#استاد_فاطمی_نیا
📌مشاجره نکن...
مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش میکند. بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است.
کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد! روزی چند تا پرخاش باشد، برکات را از منزل میبرد.
حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزیی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت می آورد.
مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد:
در موضوعی که گمان میکردم حق با من است، داشتم با همسرم مشاجره میکردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند! بسیار کریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت: کثیف! ساکت شو!
همین که متنبه شدم، فورا "دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی" کردم.
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨یکی از هشت کشور...
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#جمعیت_مولفه_قدرت
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۱
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#حرف_مردم
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_اول
من متولد ۷۲ هستم، عید غدیر سال ۹۱ با همسرم، عقد کردیم و عید نوروز سال ۹۲ مثل عقدمون که مهمونی ساده تو خونه گرفتیم یه مهمونی ساده ولی صمیمی تو خونه گرفتیم و تو سوئیت ۴۰ متری زیرزمین مادر همسرم زندگی رو شروع کردیم.
کمی بعد از شروع زندگی مون ماموریت رفتن های کوچیک و بزرگ همسرم شروع شد، مثل دوران مختصر عقدمون که زیاد ماموریت می رفتن.
بارها از اطرافیان بهم گوشزد می کردن که درآمد همسر تو کمتر از فلانی هست، مبدا اهل چشم و هم چشمی بشی و من دلم می گرفت از اینکه واقعا همسر من ندار نبود و من هم اصلا اهل چشم و هم چشمی نبودم.
هنوز از شروع زندگیمون یه ماه نگذشته بود که از طرف خانواده همسر تحت فشار قرار گرفتیم که باید بچه دار بشیم ولی خب من هم سنم کم بود، هم دانشجو بودم، هم اونقدر جامون کوچیک بود که نصف وسایلمون رو حتی باز هم نکرده بودیم، جای گهواره هم نداشتم حتی و اینکه من خسته بودم از صدای بچه، آخه خواهر و برادرهام همه قد ونیم قد بودن و کوچیک، باهاشون اختلاف سنی ۱۶ تا ۱۸ سال داشتم و کمک دست مادرم بودم تو بزرگ کردن سه بچه از سال ۷۸ تا۹۰ و واقعا خسته بودم.
۹ ماه بعد عروسیمون خدا بهمون یه خونه از خودمون داد کوچیک و قدیمی تو یه کوچه باصفا از محله های وسط شهرمون که جاش هم خوب بود، رفتیم تو خونه مون فشارها بیشتر شد برای بچه دار شدن دیگه اونقدر اذیت بودیم که اقدام کردم، چند ماهی گذشت بهم می گفتن نازایی که بچه دار نمیشی😢 ولی دکتر به من گفته بود هیچ مشکلی ندارم
یکی از نزدیکان بعد از چندسال بچه دار شد، حتی نمی ذاشتن من نگاه اون بچه کنم، خیلی اذیت بودم خیلی، یه سال بود ازدواج کرده بودم ولی انگار بعد۳۰ سال زندگی مهر نازایی من تایید شده بود.
مرداد سال ۹۳ ماشین خریدیم، بعد خرید ماشین فهمیدم باردارم😍 یه سال و سه ماه بعد از ازدواجمون من نازا به خیال بعضیا😏 خدا بهم اولاد داد، تقریبا دوران بارداری رو تنهایی سپری کردم به خاطر کار همسرم و
فروردین ۹۳ پسرم به دنیا اومد خدارو شکر 😍
ایندفعه حرف و حدیث که مراقب باش بچه شیر سوخته نشه، دیگه هم بچه نمی خوای یه وقت دختر نشه...
پسرم یه سال و سه ماهش بود، فهمیدم دوباره باردارم، خدا خواسته بود و شوکه شدم، قصدم این بود که بعد دوسالگی پسرم دوباره بچه داربشم ولی الان اول شوک شدم ولی خداروشکرمی کردم، از نظر مالی تو تنگنای بدی بودیم، دستمون بشدت تنگ بود ولی درآمد حلال همسرم برکت داشت.
خیلی خیلی خیلی تحت فشار بودیم از طرف همونا که می گفتن نازام، حالا می گفتن ظلم کردم درحق همسر و پسرم 😢 که باز بچه دار شدم بعد که فهمیدن دختره، جور دیگه اذیتمون می کردن.
ویار داشتم و زیر سرم می رفتم، حتی می گفتن دستتون تنگه فشارت میاد پایین، مهم نیست تحمل کن چرا هی فوری میری دکتر😢
خیلی افسرده و تنها بودم، هیچی برای دخترم نتونستم بخرم، مادرم براش دوباره یه مقدار لباس نو گرفت، بقیه وسایل سیسمونیم هنوز نو و قابل استفاده بودن😍 تنها کسایی که سرزنشمون نکردن و حمایت کردن خانوادهام بودن 😍😍 روز آخر اسفند ۹۵ شب میلاد بیبی دوعالم دخترمون بدنیا اومد😍😍
زندگیمون زیر و رو شد، همسرم هنوزم ماموریت زیاد می رفت ولی نگاه خدا به زندگیمون بیشتر شده بود، تغییرات بسیار بزرگی زندگیمون کرد به لطف نگاه خدا😍
هنوز داشتم درس می خوندم و به خاطر طولانی شدن درسم تیکه و زخم زبون زیاد می شنیدم. اونقدر بهمون سخت گذشت که دیگه تصمیم گرفتیم بچه دار نشیم.
دخترم سه و نیم سالش بود که مریض شد و یه مدت درگیر بود تا خوب شد خیلی بهم سخت گذشت، به خانم فاطمه زهرا گفتم خودت دادی دخترم رو، خودتم برام حفظش کن، اگر تو بارداریم یا بعد تولد دخترم از زخم زبونا خسته شدم و ناراحت شدم و ناشکری بوده، منو ببخشید.
تو اون دوران هیچ وقت نذاشتم لبم به ناشکری باز بشه، دخترم خداردشکر حالش خوب شد و ۵ سالش شد.
تصمیم گرفتیم باز بچه دار بشیم و چون از شهرستانمون دوسالی بود رفته بودیم یه شهرستان دیگه راحت تر بود برامون تحمل حرف و حدیثا
خداروشکر خدا بهمون بعد ۵ سال، خیلی زود بچه داد ولی کسی نگفت مبارکه، برامون مهم نبود، رفتیم زیارت امام رضا براش یه سری لوازم خریدیم آخه هرچی از بچه ها داشتم نو، هدیه کرده بودم.
فامیل که میفهمیدن، دعوامون می کردن واسه چی بچه سوم؟ اما اهمیت ندادم به حرفشون، تا اینکه رفتم برای سنو که بهم گفتن جنین تو در ۹ هفته قلب کوچیکش از تپش ایستاده 😭
👈 ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۶۰۱
#ازدواج_آسان
#فرزندآوری
#حرف_مردم
#رزاقیت_خداوند
#دوتا_کافی_نیست
#قسمت_دوم
حتی تو بیمارستان بهم می گفتن چرا ناراحتی؟ خیلی غم و غصه داشتم که طفل معصومم رفت ولی بازم یک بار نذاشتم ناشکری کنم.
دو روز قبل عید غدیر تو حسینیه محل مون با دوستام داشتم پک عید غدیر میگرفتیم، تو حسینیه برای خودم از امام علی عليه السّلام عیدی خواستم، دوباره گفتم خود خواه نباش، به خاطر همین برای خودم و سه تا از دوستام و یه عزیزی از فامیل اولاد خواستم، گفتم سال دیگه ۵ نفرمون بچه بغل بیایم عید غدیر، من برای بچه شیعهها یه کاری انجام میدم.
روز عید غدیر صبح برای نماز بیدار شدم، شوکه بودم، همسرم گفت خانم چی شده؟ گفتم خواب دیدم تو حرمی هستم با ایونی بزرگ طلایی خیلی با ابهت بود، حرم امام رضا نبود(من تا حالا عتبات مشرف نشدم) یه بچه بغلم بود، بهم گفتن برو نذرت رو ادا کن حاجتت رو دادیم.
و من دو روز بعد از روز عاشورا فهمیدم باز باردارم😍😍😍، رفتم سنو گفتن بچه سالمه قلبش می زنه و بچه ۱۰ میلیمتره اما یه هماتوم ۴۰ میلیمتری کنار جفتش داری که خطرناکه، موندم خونه مادرم، همسرم رفت اربعین کربلا پدرمم رفت و من باز هم جا موندم از کربلا ولی خداروشکر می کردم که حاجتمو دادن، دعا می کردم خدا بچهام رو حفظ کنه.
رفتم برای سنو، گفتن بچه حالش خوبه، هماتوم هم دفع شده 😍😍😍 و گفتن به احتمال زیاد دختر باشه.
اونقدر شکر کردیم خدارو که به شکرانه وجود دخترکمون، و به شکرانه ی این نعمت، دوتا خیریه رو هر ماه کمکشون می کنیم.
این بار هم کسی بهمون تبریک نگفت، جز خانوادهام ولی دخترمون پر رزق و روزی و پر برکت بود. خدا بهمون اونقدر برکت و رزق و روزی بخشید که دهان هرکسی که می گفت چرا بچه سوم، بسته شد، آخه دلیل مخالفت شون مالی بود.
اون فامیلمون هم الان همزمان با خودم الان ۶ ماهه بارداره😍😍 از اون سه تا دوستم یکیشون بارداره سه ماهه، مطمئنم تا چند وقت دیگه خدا جون به اونا دیگه هم عنایت می کنه.
ما خداروشکر گزاریم به خاطر پسرم و دخترامون، به خاطر اینکه خدا فقط محتاج خودش کرده ما رو نه محتاج بندههاش
الحمدالله که خدا بهم اولاد داده و ان شاالله بازهم درآینده بهمون عطا کنه، خدا به همه، به هرکی آرزوش رو داره هم ببخشه.
ما به بچه چهارم هم فکر می کنیم😍😍😍 ان شاالله
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر»
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📺#استاد_تراشیون
✅ تاب آوری در برابر مشکلات...
در برابر مشکلات، والدین نباید آه و ناله کنند که بچه ها هم در مشکلات تاب آوری داشته باشند. یا شخصیت هایی که بچه ها می بینند به عنوان الگو باید شخصیت هایی باشند که تاب آوری را به آنها نشان دهند.
کنار برنامه هایی که از تلویزیون پخش میشود، باید سواد رسانه داشته باشیم و به فرزندمان بگوییم که این شخصیت خوبه ولی ای کاش مثلا این سگ در خانه نبود و بچه تحلیل میکند و متوجه میشود.
الان چه کسانی را برای فرزندانمان الگو قرار میدهیم ؟! آیا سلبریتی هایی که الان نشان میدهیم به عنوان الگو، موفق هستند در زندگی شان؟!
همه مشکلات را میشود مدیریت کرد و وضعیت را از بد به سمت خوب سوق بدهیم، مشکلات عامل رشد انسان هستند. ظرف وجودی انسان را بزرگ میکنند ...
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مقام_معظم_رهبری
✅ قدر فرصت ها را بدانیم...
✨ امام علی علیهالسّلام:
«الفُرصَه تمُّر مرِّ السَحاب فانتَهِزوا فُرَصَ الخَیّر»
«فرصت مانند ابر از افق زندگی میگذرد، مواقعی که فرصتهای خیری پیش میآید غنیمت بشمارید و از آنها استفاده کنید».
📚نَهجُالبَلاغه
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075