری
#غربالگری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۵
#رویای_مادری
#فرزندآوری
#قسمت_اول
سال ۸۸ ازدواج کردم و چون درس می خوندم دوست نداشتم بچه دار شم ولی شوهرم میگفت من اصلا برای بچه ازدواج کردم، خلاصه بعد از دو ماه از ازدواجمون که گذشت راضی شدم بچه دار شیم ولی بعد از گذشت چند ماه که دیدیم خبری نیست رفتم دکتر و شروع کردم به دارو خوردن. درس داشتم ولی این که بچه دار نمیشدم نگرانم میکرد و بعد شوهرم چند بار دکتر رفت و خلاصه بعد از دو سال که از ازدواجمون گذشت و درسمم تموم شد، بیشتر پیگیر شدم و خیلی دکتر رفتم ولی متاسفانه جواب نمی گرفتیم. یه بار هم رفتیم کلینیک ناباروری و از دور محیط اونجا را دیدیم ولی خیلی میترسیدم از اونجا و میگفتم ان شاء الله کارمون به اونجا نکشه.
خلاصه بعد از کلی دکتر عوض کردن و حتی انواع طب سنتی رفتن باز جواب نگرفتیم. هر کی میرسید غیر مستقیم با واسطه ی خواهر و مادر.. میگفت برو پیش فلان دکتر، منم میرفتم . و هر دفعه با یه امیدی میرفتم ولی متاسفانه😞
بالاخره تصمیم گرفتیم بریم کلینیک ناباروری. اولین بار آ یو آی کردم با کلی استرس ... و جواب نگرفتیم.
دومین بار آیو آی کردم باز با کلی استرس ... و باز جواب نگرفتیم.
دکتر بهم گفت تو دو بار آیو آی کردی و جواب نگرفتی باید آی وی اف کنی خیلی نگران شدم به شوهرم زنگ زدم و گفتم، شوهرم گفت اگر اینطور میگه که دیگه چاره ای نیست خلاصه داروهای آی وی اف را برام نوشتن و من با کلی آمپول رفتم خونه. آمپولها را باید به شکمم میزدم و من همیشه با کلی گریه و ناراحتی خودم به شکمم آمپول میزدم.
وقتی از من تخمک گرفتن شکمم آب آورد و یه روز بیمارستان بستری شدم تا آب شکمم را کشیدند. در حین رفتن به بیمارستان هم مثل بارون گریه میکردم و خیلی احساس تنهایی میکردم.
خلاصه بعد از چند روز زمان انتقال جنین بود که تعداد جنین هامون سیزده تا بود سه تا جنین برام انتقال دادن و بعد از دوهفته باز دیدم جواب آزمایشم منفی بود😭😭😭😭
دیگه خیلی ناامید شده بودیم پیش خودمون میگفتیم اگه تعداد جنین هامون تموم بشه و جواب نگیریم چیکار کنیم..😱
یه شب رفتیم دم در شیرخوارگاه و گفتم میخواستم ببینم شرایطش چطوره که گفتن الان شبه و نمیشه. ما حتی به فکر شیر خوارگاه هم رسیدیم ولی تحمل بازخورد خانواده ها و فامیل فوق العاده سخت بود. ولی خیلی دلمون بچه میخواست و نمیدونستیم باید دیگه چیکار کنیم. تازه ما همه این کارها را بدون اینکه به خانواده ها بگیم انجام میدادیم فقط بهشون گفتیم که دکتر میریم ولی نمیدونستن که کلینیک ناباروری و .. هم رفتیم. برای همین غم باد گرفتم و به شدت احساس تنهایی میکردم. اون یه روزی هم که بیمارستان بستری بودم تنها و بدون همراه بودم و چون بخش زنان بود شوهرم نمیتونست بیاد پیشم و من خودم کاراما میکردم.
فامیل هم که اصلا به رو نمیاوردیم که بچه میخوایم و میگفتیم حالا وقت هست ..
خلاصه دوباره رفتیم آی وی اف کردیم این دفعه دوتا جنین انتقال دادن که به دکترم گفتم اون دفعه سه تا جنین بود و نشد ایندفعه که دوتاس. اگه میشه بیشتر انتقال بدین تا درصد بارداری بیشتر بشه، که گفتن اجازه ندارن.
خلاصه بعد از دوهفته که میخواستم برم تست بدم. خدا میدونه بدترین لحظات برام زمان گرفتن جواب تست هام بود. یک درصد هم احتمال نمیدادم که مثبت باشه... شوهرم گفت بذار باهم بریم جواب بگیریم بعد از ظهر رفتیم باهم جواب بگیریم که خودِ خانومه گفت مثبته 😍 نمیدونستم باید چیکار کنم توی شوک بودم که خانومه گفت سی درصد از کسانی که آی وی اف میکنن مثبت میشه. اینا گفت که من خوشحال بشم، فکر میکرد من خوشحال نشدم ولی من توی شوک بودم.
سوار آسانسور شدیم که بیایم پایین شوهرم کف آسانسور سجده ی شکر کرد. من همون موقع زنگ زدم و به همه گفتم و دوتایی فقط گریه میکردیم.
من تا اون موقع انواع دعاها، استغفار، و... انجام میدادم و خدارا شکر اصلا ناشکری نکرده بودم فقط میگفتم خدایا اگر صلاحم نیست بهم صبر بده چون دوست نداشتم که یه وقت بچه ی بدی داشته باشم یا به هر قیمتی بچه داشته باشم. این بار هم که جواب آزمایشم مثبت بود داشتم چهل روز زیارت عاشورا با صد لعن صد سلام اونم کامل میخوندم.
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۴۲۵
#مادری
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
بارداری سختی داشتم. نه ماه را ویار داشتم و حتی از آب خوردن هم بدم میومد و افسردگی شدید داشتم.
خلاصه دخترم به دنیا اومد 💞
ولی چون نطفه ش با استرس بسته شده بود و حاملگی بدی داشتم بچه م خییییلی گریه میکرد تا جایی که من هر روزی که میگذشت میگفتم خدا را شکر الان یه روز دیگه هم گذشت و دوست داشتم زود بزرگ بشه تا از گریه هاش کم شه.
خلاصه دخترم یک سالش شد و من حدود یک ماه بود که از غذا ها بدم میومد. میخواستم برم دکتر که برای اشتها یه چیزی بهم بده که قبلش یه بی بی چک زدم در کمال ناباوری دیدم مثبته 😍
یعنی بچه ی اولم یک سال و نیمش بود که بچه ی دومم به دنیا اومد. خیلی زیاد خدا راشکر میکردیم اصلا بچه ی دوم هم نتیجه ی شکر زیادمون بود.
بچه ی دوم که به دنیا اومد خستگی دکتر رفتن هایی که برای بچه ی اول میرفتیم از تن مون در اومد چون همش آرزو داشتیم خودمون بدون دکتر بچه دار بشیم.
حالا دوتا بچه ی کوچیک دارم با دل دردهای شبانه ی بچه ی دوم و بد غذایی شدید دخترم و همچنان گریه هاش.
خیلی سخت بود و واقعا من دست تنها بودم حتی شوهرم هم صبح میرفت سر کار شب خسته میومد خونه ..
خلاصه بچه ی دومم دوسالش شد و یه مقدار فرصت پیدا کردم احساس کردم میتونم یه کاری بکنم برای همین توی یه مجموعه فرهنگی کار فرهنگی برای دخترهای نوجوون میکردم یه خرده سخت بود چون دوتا بچه ی کوچیکمم دنبال خودم میبردم، ولی وظیفه ی خودم میدونستم .چون میدیدم خیلی از دخترهای ما الان دارن به بیراهه میرن ...
بچه دومم سه سالش شد و من نسبت به قبل خیلی زندگیم راحتر شد و اقدام کردیم به بچه ی سوم الان نه ماه هست میگذره ولی هنوز خدا توفیق بچه ی سوم را بهمون نداد.
ان شاء الله اگر خدا بازم توفیقشا بهمون داد برای بچه ی چهارم خیلی سریع تر اقدام میکنیم که مثل دوتای اولی همبازی خوبی برای هم بشن و اینطور طول نکشه.
و اینم بگم که الان که دوتا بچه هام به نسبت بزرگ شدن و باهم بازی میکنن فقط خدا را شکر میکنم که بعد از این همه سال سختی،( از قبل از بچه دار شدن گرفته تا بعد از بچه دار شدن )الان دارم کیف زندگیم را میبرم و زندگیم آروم و راحت شده. و رابطه ی خیلی خوبی با بچه هام دارم و خدا را شکر با صبر تونستم اون بچه ای که فووق العاده عصبی بود را آروم کنم و الان خیلی خانوم شده.
بچه هام همبازی خوبی برای هم هستن هم اونقدر لذت داره که فقط دعا میکنیم بازم خدا بهمون بده و حیفه که فقط دوتا از این گلها داشته باشیم.
و اینم باید بدونیم که یکی از حقوقی که به گردن ماست حق ولی فقیه هست ولی فقیه هم امروز از ما میخوان که فرزند بیاریم. و نباید حرفشون روی زمین بمونه.
یه پیشنهادی هم به عزیزانی که فرزند میخوان میدم که فقط از خدا بخوان و در کنارش هم دکتر برند و استرس هم اصلا نداشته باشن. البته طب اسلامی هم خیلی میتونه کمک کنه.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
📌 اوایل انقلاب ازدواجها به قدری ساده صورت میگرفت که گاه مهریه تنها چند سوره قرآن بود؛ ... وقتی ازدواج دشوار شد و جوان نتوانست ازدواج کند، فساد زیاد خواهد شد
📌و طبیعی است جوانی که به فساد و هرزگی عادت کرد، تن به کار نمیدهد و به دنبال پول هنگفت بدون زحمت است، و لذا به دنبال فسادهای مالی از قبیل رشوه، گرانفروشی، اختلاس و نظایر آنها میرود.
#ازدواج_آسان
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
✅ دیگه پسرم یواش تر می دود.☺️
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#پیام_مخاطبین
وقتی برای اولین بار باردار شدم خیلی ذوق و شوق دیدن بچمو داشتم. هر وقت صدای تپش قلبشو میشنیدم بی اختیار اشک شوق میریختم.
انقدر ذوق دیدنش را داشتم که هربار خدا خدا میکردم دکتر برام سونو گرافی بنویسه. همه آزمایش ها و سونو گرافی ها را انجام دادم.
اون زمان خیلی تصور خاصی از سونو غربالگری نداشتم. فقط دوست داشتم برم و وضعیت بچمو ببینم. قدش، وزنش و ...
اما برای بچه دومم هیچکدوم از آزمایش های غربالگری را انجام ندادم. آزمایشی که قراره بررسی کنه که بچه من باید سقط بشه یا نه، همون بهتر که انجام نشه.
همیشه میگفتم اگر یه عزیزی یک انگشتر با نگین الماس و رکاب طلا به کسی هدیه بده، ولی رکاب طلایی انگشتر شکسته باشه، کدوم آدم عاقلی اون انگشترو میندازه دور؟!؟!
بچه معلول یا بیمار هم مثل همون انگشتره، شاید نقصی داشته باشه، اما انسانیت و ارزش انسانیش همچنان پابرجاست.
دوستی میگفت دلت میاد بچه یه عمر اذیت باشه و سختی بکشه؟ گفتم وقتی خدا میخواد چرا من نخوام؟ مگه نمیگن خدا مهربان تر از مادره؟ من بندگیمو میکنم و خدا هم خداییشو.😊
اصلی ترین عاملی که باعث شد این بار زیر بار آزمایشهای غربالگری نرم خواهرزاده ام بود.
وقتی خواهرم بچه دومش را باردار بود گفتند بچه سندرم داون داره و برای نتیجه قطعی باید آزمایش سلفی دی ان ای انجام بده که اون زمان نمونه ها فرستاده میشد آلمان!
(صرف نظر از اینکه ژنوم ایرانی ها به راحتی در اختیار کشور بیگانه ای قرار میگرفت معلوم نیست برای چند بچه باهوش و حتی نابغه به بهانه معلولیت مجوز سقط صادر شد!)
اون زمان هزینه این آزمایش خیلی بالا بود و با توجه به محدود بودن زمان انجام این آزمایش فرصت جور کردن هزینش نبود.
به خواهرم گفتم: اگه واقعا بچه مشکلی داشت حاضری سقطش کنی؟ از طرفی دلش راضی به انجام چنین کاری نبود و از طرفی استرسی بود که آزمایشها به جانش انداخته بود و عاقبت این بچه.
گفتم: توکل کن به خدا خودش بهترین ها را بهت میده و خواهرم توکل کرد ...
چقدر زیبا توکل کرد و خدا چقدر زیبا بهترین ها را بهش داد.
پسر خواهرم الان دوسال و نیمشه.😊
به نظرم یه بچه همه چی تمومه. پسر بسیار زیبا، زیرک و با احساسی که با این سن مثل بلبل، زبون میریزه (زبون که نه، شهد و شکر میریزه از بس شیرین زبونه) خیلی قشنگ اتفاقات اطرافشو تحلیل میکنه و البته به راحتی از دیوار صاف هم بالا میره.😅
یه شاخه نبات به تمام معناست انقدر که این بچه شیرینه. هرکسی میبیندش هوس بچه دار شدن میکنه. بعضیا که پسر دوست نداشتن میگفتند اگه خدا همچین پسری به ما بده ما هم بدمون نمیاد پسر داشته باشیم.
خلاصه اینکه گاهی وقتی نگاهش میکنم حس میکنم واژه توکل به زیبایی در قاموس انسانی تجلی کرده.
و گاهی غصه میخورم بخاطر بچه هایی که به بهانه واهیِ معلولیت، حق حیات ازشون سلب شد و الآن بجای آغوش گرم مادر در آغوش سرد خاک آرمیده اند.
"... و یَعلَمُ ما فی الاَرحامِ و ما تَدری نَفس ما ذا تَکسِبُ غَداً" (۳۴ سوره لقمان)
و خداست که از آنچه در رحم هاست آگاه است و هیچ کس نمیداند که فردا چه چیز بدست خواهد آورد ...
#فرزندآوری
#غربالگری
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_مصباح_یزدی
✅ امروز ثابت کردهاند که عمدهی رشد فکری کودک توسط #بازی_کردن پیدا میشود. اگر بازی نکند فکر و مغزش رشد نمیکند؛
✅ یعنی خدا میداند که در این سن چیزی که بچه احتیاج دارد بازی است. #همبازی نیز در رشد فکری کودک خیلی مؤثر است.
#فرزندآوری
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۴۲۵ #رویای_مادری #فرزندآوری #قسمت_اول سال ۸۸ ازدواج کردم و چون درس می خوندم دوست نداشت
#سوال_مخاطبین
سلام خدمت مدیر محترم کانال«دوتا کافی نیست» انشاالله خداوند با رحمت های بی پایانش زحماتی که برای کانال میکشین رو حتما جبران میکنه.
در مورد تجربه ۴۲۵ میشه ازشون بپرسین چطور تونستن دخترشون که عصبی بودن رو اروم کنند؟؟
منم مشکلی مثل ایشون دارم و نمیدونم چطور فرزندم رو اروم کنم....
#پاسخ
من چون توی حاملگیم افسردگی شدید داشتم بچه م فوق العاده عصبی بود. تا چند سال اول هم انگشت می مکید که دکتر گفته بود به خاطر حالت توی حاملگی بوده که خب خدا را شکر اونم با لطف خدا کنار گذاشت.
خدا میدونه فقط گریه میکرد. تمام فامیل فهمیده بودن چون هر وقت میدیدنش در حال گریه بود.
شیر که میخورد هر وقت یه ذره قبلش حرص خورده بودم، بدنش پر اگزما میشد.
ولی خب من میدونستم مال چیه برای همین هم خودم و هم شوهرم خیلی تلاش کردیم که برای جگرگوشه مون جبران کنیم.
محیط خونه را براش تا جایی که میشد امن و آروم کردیم. تا جایی که میشد امر و نهی نمیکردیم چون امر و نهی بیجا باعث میشد بچه عصبی بشه
اگر جایی میرفتم که بچه اون آزادی که باید داشته باشه را نداشت تا جایی که میشد نمیرفتم حتی خونه مامانم کمتر میرفتم چون بچه های کوچیک توی خونه خودمون که باشن بیشتر آرامش دارن
حمام که میبردمش می ذاشتم حسابی آب بازی کنه خودش باعث تخیله انرژی میشد. تابستون یه لگن را آب میکردم می ذاشتم یه ساعت توی آفتاب باشه گرم که میشد میرفت توش کلی آب بازی میکرد.
بیرون جایی میرفتیم آب بود اجازه میدادم آب بازی کنه لباس اضافه میبردم بعد عوض میکردم.
هر وقت داد میزد یا گریه میکرد من همراه اون عصبانی نمیشدم با آرومی و مهربونی رفتار میکردم کم کم بچه یاد میگیره که باید آروم باشه
وقتی با خونه سازی هاش بازی میکرد و وسط کار خراب میشد و گریه میکرد با آرومی می نشستم پیشش و کمکش میکردم درست کنه
یه بار هم من شروع به خونه سازی میکردم و وقتی وسط کار خراب میشد میخندیدم و میگفتم اشکالی نداره بازیه دیگه یه وقتم خراب میشه
وقتی میخواست اسباب بازی را از برادر کوچیکش بگیره همیشه میگفتم باید با مهربونی بگیری، یه اسباب بازی بده دستش بعد اون اسباب بازی را که گذاشت روی زمین برو بردار.
اینکارا خودشم بهش رسید وقتی اینکار را میکرد زود به نتیجه میرسید ولی وقتی زوری ازش میگرفت میدید کلی برادرش گریه میکنه و نمیتونه به خواسته ش برسه
کلا من و شوهرم توی خونه خیلی به بچه ها محبت میکنیم. محبتمون هم با اسباب بازی خریدن و لباس و...این جور چیزا نیست. محبتمون با در آغوش کشیدن بچه ها و زبونیه
هر وقت کار بدی بکنن نه دعوا میکنیم نه داد و بیداد فقط بهشون محبت نمیکنیم و این بزرگترین تنبیه هست، و فوق العاده ناراحت میشن و خیلی هم زود تمامش میکنیم چون بچه ها تحمل ناراحتی را ندارن.
البته الان که دخترم پنج سال و نیمش هست و پسرم چهار ساله، این را خوب میفهمن ولی بچه ی زیر دوسه سال متوجه این تنبیه ها نمیشه.
هر وقت کاری را نباید، انجام بدن دعوا نمیکنم بچه ها خیلی باهوشن فقط درست متوجه شون میکنم مثلا پسرم تا کوچکتر بود خیلی روی دیوار خط میکشید خب چون متوجه نمیشد خودم دفتر بهش میدادم ولی یه کم بزرگتر شد بهش گفتم که چرا نباید روی دیوار نقاشی بکشه
اینا بگم که اگر کسی مدام ما را امر و نهی کنه خیلی بدمون میاد و ناخوداگاه عصبی میشیم برای همین بچه ها هم از امرو نهی زیاد عصبی میشن
من الان بچه هام با رختخواب، با وسایل توی کابینت ..بازی میکنن، خرید و فروش میکنن با وسایل آشپزخونه، منم میرم ازشون میخرم😂
ماتوی خونه وسایل تزیینی نداریم برای همین بچه ها توی خونه با آزادی و خیال راحت خودم بازی میکنن
سعی میکنیم بچه ها را هر هفته کوه یا پارک ببریم و هر چقدر دوست دارن خاک بازی کنن. حتی الان که کرونا هست بچه ها را یه جای امن میبریم تا بازی کنن
توی خانواده ی مادرم فقط منم که وضع مالیمون بد نیست مابقی وضعشون پایین تره ولی هر وقت بیرون میریم لباس بچه های من از همه بچه ها ساده تره چون میخوام بچه ها راحت بازیشونو بکنن و یه وقت نگران کثیف یا پاره شدن لباسشون نباشم.
بچه هام هم اونقدر محبت دیدن که احتیاجی به دیده شدن با لباس را ندارن
خیلی سعی میکنم احساسشونا درک کنم حتی بعضی از برنامه های پویا را که خوبن میگم که منم اینو خیلی دوست دارم و یه جاهایی که ناراحت میشن سعی میکنم باهاشون همدردی کنم این باعث میشه بچه ها خیلی تفاوت بین خودشون و والدین احساس نکنن و این خودش باعث دوستی بیشترمون شده
کلا فرایند تربیت زمان بره و خیلی طول میکشه تا به نتیجه برسیم. انشااله خدا کمک همه مون بکنه چون همیشه نتیجه اون چیزی نمیشه که ما انجام میدیم یا میخوایم. خیلی باید از خدا هم کمک بخوایم که آدم هایی که سر راه بچه هامون قرار میگیرن آدم های درستی باشن.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1