من کجا ؟عشقت کجا ؟این حال
ناسامان کجا؟
تو کجا؟ یادت کجا ؟این خانه ی
ویران کجا؟
خانه ام بعد از تو مانند سقوط
بم شده
زیر این آوار خسته شانه هایم
خم شده
این همه گفتند شاعرها که عشق
افسانه است
هرکه در این دام افتد آدمی دیوانه
است
گوش من کر بود وچشمانم ندید
و عقل هم
باختم این زندگی را در پس این
عمر کم...
سوختم در ماجرای عاشقی اما
چه سود
آخرش گفتند آدم ها که "او قسمت نبود"
#فاطمه_صالحی (رها)
#به_وقت_شعر
رویای محالم...غم تو بازی دنیاست
این جبر خدا بود مرا با تو
نمی خواست!
دور از تو فقط از ته دل آه کشیدم
دلگیر شدن خصلت هر آدم تنهاست...
این حال پر از بغض مرا دل زده کرده
بیزارم ازاین عمرکه همچون شب یلداست
من ماهی غربت زده ی تنگ بلورم
هر گوشه ی تنهایی من حسرت دریاست
هم صحبت دیروز؛سفرخوش...به سلامت
هر جا که تو پرواز کنی قلب من آنجاست
#فاطمه_صالحی (رها)
#عکس_نوشته #کلبه_رمانــ
دلم می گیرد این شب ها،
ازاحساس پشیمانی
چه سنگین می شود پلکم،
دریغ از قطره بارانی
هوا ابری تر از هرشب و
من غمگین و تنهاتر
نشستم با خودم ؛در خلوت
یک بغض پنهانی
برای زخم چرکینم کسی
مرهم نخواهد شد
که هر خود کرده تقدیرش
ندارد راه جبرانی
به امید رها بودن تو را
راندم از آغوشم
تو را رنجاندم و رفتی...
امان از درد نادانی!
غمت با من چنان کرده
که از این زندگی سیرم
ندارم راه برگشتی، من
از بن بست ویرانی
#فاطمه_صالحی (رها)
#به_وقت_شعر