🤲
#دعاى_روز_ششم_ماه_رمضان
اَللّـهُمَّ لا تَخْذُلْنى فیهِ لِتَعَرُّضِ
خدایا در این ماه به خاطر دست زدن به نافرمانیت
مَعْصِیَتِکَ، وَلاتَضْرِبْنى بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ، وَزَحْزِحْنى فیهِ مِنْ مُوجِباتِ
خوارم مساز و تازیانه هاى عذابت را بر من مزن و از موجبات خشمت
سَخَطِکَ، بِمَنِّکَ وَاَیادیکَ، یا مُنْتَهى رَغْبَهِ الرّاغِبینَ
بدان نعمت بخشى و الطافى که نسبت به بندگان دارى دورم بدار اى آخرین حد اشتیاق مشتاقان
♻️با انتشار در ثوابش شریڪ شوید*
════🌼🕊🌼═
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#بهار_قرآن
#دانلودکده_امیران
#روزه
#روز_ششم
#امام_زمان
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
•═══❀✨💛✨❀═══•
جزوه_۶.mp3
15.9M
📖تحدیر جزء ششم
🔷 استاد معتز آقایی
🔶 به روش تندخوانی
✨با انتشار،در ثوابش شریک باشید💯
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#بهار_قرآن
#دانلودکده_امیران
#تند_خوانی
#امام_زمان
#روز_ششم
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
•═══❀✨💛✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزه میگیری
تا به طبیعت بگویی
میتونم
ولو برای چند ساعتی خودم را از شر سلطه تو
خلاص کنم
#ماه_رمضان
#ماه_میهمانی_خدا
#شهید_اصلانی
#شهید_دارایی
#دانلودکده_امیران
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
•═══❀✨💛✨❀═══•
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دانلودکده_امیران
#استوری📲
📿 با خواندن این دعای کوتاه،
گناهان گذشته و آیندهی ما، آمرزیده میشوند!
ماه_مبارک_رمضان
#ماه_خدا
#رمضان
#روزه
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
•═══❀✨💛✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانلودکده_امیران
رهبرانه
#رهبر #ماه_مبارک_رمضان
#ماه_خدا
#رمضان
#روزه
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
•═══❀✨💛✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانلودکده_امیران
روزه با بدن انسان چه میکند
شاید کمتر کسی از ما بداند که زمان روزه گرفتن برای بدن چه اتفاقی میافتد؟ فرآیندی که برخلاف تصور و با رعایت برخی موارد میتواند مفید باشد
دفع سموم و مواد زاید بدن
کمک دستگاه های مختلف بدن
کاهش فشار خون
درمان کبد چرب
پاکسازی پوست
کاهش استرس
تقویت بدن و.........
ماه_مبارک_رمضان
#ماه_خدا
#رمضان
#روزه
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
•═══❀✨💛✨❀═══•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دانلودکده_امیران
الهم رب شهر رمضان
ماه_مبارک_رمضان
#ماه_خدا
#رمضان
#روزه
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
•═══❀✨💛✨❀═══•
🤲
#دعاى_روز_هفتم_ماه_رمضان
اَللّـهُمَّ اَعِنّى فیهِ عَلى صِیامِهِ وَقِیامِهِ، وَجَنِّبْنى فیهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ، وَارْزُقْنى فیهِ
خدایا یاریم کن در این ماه بر روزه و شب زنده داریش و دورم بدار در آن از لغزشها و گناهانش و روزیم کن در آن
ذِکْرَکَ بِدَوامِهِ، بِتَوْفیقِکَ یا هادِىَ الْمُضِلّینَ
ذکر خود را بطور دوام و یکسره به توفیق خود اى راهنماى گمراهان
♻️با انتشار در ثوابش شریڪ شوید*
════🌼🕊🌼═
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#بهار_قرآن
#دانلودکده_امیران
#روزه
#روز_هفتم
#امام_زمان
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
•═══❀✨💛✨❀═══•
202030_1481186423.mp3
4.22M
📖تحدیر جزء هفتم
🔷 استاد معتز آقایی
🔶 به روش تندخوانی
♻️با انتشار در ثوابش شریڪ شوید*
════🌼🕊🌼═
#ماه_رمضان
#ماه_مبارک_رمضان
#بهار_قرآن
#دانلودکده_امیران
#روزه
#روز_هفتم
#امام_زمان
در پیام رسان ایتا:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
•═══❀✨💛✨❀═══•
در پیام رسان سروش:
•═══❀✨💛✨❀═══•
https://splus.ir/joingroup/AA0B9Xn8n70auwAPEpGXog
•═══❀✨💛✨❀═══•
#نــاحلــــه
#قسمت_صد_و_بیست_و_سه
شونه کوچیکم و از داشبورتم در آوردم و به موهام حالت دادم و ریشم و مرتب کردم
با عطرم دوش گرفتم و بعد ازاینکه یه بار دیگه تیپم و چککردم از ماشین پیاده شدم
ساعت کاریم که تموم شد بلافاصله اومدم محل کار آقای موحد .
منتظرموندم بیاد بیرون تا پیشش برم.
چشمم خورد بهش دست راستش با باند بسته شده بود.
تا جلوی در دیدمش دوییدم سمتش.
با دیدنم پلک هاش و روی هم فشرد و با حرص گفت:لعنت بر شیطان
با خوشرویی سلام کردم ،که گفت :علیک
ورفت اون سمت پیاده رو
دنبالش رفتم و گفتم :میتونم چند لحظه وقتتون و بگیرم؟خیلی کوتاه؟!
به حرفم اعتنایی نکرد حس کردم منتظره کسیه .
ماشینش و ندیده بودم .به ذهنم رسید شاید نتونه رانندگی کنه واسه همین گفتم :میخواین من برسونمتون ؟
چپ چپ نگام کرد و دوباره نگاهش و چرخوند اون سمت خیابون و گفت :راننده ای شما ؟
خواستم جواب بدم که چند نفر از اون سمت خیابون اومدن سمتمون .یکیشون گفت :آقای موحد ببخشید دیر شد
من و هل داد عقب و در ماشین پشت سرم و باز کرد و نشست .
یکی دیگشونم تو ماشین کناری نشست
آقای موحدم بدون توجهی به من نشست تو ماشین.
به سرعت از جلوم رد شدن
کلافه نشستم تو ماشینم و به این فکر کردم اصلا امکان داره بتونم این آدم و راضی کنم ؟
هواتاریک شده بود .خسته شده بودم .وقتم داشت تموم میشد و من هنوز هیچ پیشرفتی نکرده بودم .
نمیشد دست رو دست بزارم و تا فردا صبر کنم.
رفتم مسجد،نمازم و که خوندم برگشتم تو ماشین.
پام و گذاشتم رو گاز وسمت خونشون حرکت کردم.با سرعت رفتم تا شاید قبل رسیدنش بتونم برسم.
جلوی خونشون پارک کردم و صندلیم و دادم عقب و منتظر موندم
ساعت همینطور میگذشت و هیچ خبری نبود
هواتاریک شد
فهمیدم قبل از من به خونشون برگشت.
سرم و روی فرمون گذاشتم.
فضای خونه خودمون اذیتم میکرد. ریحانه ام خونه نبود .واسه همین به خونه برنگشتم .
گفتم یخورده دیگه هم صبرکنم
پلک هام سنگین شد
(پدر فاطمه بهم نزدیک شده بود
دوتا دستش و روی گلوم گرفت ومحکم فشرد
در حالی که دندوناش و از خشم روی هم فشرده بود داد زد:من جنازه دخترمم روی دوشت نمیزارم.احساس خفگی میکردم .نفس کم آورده بودم .سعی کردم صداش کنم ولی جونی برام نمونده بود...)
با صدای بوق ماشین با وحشت از خواب پریدم
تا چشم هام و باز کردم نگاهم افتاد به آقای موحد که با لباس ورزشی روی صندلی کنارم نشسته بود.با اخم بهم زل زده بود .
گلوم خشک شد.
به اطرافم نگاه کردم .تمام اتفاقای دیشب یادم افتاد. هنوز تو ماشین جلوی خونشون بودم .
از شدت ترس و هیجانم بخاطر خوابی که دیده بودم و حضور بابای فاطمه تو ماشینم زبونم نمیچرخید.
انگار منتظر بود حرف بزنم .
فکر میکردم دارم خواب میبینم با تعجب به اطرافم نگاه کردم که گفت : خواب نیستی .
نگاهم افتاد به عقربه های ساعتی که رو مچم بسته بودم .
فکر کردم اشتباه میبینم .گوشیم و روشن کردم .
ساعت ۶ و۲دقیقه و نشون میداد
یهو داد زدم :یا حسینن نمازم
با لحن آرومی گفت :هنوز قضا نشده .
از ماشین پیاده شد
منماومدم پایین و از صندوق یه بطری آب برداشتم و وضو گرفتم ،سجاده ای هم که همیشه تو ماشینم بود و برداشتم و پهن کردم
تازه یادم افتاد جهت قبله رو نمیدونم
برگشتم عقب که دیدم آقای موحد ایستاده و نگام میکنه.
بدون اینکه چیزی بپرسم یه سمتی ایستاد وگفت :اینوره
بدون توجه به حضورش نمازم و بستم
نمازم که تموم شد متوجه شدم هنوزم ایستاده
اومد سمتم و گفت : از کی اینجایی؟
شرمنده گفتم :از دیشب... به خدا قصد بدی نداشتم. میخواستم منتظر بمونم وقتی دیدمتون باهاتون حرف بزنم نفهمیدم کی خوابم برد !
نگاهش مثل قبل پر از خشم نبود
+خب پس شانس آوردی خودت و ماشینت و نبردن
سجادم رو جمع کردم و توی ماشین گذاشتم
اومد کنارم ایستاد ،یاد خوابم افتادم
همون دستش که دورش باند پیچیده بود و گذاشت رو صورتم،با تعجب نگاش میکردم .
خودم رو آماده کرده بودم که دوتا سیلی خوشگل تر ازش بخورم.
روی صورتم،جایی که دفعه قبل سیلی زده بود دست کشید و با لحنی که آروم تراز قبل بود گفت :ببین پسرجون تو آدم خوبی هستی .منو ببخش بخاطر حرفایی که از روی عصبانیت بهت زدم ولی خواهش میکنممم دور فاطمه ی منو خط بکش . مسیر خودت رو برو . با کسی که شبیه خودته ازدواج کن . تمام حرف من همینه .
ایندفعه هم این اشتباهت و میبخشم ولی دیگه نمیخوام اینورا پیدات شه !نمیخوام دیگه ببینمت !میفهمی؟
چیزی نگفتم که در طرف راننده ماشین و باز کرد
وقتی نشستم در و بست و یه لبخند ساختگی تحویلم داد .از خونشون دور شدم.
حس کردم سرگیجه دارم
به هر زوری بود خودم و به محل کارم رسوندم
تو اتاقم نشسته بودم .سرم رو تنم سنگینی میکرد .یه شکلات برداشتم و گذاشتم دهنم
شیرینیش حالم رو بهتر کرد.
#نویسنده✍
# #غیــن_میــــم
#فـــاء_دآل
#ادامه_دارد
#دانلودکده_امیران
#رمان
#ناحله
#مذهبیهاعاشقترند
@downloadamiran